بریدههایی از کتاب کتابفروشی نویسندگان فقید
۳٫۳
(۹)
وقتی یک همدم دارید، شهر جور دیگری به نظر میرسد.
یك رهگذر
چه شکست میخورد چه پیروز میشد، مهم این بود که داشت رؤیایش را دنبال میکرد!
یك رهگذر
«شروع سختترین قسمت هر کاری است.»
Mary gholami
ای کاش با اینهمه پیشرفت در دنیا یک دکمهٔ «توقف» برای زندگی ساخته شده بود؛ این تمام چیزی بود که من از دانشمندان میخواستم.
یك رهگذر
احساس گناه طمعکارترینِ حسهاست، همهچیز را از انسان میگیرد اما حس غم و اندوه فقط به زمان نیاز دارد و با گذشت زمان درست میشود
mt
«از دست دادن» واژهای نیست که بخواهید از آن فرار کنید یا با عوض کردن مفهومش آن را تلطیف کنید.
یك رهگذر
اپلیکیشنهای کتابخوانی را که در آن با لمس صفحهٔ موبایل میشد ورق زد یا یک کلمه را پاک کرد. افراد تحصیلکرده از آن خوششان میآمد، افراد طرفدار تکنولوژی هم آن را دوست داشتند. و بعضی از دانشجویان، دانشجویانی که از طرفداران قدیمی رابرت بودند. خلاصه کسانی که دوست نداشتند پول زیادی بابت کتاب بدهند از این امکانات خوششان میآمد چون آن اَپ مجانی بود. اینطوری آدم میتوانست زود معروف شود، اما دیگر به نظر نمیرسید معروف شدن یا خیلی چیزهای دیگر برایش جالب باشد. من هم او را درک نمیکردم و موضوع را به او گفتم. او کوشید توضیح دهد و گفت: «وقتی به این راحتی کتاب رو به دست میآری، زیاد هم بهش توجه نمیکنی، میدونی.»
mt
همان بدنی که تمام کارهایی که از آن خواسته شده، انجام داده بود؛ بدنی که مدام فکر میکردم از من میپرسد: «که چی؟»
mt
«نمیتونم تصور کنم چیزی بهتر از یه کتاب بخواد حواس آدم رو پرت کنه.»
mt
اولین قدم در تربیت زنان محکم و مستقل این است که به آنها مسئولیت داده شود
یك رهگذر
چیزی که همیشه مرا به عنوان مادر شگفتزده میکرد، این بود که حتی با اینکه بچهها بزرگ میشوند، در آغوش مادر جا میشوند. چه کودک باشند چه بزرگسال، راهشان را به سمت شانه، بین بازوان یا روی سینهٔ مادر پیدا میکنند. بعد وقتی نفس شما با هم تلاقی میکند، این پیوند نامرئی خودش را نشان میدهد.
یك رهگذر
داستانها چارچوب دارند؛ داستانها شکل دارند و قالب تشکیل میدهند. و یک داستان خوب، داستانی که آنقدر خوب است که سینه به سینه نقل میشود، شما را وادار میکند از آن الگو بگیرید.
یك رهگذر
مادرِ تنها بودن. مثل این بود که صحنهای از فیلم باید فقط در یک نوبت فیلمبرداری شود. این موضوع فشار را روی فیلمبردار زیاد میکند؛ او باید حواسش باشد به کابلهای روی زمین گیر نکند یا اینکه دوربینش به بومِ صدای بالای سر نخورد.
یك رهگذر
ای کاش با اینهمه پیشرفت در دنیا یک دکمهٔ «توقف» برای زندگی ساخته شده بود؛ این تمام چیزی بود که من از دانشمندان میخواستم.
.ً..
«بعضی اوقات اندوه آنقدر بزرگ است که مرا میبلعد. میخواهم از دهان او فرار کنم اما نمیتوانم و سر آخر خورده میشوم. نه، نمیخواهم ذرهذره نابود شوم.»
.ً..
قلب مادران به اشکال مختلفی میشکند که این جای تعجب ندارد اما چیزی که مرا شگفتزده میکند این است که همیشه راههای جدیدی برای اینکه بشکند پیدا میشود.
mt
یک هنرمند پرتلاش برای خانواده افتخار کسب خواهد کرد اما از طرفی دو هنرمند پرتلاش و آسوپاس فقط خانواده را ورشکست میکنند.
mt
فرانسه دوهزار و پانصد کتابفروشی دارد و الی و دافنه آن روز عصر تصمیم گرفته بودند تا جایی که ممکن است به کتابفروشیهای مختلف سر بزنند. البته این بدترین راه دیدن پاریس نیست. نگرشی که پاریسیها به کتابفروشی دارند. کمی شبیه نگاهشان به نانواییهاست: هر دو مکانهای عمومی و مهمی به شمار میروند.
خیلی مسئله را بزرگ نمیکنند __ در نانوایی نان هست و در کتابفروشی کتاب __ با این حال برای کتاب بیشتر از نان احترام قایلند. چیزهایی که برایشان اهمیت داشت، دکلهای برق فشار قوی و سیستم فاضلاب بود، اما کتاب و نان باگت چندان مهم نبود ولی اگر کتاب و نان را از پاریس میگرفتید، مثل این بود که برج ایفل و رودخانهٔ سن را از آن شهر گرفته باشید.
mt
«نباید سفرت رو لغو میکردی، حالش خوب میشه. معجزه هنوز اتفاق میافته، حتی برای مادرهایی مثل من.»
mt
وقتی به چیزی نیازمندیم، ناگزیر مثل آهنربا آن را جذب میکنیم.
یك رهگذر
او هم مثل من آمادهٔ پریدن بود، آمادهٔ جهش، اما هر اوج گرفتنی، سقوط هم در پی داشت و پایان همهٔ سقوطها یک شکل است. اما سؤال این است که چطور میشود با سقوط، مانند یک شهابسنگ، روشنی ایجاد کرد و لحظهای آسمان را روشن کرد.
یك رهگذر
عقیده دارم زن و شوهر با یک بند نامرئی به هم متصل شدهاند. ممکن است این بند، پهن یا باریک شود اما همیشه هست، ممکن است حس این بند ناچیز و جزئی باشد اما شما بالأخره متوجه آن خواهید شد
یك رهگذر
«بگذار نفر بعدی که میخواهی با خود ببری، من باشم.»
یك رهگذر
قلب مادران به اشکال مختلفی میشکند که این جای تعجب ندارد اما چیزی که مرا شگفتزده میکند این است که همیشه راههای جدیدی برای اینکه بشکند پیدا میشود.
یك رهگذر
هر کتاب، هر شهر، به ما میگفت: ببین، راه تازهای وجود دارد، یک راه متفاوت.
یك رهگذر
همیشه به خاطر مزاحم شدن عذر بخواه، حتی اگر مزاحم خودت هم شده بودند این کار را بکن تا متوجه شوند مزاحمت شدهاند.
یك رهگذر
«نمیتونم تصور کنم چیزی بهتر از یه کتاب بخواد حواس آدم رو پرت کنه.»
یك رهگذر
«وقتی نویسندهای میگوید فکرش مسدود شده، من متوجه منظورش نمیشوم، فکر گذرگاه نیست که آن را با کشیدن دیوار بشود مسدود کرد. اگر از فکر و ذهن حرف میزنیم، کلمات هم در همان فکر و ذهنند. کافی است جستجو کنید...»
یك رهگذر
اگر چیزی تحت عنوان «مسدود شدن فکر» برای نویسندگان وجود داشته باشد، به نظرم همان «کمالگرایی» و اصرار بر بینقص بودن است که فقط اسمش را عوض کردهاند. موضوع «کلمه» و «خلاقیت» است.
یك رهگذر
احساس گناه طمعکارترینِ حسهاست، همهچیز را از انسان میگیرد اما حس غم و اندوه فقط به زمان نیاز دارد و با گذشت زمان درست میشود.
Mary gholami
حجم
۳۱۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۳۱۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۱۹۹,۵۰۰
تومان