بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بر دیوار کافه | طاقچه
تصویر جلد کتاب بر دیوار کافه

بریده‌هایی از کتاب بر دیوار کافه

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۶ رأی
۴٫۰
(۶)
یادگاری دوم روی دیوار کافه با زغال نوشته شده بود: نمی‌دانم چرا مرا از تئاتر اخراج کردند من که تماشاچی فراوانی داشتم. به خاطر من هر شب سالن تئاتر از جمعیت پُر بود.
الی
یادگاری اول روی دیوار کافه با یک ماژیک قرمز نوشته شده بود: چهره تو را چه زمان فراموش خواهم کرد.
الی
من هراس دارم روزی از خواب بیدار شوم ببینم دریا در جایش نباشد.
سایه
یادگاری چهارم روی دیوار کافه با خودکار آبی نوشته شده بود: من هر شب در یک خانه مخروبه قدیمی به جا مانده از جنگ جهانی دوم در حومه پاریس می‌خوابم اما خواب‌های خوش می‌بینم.
الی
یادگاری بیستم روی دیوار کافه با ماتیک نوشته شده بود: من و تو برای رهایی و فراموشی: خودکشی، حرمان‌های مدام، حسرت‌های متناوب، فرصت‌هایی که از دست رفتند، برف‌های پشت پنجره که زود و ناگهان آب شدند، عشق‌های ناتمام در برف و باران، جاده‌هایی که در برف و سیل و زلزله محو شدند، پرنده‌هایی که از سرما روی شاخه‌های بیدمشک یخ زدند، غروب‌هایی که زود رخ دادند و مبدل به شب شدند و شبی که با آواز هیچ پرنده‌ای حصارش نمی‌شکست و سپیده نمی‌زد و یافتن دوستانی که من و تو در عمرمان گم کرده بودیم. پس تصمیم گرفته‌ایم با دوچرخه به محله کارتیه لاتن، باغ لوکزامبورک، محله سن‌ژرمن پاریس، میدان نقش‌جهان، مسجد شیخ‌لطف‌اللّه‌ اصفهان، باغ‌های اسپانیا و ایتالیا، خیابان برادوبری نیویورک، رود گنگ هندوستان، میدان سرخ مسکو، باغ‌های گیلاس ژاپن در بهار، نارنجستان‌های شیراز سفر کنیم.
الی
یادگاری هجدهم روی دیوار کافه با ماژیک سبز نوشته شده بود: همیشه می‌گفت چرا این ابر سیاه و سنگین نمی‌بارد، مگر من چقدر عمر می‌کنم؟ من می‌خواهم در باران بمیرم.
الی
یادگاری هفدهم روی دیوار کافه با چاقو کنده شده بود: دیگر از دزدی و آدم کشتن و گفتن جمله تو را می‌خواهم بکشم خسته شده‌ام و از لباس‌های گانگستری، از بارانی سفید و کلاه سیاه شاپو خسته شده‌ام.
الی
یادگاری سیزدهم روی دیوار کافه با خودکار قرمز نوشته شده بود: من متعلق به هیچ سرزمینی نیستم.
الی
یادگاری دوازدهم روی دیوار کافه با ماژیک نوشته شده بود: همیشه تب دارم. دکترم می‌گوید علاج تو کشتن یک قاضی دادگستری و یک وکیل دعاوی است.
الی
یادگاری دهم روی دیوار کافه با مداد ابرو نوشته شده بود: ما هر دو در میدان کونکورد پاریس با زنی قرار ملاقات داشتیم، در ساعت شش عصر یک روز پاییزی.
الی
یادگاری نهم روی دیوار کافه با زغال نوشته شده بود: من با چهار زن قرار ملاقات داشتم.
الی
یادگاری هشتم روی دیوار کافه با خودکار سبز نوشته شده بود: من با شاگردانم همه شیشه‌های کلاس را شکستیم.
الی
یادگاری هفتم روی دیوار کافه با زغال نوشته شده بود: عاشق هم بودیم اما نمی‌خواست باور کند عشق دارد مرا آرام آرام خاموش و نابود می‌کند.
الی
یادگاری پنجم روی دیوار کافه با زغال نوشته شده بود: همه آن‌هایی که در یک شب زمستانی در خیابان‌های پاریس با هم ساندویچ خورده بودند مرده‌اند.
الی
یادگاری سوم روی دیوار کافه با مداد شمعی نوشته شده بود: فردا صبح باید به بیمارستان بروم تا مرگم را یک روز به تأخیر بیندازم.
الی

حجم

۱۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۹۶ صفحه

حجم

۱۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۹۶ صفحه

قیمت:
۹۸,۰۰۰
تومان