۲٫۹
(۱۱)
شاید در زندگی موفقیتهایی کسب کنید، اما بعداً که به آن فکر میکنید با خود بگویید، این چه جور زندگیای بود؟ چه فایدهای داشت که در سراسر زندگی کاری را که میخواستید انجام ندادید؟ من همیشه به دانشجویانم میگویم، جایی بروید که جسم و روحتان خواستار آن است. وقتی که احساسی دارید، روی آن بایستید، و نگذارید کسی شما را منصرف کند.
Azadehana
زمین به انسان تعلق ندارد، بلکه انسان به زمین تعلق دارد. همه چیزها مانند خونی که ما را با هم یگانه میکند، به هم پیوستهاند. تور زندگی را انسان نبافته است، بلکه او فقط رشتهای از آن است. هر رفتاری که با این تور داشته باشد، به خودش باز خواهد گشت.
Azadehana
کمبل: در هند سلام زیبایی وجود دارد که در آن کف دستها روی هم قرار میگیرند، و شما در مقابل شخصی دیگر خم میشوید. میدانید معنای این کار چیست؟
مویرز: خیر.
کمبل: موضع دستها روی یکدیگر ــ کاری است که هنگام عبادت انجام میدهیم. این سلام به معنای آن است که خدای درون شما، خدای دیگری را باز میشناسد. این مردم بر حضور خداوند در همه چیزها وقوف دارند. هنگامی که به عنوان مهمان وارد منزل یک هندی میشوید، او به شما همچون یک خدای دیدارکننده سلام میگوید.
Azadehana
شفقت رنج را میپذیرد، زیرا میداند که رنج همان زندگی است.
Azadehana
معنای کاینات چیست؟ معنای یک کک چیست؟ صرفاً وجود دارد. همین. و معنای شما آن است که در آنجا هستید. ما چنان گرفتار انجام کارها برای رسیدن به مقاصد ارزش بیرونی هستیم که فراموش میکنیم ارزش درونی، و جذبه همراه با زنده بودن، تمام مطلب است.
Azadehana
در داستان عهد قدیم، خداوند به یک چیز ممنوع اشاره میکند. اما خداوند به خوبی میدانسته است که انسان قصد دارد میوه ممنوع را بخورد. و با انجام همین عمل بود که انسان آغازگر زندگی خویش شد. در واقع زندگی با سرپیچی آغاز شد.
Azadehana
یکی از چیزهایی که هر شخص به عنوان عضوی از ادیان عرفانی یاد میگیرد آن است که هزارتو، در عین حال که سد کننده است، راهی بر رسیدن به زندگی جاودانی نیز هست.
Azadehana
دوست من میگفت، «خدا این بلا را بر من نازل کرده است.» و من میگفتم، «نه، خودت این کار را کردهای. خداوند در درون تو است. تو خود خالق خویشتنی. اگر در خودت آن مکانی را پیدا کنی که این درد را از آنجا آوردهای، قادر خواهی بود که با آن زندگی و تاییدش کنی، و همچون زندگیت شاید حتی از آن لذت ببری.»
Azadehana
رولو می میگوید، علت این همه خشونت در جامعه امروز امریکا آن است که اسطورههای بزرگی وجود ندارند که به مردان و زنان جوان کمک کنند تا خود را با جهان مرتبط سازند یا جهان را ورای آنچه میبینند درک کنند.
Azadehana
من در شماری از کنفرانسهای روانشناختی حضور یافتهام که موضوع آنها بررسی تفاوت میان تجربه عرفانی و بیماری روانی بوده است. تفاوت در آن است که کسی که به بیماری روانی مبتلا میشود در آبی که عارف شنا میکند غرق میشود. باید برای این تجربه آمادگی داشته باشید.
Azadehana
مویرز: بدیهی است که ما انسانهای جدید، جهان را از مکاشفههای طبیعی آن، و خودِ طبیعت جدا میکنیم. من به آن افسانه کوتاه پسربچه کوچکی فکر میکنم که پرندهای خوشآواز را در جنگل پیدا میکند و آن را به خانه میآورد.
کمبل: او از پدرش میخواهد که به این پرنده غذا بدهد، اما پدر نمیخواهد به یک پرنده بیمقدار غذا بدهد، و لذا پرنده را به قتل میرساند. افسانه میگوید، این مرد پرنده را کشت، و همراه با پرنده آواز را کشت، و همراه با آواز خودش را. او به حالت مرگ افتاد، مرد، و دیگر هیچگاه زنده نشد.
Azadehana
تکامل فرد از وابستگی به جوانی، بلوغ، و خروج؛ و سپس نحوه مرتبط شدن با این جامعه، و نحوه ارتباط دادن این جامعه با جهان طبیعت و کیهان. این چیزی است که اسطورهها همه دربارهاش صحبت کردهاند
Azadehana
یکی از چیزهایی که در اسطوره پیش میآید آن است که در قعر هاویه صدای رستگاری به گوش میرسد. لحظه تاریک، لحظهای است که پیام واقعی تحول در شرف آمدن است. در تاریکترین لحظه، نور فرا میرسد.
Azadehana
امر متعال به معنی «فراتر رفتن» و پشتسر گذاشتن دوگانگی است. هر چیزی در حوزه زمان و مکان دوگانه است. تجسم یا به صورت مذکر یا به صورت مؤنث ظاهر میشود، و هر یک از ما تجسم خداوندیم. میتوان گفت، شما فقط با یک جنبه از دوگانگی متافیزیکی واقعی خود به دنیا میآیید. این مطلب در ادیان عرفانی نشان داده شده است. در این ادیان، فرد هر چه بیشتر به اعماق خود فرو میرود، و در آنجا لحظهای فرا میرسد که درمییابد هم میرا و هم نامیرا، و هم مذکر و هم مؤنث است.
Azadehana
«کسی که میخواهد سرنوشت راهنمای او است، و کسی که نمیخواهد سرنوشت او را به دنبال خود خواهد کشید.»
m ferdosara
«علت پوشیده همه رنجها، میرا بودن است که خود شرط اوّلیه زندگی است. اگر قرار باشد زندگی را تایید کرد نمیتوان میرایی را نفی کرد.»
Azadehana
پرسیدم، «ایگیوگاریوک کیست؟» کمبل پاسخ داد، «آه، او شَمن قبیله اسکیموی کاریبو در شمال کانادا بود، و همان کسی بود که به دیدارکنندگان اروپایی گفت، تنها خرد حقیقی دور از انسانها، در تنهایی بزرگ زندگی میکند، و تنها از طریق رنج میتوان آن را به دست آورد. فقط تنهایی و رنج است که دریچه ذهن را به روی آنچه بر دیگران پوشیده است باز میکند. »
Azadehana
به گفته کمبل همه نامها و انگارههای ما از خداوند، بر حقیقتی غایی دلالت میکند که بنا به تعریف، به فراسوی زبان و هنر راه میبرد. اسطوره نیز یکی از نقابهای خداوند است ــ استعارهای برای آنچه پشت دنیای مریی نهفته است.
Azadehana
به نظر او سنتهای عرفانی به رغم تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، در فراخواندن ما به آگاهی عمیقتری که نفسِ عمل زیستن است همنوایی دارند. در قاموس کمبل، گناه غیرقابل بخشش، گناه غفلت، هوشیار نبودن، و کاملا بیدار نبودن است.
Azadehana
هنگامی که سنتان بالاتر میرود و دلمشغولیهای زندگی روزمره را به تمامی پشتسر میگذارید، و توجه خود را به زندگی درونی معطوف میکنید، چنانچه ندانید زندگی درونی چیست یا کجا است، تأسف خواهید خورد.
Azadehana
باید بدانید که هر دینی نوعی نرمافزار است که مجموعه علایم خاص خود را دارد و با این مجموعه کار میکند.
اگر شخصی واقعاً معتقد به یک دین باشد و واقعاً زندگی خود را بر آن بنا کند، با نرمافزاری که از آن استفاده کرده است بهتر کنار میآید. اما کسی همچون من که دوست دارد با این نرمافزار بازی کند میتواند به اطراف و اکناف سربکشد، اما احتمالا هیچگاه تجربهای قابل قیاس با تجربه یک قدیس را از سر نخواهد گذراند.
Azadehana
ما یک چیز را میدانیم: خدای ما، خدای شما نیز هست. زمین نزد او ارزشمند است و آسیب رساندن به زمین، ناسزا گفتن به آفریننده آن است.
Azadehana
مویرز: و بهشت، آن هدف آرمانی اغلب مردم، آیا در درون ما است.
کمبل: بهشت و جهنم و همه خدایان در درون ما هستند. این دریافتِ بزرگ اوپانیشادهای هندی در قرن نهم قبل از میلاد است. همه بهشتها، همه خدایان و همه دنیاها در درون ما هستند. آنها رؤیاهای بزرگ شدهاند، و رؤیاها تجلیات انگارهای شکل انرژیهای بدن در کشمکش با یکدیگرند.
Azadehana
باید فرایندی از تعلیم وجود داشته باشد که به شما کمک کند گوشهای خود را باز کنید، به گونهای که بتوانید استعارهای بشنوید نه لفظی و عینی.
Azadehana
زندگی کوتاه است. چرا باید خانه ساخت؟
Azadehana
من چیستم؟ آیا حبابی هستم که نور را حمل میکند، یا نوری که حباب وسیله حمل آن است؟
Azadehana
کمبل: اسطورهها را بخوانید. آنها میآموزند که میتوانید به درون بازگردید، و شروع به دریافت پیام نمادها میکنید. اسطورههای ملتهای دیگر را بخوانید، نه اسطورههای دین خود را، زیرا گرایشتان بر آن است که دین خود را از زاویه واقعیات امور تفسیر کنید، اما اگر اسطورههای دیگران را بخوانید شروع به دریافت پیام خواهید کرد. اسطوره کمک میکند که ذهن خود را در تماس با این تجربه زنده بودن قرار دهید. به شما میگوید که این تجربه چیست. به عنوان مثال، ازدواج را در نظر بگیرید.
Medisa
تعریفی ازخداوند وجود دارد کهبسیاری از فیلسوفان آن را تکرار کردهاند. خداوند حوزهای قابل درک است ــ حوزهای که ذهن آن را میشناسد نه حواس ــ که مرکزش در همه جا است و محیطش در هیچ کجا نیست. و مرکزش درست همان جایی است که شما نشستهاید. و مرکزدیگرش جایی کهمن نشستهام. و هر یک از ما تجلی آن رمز هستیم. این درکاسطورهشناختیزیبایی است که به شما حسی از اینکه چه کسی و چه چیزی هستید میدهد.
Azadehana
بزرگ شدن در یک جنگل با موش خرماها و جغدهای بزرگ، با بزرگ شدن در این شهرها فرق میکند. در آنجا همه چیزهایی که در اطراف حضور دارند، نیروها، قدرتها و امکانات جادویی زندگی را به نمایش میگذارند که متعلق به شما نیستند، اما بخشی از زندگی هستند و دریچههای زندگی را به روی شما میگشایند. سپس ملاحظه میکنید که همه این چیزها در شما بازتاب پیدا میکنند، زیرا شما طبیعت هستید.
Azadehana
مویرز: آیا همه مردم در همه زمانها نوعی حس کنار گذاشته شدن از یک واقعیت غایی، از برکت، از شادی، از کمال، از خداوند را داشتهاند؟
کمبل: بله، اما حتی در این حالت هم لحظات جذبه وجود دارد. فرق میان زندگی روزمره و زیستن در آن لحظات جذبه، همان فرق میان خارج و داخل باغ بودن است. در این حالت، ترس و میل، این تقابل دوگانه، پشت سر گذاشته میشوند.
Azadehana
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۰ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۰ صفحه
قیمت:
۷۸,۰۰۰
تومان