
بریدههایی از کتاب خریدن لنین
۳٫۹
(۷)
پدرم به تاریکی لعنت میفرستاد. عاشق این بود که به تاریکی تف و لعنت نثار کند. اوج سرزندگیاش وقتی بود که چیزی آشفتهاش میکرد. به همین دلیل، مهمترین مشغولیت روزانهاش خواندن روزنامهٔ عصر بود.
پویا پانا
یک بار در کتاب زندگینامهٔ مرد بزرگی خواندم که «مرگ خوبی داشت». به گمانم منظور نویسنده این بود که دردش را پیش خودش نگه میداشت، ترس بیمورد ایجاد نمیکرد، و چندان اسباب زحمت بازماندگانش نمیشد.
mrb
هیچکس از او توقعی نداشت جز اینکه فقط دوام بیاورد.
mrb
ما زندگی سختی داشتیم. هم من، هم تو. هردو پیر شدیم، اما نه از سالهایی که گذراندیم، بلکه از مرگهایی که به چشم دیدیم. تو حالا به اندازهٔ یک مرگ بزرگتر شدهای. این بار را با عزت به دوش بکش. نگذار پشتت را بشکند. همیشه یادت باشد که تو از خیلی آدمها بیشتر زجر کشیدهای، ولی هستند آدمهای دیگری که از تو هم بیشتر درد کشیدهاند.
مرسده خدادادی
اینهم از اون حرفهای کلیشهایه! ولی اینجوریه دیگه. باید بزنی به دل کلیشهها، باید زندگیشون کنی که بفهمی چقدر درستن. چه خندهدار!
shakiba
من را کشید سمت خودش و بوسید، کمی هم اضافه در آغوشش نگهم داشت تا نشان بدهد کارش صادقانه است و با بقیه فرق میکند، غافل از اینکه بقیه هم همین کار را میکنند.
mrb
فکر نمیکنم آن روز واقعاًباران آمده باشد، ولی در خاطراتم باران و ابر و باد میبینم. لابد در دلم باران میباریده؛ باران بیصدای سردی که وقتی عزیزی را از دست میدهی میبارد.
shakiba
سرطانش نتیجهٔ ناامیدی مفرط بود، با آن قلب پاک و آرمانگراش. طاقت نداشت لگدکوبشدن آرمانهاش را ببیند، پس همان کاری را کرد که زن صادقی مثل او میتوانست بکند ــ مُرد.
shakiba
هر چوبی که به چنگکت میافتد، ارزشِ گرفتن ندارد. گاهی گرفتن یک چوبِ عوضی ممکن است کلَکت را بکند. پس خوب فکر کن، عزیز من، که کدام چوب را بگیری و کدام را نگیری. فقط در جبهههایی بجنگ که ارزشش را داشته باشد.
shakiba
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان