بریدههایی از کتاب کتاب کافی: روایت زندگی حجتالاسلام شیخ احمد کافی
۴٫۵
(۲۲)
توبهی مالِ مردم خوردن، مالِ مردم را دادن است، الهی العفو گفتن که نیس، یا صاحبالزمان گفتن که نیس!
سیّد جواد
کافی یکی از کسانی بود که نام جمکران را سرِ زبانها انداخت.
زیـنـب🍃🌸
شکرانهی بازوی توانا
بگرفتن دست ناتوان است
زیـنـب🍃🌸
به خدا آی شیعهها! آقامون میاد. به خدا طرفدار ما بیکسها میاد. آقاجان! به خدا غریب شدیم. پسر فاطمه! به خدا شیعهها بیکس شدند. آقاجان! هرکس برسد تو سر ما میزند و آری همین است. کسی که آقایش بالاسرش نباشد، تو سرش میزنند. قربانت بشوم! بس است دیگر. حجت بن الحسن! شیعهها پژمرده شدند. پسر فاطمه! دوستانت افسرده شدند. مهدی قرآن! طرفدارانت دلشکسته شدند. خودت هم از خدا بخواه فرجت را نزدیک کند.
زیـنـب🍃🌸
از جمعآوری کمک و ارسال برای مردم خشکسالیزدهی سیستان تا کمک به زلزلهزدههای جنوب خراسان؛ از اسکان بیش از دو هزار نفر ایرانی راندهشده از عراق تا کمک مالی به شیعیان و سادات نخاولهی عربستان؛ از احداث درمانگاه در مشهد و گرگان و دهلران و آران کاشان تا عیادت از بیماران و رفتن به ملاقات زندانیان؛ از ساخت و مرمت و تجدید بنای چندین مسجد و حوزهی علمیه تا ساخت حمام برای مردم ایلام و ساوه و مهران و دهلران؛ از تشکیل کلاسهای آموزش اصول عقاید برای جوانان دبیرستانی و دانشگاهی تا راهاندازی هیئت و مجلس دعا؛ از کمک به خانوادههای بیبضاعت و بدون سرپرست و خرید و ارسال کفش و لباس و برنج و روغن و حبوبات و خاکه ذغال برای فصل سرماشان تا لولهکشی یکی از محلات فقیرنشین جنوب تهران؛ هرجا نیازمندی بود، سروکلهی کافی هم پیدا میشد.
خودش یکتنه هم کمیتهی امداد بود، هم بهزیستی، هم هلال احمر و هم حتی بسیج و جهاد سازندگی و ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر. وقتی هنوز هیچکدامِ این نهادها تأسیس نشده بودند.
S
شما مواظب دین و مذهب خودتان باشید. دشمنان دین زیاد شدهاند. در زمان پیغمبر دشمنان دین از قبیل معاویه و ابوسفیان مخالفت خود را ظاهر میکردند و علناً با دین به مخالفت میپرداختند. اما حالا دشمن دین در لباس اسلام دارد ریشهی دین را میکند.
زیـنـب🍃🌸
آقایون! بشر خودش را در زندان هارونصفتان بندازه، بهتر از اینه که فردای قیامت خجل باشد. ائمهی ما همیشه گرفتار بودن.
سیّد جواد
آقاجان! من از چشمهایم خجالت میکشم. از بس برایت گریه کرده. تا کی من به چشمهایم بگویم در فراق تو اشک بریزد. آی مردم! هر وقت گرفتار شدید، حتی در منزلتان، این بچهکوچولوها را بین خودتان جمع کنید. به این بچهها یاد بدهید آنها هم بگویند «یاصاحب الزمان!» .... آی مردم! به خدا راست است. آی مردم! توسل به امامزمان (ع) کار ازش میآید. با رفتن درِ خانهی آقا کارها درست میشود. ننشینید نگاه کنید. دست زن و بچههایتان را بگیرید، بروید درِ خانهاش، داد بزنید. التماس کنید.... آقاجان! اگر ما غیر از تو کسی نداریم، تو هم غیر از ما چهار تا شیعه کسی را نداری! یهودیها طرفدارت هستند؟ ارمنیها طرفدارت هستند؟ سنیها طرفدارت هستند؟ گبرها طرفدارت هستند؟ نه؛ تو هستی و این چهارتا شیعه.... اینقدر صدات میزنم تا جوابم را بدهی امروز. اینقدر ناله میکنم تا رحمم کنی امروز. اینقدر درِ خانهات را میزنم تا جوابم بدهی امروز.... یا صاحب الزمان! به خدا آی شیعهها! آقامون میاد. به خدا طرفدار ما بیکسها میاد. آقاجان! به خدا غریب شدیم. پسر فاطمه! به خدا شیعهها بیکس شدند. آقاجان!
سیّد جواد
به خودم نق میزنم، میگم کافی! نشه که این لات که یک عمر جیببری کرده، عرقش را خورده، قماربازیش را کرده، زنایش را کرده، سینمایش را رفته، هر کثافتکاریش را کرده، تا وقتی آنطرفی بوده، مردانه آنطرفی بوده، اما حالا هم که اینطرف آمده، مردانه اینطرف آمده، نکند این را صاف ببرند توی بهشت، توی بیچاره که یک عمر آنجاها نبودی، اما صاف هم اینجا نبودی، قیامت از این لات عقب نمانی.
سیّد جواد
ما به نزد حضرت شاه خراسان میرویم
با سر و جان در برِ سلطان ایمان میرویم
هرکه دارد آرزو برگو بیا با کاروان
ما به نزد آن امام انس و هم جان میرویم...
زیـنـب🍃🌸
حکایت دیروز و امروز نیست. مردمان این دیار، قرنهاست دل در گرو مهر حسین (ع) بستهاند و بر مصیبت شهادت او و فرزندان و یارانش گریستهاند. قرنهاست محرم که میرسد، حال و هواشان عوض میشود، ابر غم میآید به آسمان دلشان، و چشمشان بارانی میشود. قرنهاست با نام حسین (ع) زیستهاند و شور حسین (ع) نمک زندگیشان شده است و مایهی برکتش.
سیّد جواد
سبحان الله و الحمد لله و لااله الا الله و الله کبر. الله اکبر.
زیـنـب🍃🌸
کجا داریم میرویم؟ عوضی داریم میرویم.
سیّد جواد
خودش یکتنه هم کمیتهی امداد بود، هم بهزیستی، هم هلال احمر و هم حتی بسیج و جهاد سازندگی و ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر. وقتی هنوز هیچکدامِ این نهادها تأسیس نشده بودند.
javad
دغدغهاش مینیژوپنپوشیدنِ دخترها بود. دغدغهاش به «شهر نو» نرفتنِ جوانها بود. دغدغهاش تختهکردنِ درِ کابارهها و کازینوها و مشروبفروشیها و سینماها بود. دغدغهاش این بود که مردم گوشت یخی نخرند، چون حرام است. «پپسیکولا» و «جنرال استیل» و بخاریِ «ارج» نخرند، چون مالِ ثابت پاسال بهایی است. معتاد نشوند. زنها باحیا و باحجاب باشند. مردها باغیرت باشند و ریششان را نتراشند. جوانها به بلوغ که رسیدند ازدواج کنند و بروند سرِ خانه زندگیشان. مردم گناه نکنند. زنا نکنند. چشمچرانی نکنند. دزدی نکنند. غیبت نکنند. دروغ نگویند. نزول نخورند. ربا نگیرند. رشوه ندهند. قمار نکنند. صلهی رحم کنند. به داد فقرا برسند. مشکلشان را ببرند درِ خانهی امامزمان. به ائمه متوسل شوند. به روضهی امامحسین متوسل بشوند. اهل نماز و روزه و خمس و زکات باشند. مالِ حرام نبرند سرِ سفرهی زن و بچهشان.
سیّد جواد
با بهاییها و وهابیها و کمونیستهای بیخدا دشمن بود.
سیّد جواد
دشمنِ درجه یک بهاییت بود. کافی بود خبردار شود جایی عدهای بهایی مشغول فعالیتاند، سریع وارد عمل میشد. منتظر کمک کسی هم نمیماند.
سیّد جواد
بیدار شوید! نگذارید دین و قرآن از ما جدا شود. چرا یک بهایی در کشور مسلمان به منبر میرود و به امامان ما توهین میکند و به پیشوای ما که آقای مجلسی است بد میگوید.
*
منظورش از «یک بهایی»، دکتر شریعتی بود. این را همه میدانستند. شریعتی که در آن سالها دوران اوج شهرت و محبوبیت را تجربه میکرد، در ادامهی پروژهی نقد روایت سنتی از اسلام و شیعه، از تضاد «تشیع علوی» و «تشیع صفوی» سخن میگفت و با زبانی تند و تیز ـ که حتی انتقاد دوستان و نزدیکانش ازجمله پدرش را هم برانگیخت ـ متعرض برخی علمای بزرگ شیعه مثل علامه مجلسی شده بود؛ به آنها لقب «آخوند درباری» میداد و میگفت که گورویچ از آیتالله میلانی به تشیع نزدیکتر است و گاندی شرف دارد به آیتالله بهبهانی.
سیّد جواد
کافی یک روحانی سنتی بود و با جریانهای روشنفکری مذهبی و کسانی که داعیهی اصلاحگری یا بازاندیشی در باورهای دینی را داشتند، میانهای نداشت. برای همین وقتی خصوصاً در سالهای پایانی دههی چهل و آغازین دههی پنجاه فعالیت این جریانها و افراد اوج گرفت و آثارشان با اقبال مواجه شد، کافی به همراه عدهای دیگر از وعاظ مثل شیخقاسم اسلامی، شیخمحمدعلی انصاری قمی، ابراهیم انصاری زنجانی، حاجاشرف کاشانی و دیگران که به جریان «ولایتی» معروف شدند، به مقابله با آنها برخاستند و منبرهاشان را کردند سنگر مبارزه با آنچه «وهابیگری» و «سنیگری» لقب میدادند. بیش از همه اعتراضشان به کتاب شهید جاوید بود و آثار برقعی و شریعتی.
سیّد جواد
آقاجان! من از چشمهایم خجالت میکشم. از بس برایت گریه کرده. تا کی من به چشمهایم بگویم در فراق تو اشک بریزد
میـمْ.سَتّـ'ارے
نشه که این لات که یک عمر جیببری کرده، عرقش را خورده، قماربازیش را کرده، زنایش را کرده، سینمایش را رفته، هر کثافتکاریش را کرده، تا وقتی آنطرفی بوده، مردانه آنطرفی بوده، اما حالا هم که اینطرف آمده، مردانه اینطرف آمده، نکند این را صاف ببرند توی بهشت، توی بیچاره که یک عمر آنجاها نبودی، اما صاف هم اینجا نبودی، قیامت از این لات عقب نمانی. ای مقدس! ای مسجدی که ربا هم میخوری!... اگه بدی، چرا اینجا میآیی؟ بازی درآوردی؟ ها؟
میـمْ.سَتّـ'ارے
تنها یک ساکن از مجموع ساکنان مجتمع مسکونی یا آپارتمانی نیست؛ یک «همسایه» است که اهل محله میشناسندش و او هم لااقل تا همان شعاع چهلمنزل از هر طرف، هممحلهایهاش را به اسم میشناسد و از کار و بارشان اجمالاً خبر دارد.
ツAlirezaツ
اسم کافی هم در فهرست مرگهای مشکوکی که به پای رژیم نوشته میشد، قرار گرفت؛ کنار اسم تختی، آلاحمد، شریعتی و دیگران. از آن روز دوستان کافی از او با پیشوند «شهید» نام میبرند؛ «شهید نیمه شعبان».
pasdarvelayat
اسمش را گذاشته بودند بلبل امامزمان (ع). بسکه در منبرهاش از فراق امام میگفت و میگریست. یکی از محورهای ثابت سخنرانیهاش بیان تشرفات خدمت حضرت بود. از علی بن مهزیار تا بحر العلوم و عبدالحمید قزوینی و دیگران.
محمدحسین
در باغ هفت هزار متری که بلندگو میگذاشتن و جمعهها بزن بکوب و رقص بود، ما هم همان بلندگوها را گذاشتیم و اول اذان ظهر، اذان گفتیم و یک نماز جماعت سه چهار هزار نفری خواندیم.
mb
هر وقت گرفتار شدید، حتی در منزلتان، این بچهکوچولوها را بین خودتان جمع کنید. به این بچهها یاد بدهید آنها هم بگویند «یاصاحب الزمان!» .... آی مردم! به خدا راست است. آی مردم! توسل به امامزمان (ع) کار ازش میآید. با رفتن درِ خانهی آقا کارها درست میشود. ننشینید نگاه کنید. دست زن و بچههایتان را بگیرید، بروید درِ خانهاش، داد بزنید. التماس کنید....
mb
در زمان پیغمبر دشمنان دین از قبیل معاویه و ابوسفیان مخالفت خود را ظاهر میکردند و علناً با دین به مخالفت میپرداختند. اما حالا دشمن دین در لباس اسلام دارد ریشهی دین را میکند.
hiba
برنامهی جلسه دعای ندبه و مطالبی[ است ]که راجع به امام عصر (ع) توسط خود من اجرا میشود. در این جلسه قاری و مداح شرکت ندارد و جلسه را صرفاً خودم اداره مینمایم. و هزینهی تشکیل در هر هفته قریب به مبلغ چهارصد تومان میباشد که توسط خودم داده میشود و از هیچ شخص کمکی اعم از مادی و معنوی به این جلسه نمیگردد.
Golam
اگر میخواست از خدا حرف بزند، سراغ «برهان علیت» و «برهان نظم» برای «اثبات صنع صانع» نمیرفت. خدایش «واجب الوجود» و «ذات اقدس باریتعالا» نبود. «خدا» بود فقط. اگر میخواست از ائمه بگوید کاری به «ولایت تامّهی علّیهی عالیه» نداشت.
mb
. گفتم خدایا! میدونم میخوای به من بفهمونی، بگی حاجکافی! حرفهات را بزن! ببین اگر من اثر در آن نگذارم هیچ عرضهای نداری! گفتم خدایا اثری بذار این صاحب کاباره منقلب بشه. به حقّ حق قسم، تا این توجه قلبی را به ذات مقدس حق پیدا کردم، التماسش کردم کمکم کن، دو کلمه به صاحب کاباره گفتم، یه دفعه دیدم مثل بمب منفجر شد.
mb
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان