بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بخت بیدادگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب بخت بیدادگر

بریده‌هایی از کتاب بخت بیدادگر

انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۵ رأی
۳٫۸
(۵)
مدام به خودم می‌گفتم: «تنها چیزی که من می‌خواهم یک زندگی عادی و آرام است.» اما بعد فهمیدم یک زندگی آرام و ساده نه عادی است و نه آسان به دست می‌آید. برای زندگی و کار در آرامش، پرورش بچه‌ها و لذت‌بردن از خوشی‌های کوچک و بزرگ زندگی فقط داشتن یار موافق و انتخاب شغل مناسب و احترام به قوانین کشور و شعور خودت کفایت نمی‌کند، بلکه فراتر از همهٔ این‌ها به یک زیربنای اجتماعی محکم نیاز داری تا چنین زندگی دلخواهی را بر آن بنا کنی. باید در نظامی اجتماعی زندگی کنی که با اصول بنیادینش موافق باشی، زیر سایهٔ حکومتی که بتوانی به آن اعتماد کنی. ساختن یک زندگی خصوصی سعادتمند در جامعه‌ای فاسد مثل ساختن خانه بر گودالی گل‌آلود است. باید اول پی ساختمان را بریزی.
ایران آزاد
برای یک نظام تمامیت‌خواه کار دشواری نیست که مردم را در جهل نگه دارد. به محض آن‌که به خاطر «درک ضرورت‌ها»، انضباط حزبی، همرنگی با نظام، شکوه و افتخار سرزمین مادری یا هر جایگزین پیشنهادی مجاب‌کنندهٔ دیگری از آزادی‌ات چشم پوشیدی، از حق خود برای فهمیدن حقیقت صرف نظر کرده‌ای. اندک‌اندک، قطره‌قطره، شیرهٔ زندگی‌ات کشیده می‌شود، درست مثل این‌که رگ دستت را زده باشی، به همان قطعیت. تو داوطلبانه حکم درماندگی‌ات را صادر کرده‌ای.
ایران آزاد
گاهی نیات شر به نتایج خیر می‌انجامند و نیات خیر دقیقاً به نقیض خود منجر می‌شوند. همه‌چیز بستگی به شرایط دارد. در شرایط خوب، حتی اعمالی با شیطانی‌ترین نیات نیز ممکن است در پرتو تاریخ اشتباهاتی بخشودنی شمرده شوند. اما وقتی آدمی نظامی سیاسی را برمی‌گزیند که بعد معلوم می‌شود نظامی شرور است و ناتوان از اصلاح خطاهای خویش، ممکن است همهٔ لغزش‌هایش در آینده جنایاتی نابخشودنی قلمداد شوند.
ایران آزاد
درست پیش از رسیدن به جنگل‌های مرزی، قطار توقف کوتاهی کرد. یکی از کارگران پیر راه‌آهن لنگ‌لنگان از کنار واگن ما گذشت، عصایش را تکان داد و با خوشحالی رو به ما فریاد زد: «بیمارستان این‌جا پر از روس است! چیزی بهشان ندادیم بخورند. آن‌ها هم رفتند از جنگل قارچ چیدند و حالا همه مریض شده‌اند! نگران نباشید. بیرونشان می‌کنیم!»
ایران آزاد
روزی پا به اتاقی گذاشتیم کم وبیش خالی، اما تمیز و شسته‌رفته. روی توده‌ای کهنه‌پاره، بچه‌ای دراز کشیده بود، پسرکی چهارساله، یک مشت پوست واستخوان با چشم‌های درشت. مادرش، که او هم از فرط لاغری به بچه‌ها می‌مانست، کنج اتاق نشسته بود و اشک می‌ریخت. دکتر با گوشی‌اش چندثانیه‌ای به ضربان قلب بچه گوش کرد. بعد دستی به سر آن طفلک کشید و آه از نهادش بلند شد: کار دیگری از دستش برنمی‌آمد. همان لحظه، بچه رو به مادرش کرد و مثل آدم‌بزرگ‌ها با جدیت گفت: «دیدی، مامان؟ هی گفتم گرسنه‌ام، اما تو چیزی ندادی بخورم. حالا دارم می‌میرم.»
ایران آزاد
وقتی ایدئولوژی مهار امور را به دست می‌گیرد، روابط انسانی به حاشیه رانده می‌شوند. وقتی هر فکر و عملی به منظور هماهنگی با ساختمان جامعهٔ جدید طراحی می‌شود، جای زیادی برای احساسات باقی نمی‌ماند. احساسات هم به‌هرحال دردسرسازند، هدایتشان سخت است و مهارشان دشوار. مخل کار و تلاش سازنده‌اند و بهتر است نادیده گرفته شوند. تنها احساسی که می‌توان بی‌دغدغه از آن لذت برد عشق به حزب است و همبستگی صمیمانه با رفقا. البته حتی در این‌جا نیز احتیاط شرط عقل است. پیش از اعتماد به یک رفیق، باید با دقت امتحانش کنی. فقط حزب ارزش سرسپردگی بی‌چون وچرا را دارد.
ایران آزاد
در همان دوران، بذله‌گویان پراگ در تعریف سوسیالیسم می‌گفتند نظامی کارآمد برای حل موفقیت‌آمیز مشکلاتی که محال است در هیچ نظام سیاسی دیگری پدید بیایند.
ایران آزاد
نشستیم سر آن میز کوچک، کنار شش نفر دیگر. آن‌ها بلافاصله به پیشخدمت اشاره کردند برایمان شراب چاشنی‌دار داغ بیاورد. دوستم، که شوهرش شش سال زندانی بود و اندکی پس از آزادی مرده بود، گفت: «برای امروز بهای گزافی پرداخته‌ایم. اما اگر اوضاع همین‌جور بماند، من می‌خواهم با گذشته صلح کنم. نه چیزی را می‌بخشم و نه فراموش می‌کنم، اما با گذشته کنار می‌آیم. حتی به خواب هم نمی‌دیدم که زندگی بتواند این‌قدر باشکوه باشد، که مردم از ته دل احساس کنند به هم تعلق دارند و زندگی‌شان معنایی دارد. نگاهی به دوروبرت بینداز! شادی مشترکی را بر همهٔ چهره‌ها می‌بینی، سعادتی مشترک...»
ایران آزاد
حقیقت به‌تنهایی پیروز نمی‌شود. حقیقت، آن‌گاه که با قدرت رویارو شود، اغلب شکست می‌خورد. حقیقت تنها زمانی پیروز می‌شود که مردم توان دفاع از آن را داشته باشند. مدام نگران بودیم که روس‌ها شکوفایی استقلال ما را برنتابند. از نظر آن‌ها، آزادی بیماری واگیرداری بود که اگر ریشه‌کن نمی‌شد، به سایر بخش‌های قلمرو نفوذشان سرایت می‌کرد. آن‌ها جنبش‌های آزادی‌خواهانهٔ مجارستان و لهستان و آلمان شرقی را درهم کوبیده بودند. ما که جای خود داشتیم.
ایران آزاد

حجم

۲۰۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۲۰۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان