بریدههایی از کتاب نامه هایی به شاعر جوان
۳٫۷
(۱۲)
چیزی که ضروری است خلوتی درونی و ژرف است؛ به درون خود فرورفتن و ساعتها همانجا ماندن
Cristina
ستارهای که حالا بر من نور میتابد
هزاران سال است که مرده
Cristina
درنهایت، در عمیقترین و مهمترین مسائل، ما بهطور کامل تنها هستیم
Cristina
باید تنهایی را آموخت، بهسان کودکان که تنهایند و بزرگترانشان را از نظر میگذرانند، که میآیند و میروند درحالیکه به کار خودشان مشغولند، کارهایی که در نظر یک کودک بزرگ مینمایند زیرا بزرگترها با آنها سروکار دارند و کودک از آن سر در نمیآورد.
Cristina
چوبی که مدتها درمقابل شرارههای آتش ایستادگی میکرد؛
شرارههایی که تو شعلهور کردی، حال بیتفاوت ایستاده
تا سوختنم را نظارهگر باشد
Cristina
درنهایت، در عمیقترین و مهمترین مسائل، ما بهطور کامل تنها هستیم و برای اینکه یک نفر بتواند به دیگری نصیحت کند، یا حتی به دیگری کمک کند، باید خیلی اتفاقها بیفتد، خیلی چیزها باید خوب پیش بروند، مجموعهای از چیزها باید درست عمل کنند تا یکبار موفق شوی.
soroush vazzani
آثار هنری یک تنهایی بینهایت هستند
soroush vazzani
اجازه دهید هر تأثیر و هر احساس مانند یک جوانه به طور کامل در ضمیر ناخودآگاه، در تاریکی، در عالم بیانناپذیر و هر عالمی که راهش بر عقل بسته است، تکامل یابد و به بار بنشیند.
با فروتنی و شکیبایی عمیق منتظر متولدشدن هنرتان باشید، این همهٔ زندگی هنرمند است: درک و خلق.
Cristina
سؤالات خود را دوست داشته باشید؛ آنها درست مثل کتابهایی که به زبان خارجی نوشته شدهاند یا اتاقی که دربسته است هستند. به دنبال پاسخ برای پرسشهایی که هنوز وقت آن نرسیده نباشید زیرا به کارتان نمیآید. باید بتوانید در آنها زیست کنید. نکتهٔ اصلی همین است، اینکه بتوانید همهچیز را زندگی کنید...
Cristina
در آرامترین حالت خود مثلاً در نیمهشب از خود بپرسید: «آیا باید بنویسم؟» به عمق خود رجوع کرده و پاسخ سؤال را بیابید. اگر پاسخ شما «بله باید» بود، پس زندگیتان را وقف این کار کنید.
زندگی شما حتی در بیهودهترین و بیتفاوتترین ساعتش، باید نشانه و میلی از این کار در شما بیدار کند. سپس به طبیعت نزدیکتر شوید. سعی کنید مانند یک انسان اولیه، آنچه که میبینید، تجربه میکنید و دوست دارید و صدالبته از دست میدهید را بازگویی کنید.
ali73
گویی اندوه زیادی در مسیر زندگیتان قرار داشته است و رویارویی با آنها شما را از روال عادی یک زندگی خارج کرده است. اما لطفاً به این فکر کنید که آیا این اندوه فراوان، چنان از مرکز وجودتان نگذشته است که شما را بهکلی دگرگون سازد؟ اندوه اگر درمان نشود، بهسان یک بیماری که درست مداوا نشده، دوباره قدرتمندتر از قبل بازخواهد گشت. چنانچه روزی ادراک ما از سطح خود فراتر رود، شاید اندوه را با روی گشادهتری بپذیریم تا شادمانی! زیراکه در آن لحظات اندوه، چیز جدیدی به وجودمان وارد شده است؛ چیزی ناشناخته. لحظهای که هرآنچه احساسات در وجودمان است، از حرکت میایستد. عقل، لحظاتی از ما دور میشود و سپس آن خاموشی محض اتفاق میافتد.
ali73
بهشخصه معتقدم، تمام اندوه ما ناشی از لحظات پرتنشی است که چون دیگر زندگانی را درست درک و لمس نمیکنیم، احساس فلجشدن داریم. سپس با این عنصر ناشناس که درونمان جای گرفته است تنها میمانیم و از هرآنچه بدان عادت داشتهایم و برای خود تکیهگاهی ساخته بودیم، دور میمانیم. گویی در مسیر سیل قرار گرفته و ناچاریم لطمات آن را پذیرا باشیم. اندوه نیز بهسان همان سیل است. حالا به ما ورود کرده و در زوایای پنهانی وجودمان، لایهلایه در قلب و پوست و خونمان خانه کرده و حالا حتی نمیدانیم چه بر ما گذشته است؟
ali73
هیچ حساب و کتابی با زمان وجود ندارد، یکسال و دهسال فرقی ندارد. هنرمند اندازه نمیگیرد، بلکه مانند درخت که در روئیدن شتاب نمیکند و در طوفانهای زمستانه مطمئن میایستد، بیترس که پس از آن بهاری نیاید و میآید... شکیباست.
Abolfazl Ostadi
اینکه هنر چطور پیدا میشود است که اهمیت دارد، بنابراین دوست عزیزم، جز اینکه بگویم باید به درون خودتان فرو بروید، پند دیگری ندارم. به درون بروید و ژرفای خود را بسنجید، پاسخ این سؤالتان را که میباید شعر بگویید یا نه هم همانجا خواهید گرفت و سپس باید درست تعبیر و تفسیرش کنید. شاید معلوم شد که شما یک هنرمند هستید و هنر طالب شماست و پس آن سرنوشت را بپذیرید و بار و عظمتش را بر دوش بگیرید، بدون اینکه هرگز بپرسید چه پاداشی ممکن است در انتظارتان باشد. زیرا خالق هنر باید برای خود یک جهان باشد و هرچیزی را در خود و طبیعتی که به آن دلبسته است بیابد.
Amir Hossein Rezaei
هنر وجود مرموز زندگی است
ali73
هنر وجود مرموز زندگی است
ali73
لذت جسمانی یک تجربه است مانند دیدن یا مزهکردن میوهای پاک. این یک فرصت و امر بدیهی است که به انسان داده شده است و البته شناخت جهان، کمال و شکوه را در پی دارد. بدانید که عیب در این تجربه نیست، بلکه در آن است که بیشتر انسانها از این تجربه سوء استفاده میکنند، آن را هدر میدهند و یا آن را بهعنوان ابزاری برای آسایش در زمان خستگی یا تفریحی بیحد و شاید بهعنوان حواسپرتی و نه برای هدف اصلی که تعالی و رسیدن به معنویت واقعی است بهکار میبرند.
ali73
معتقدم اگر به چیزهایی که اکنون چشمان مرا پر کرده و به طراوت کشیده نگاه کنید، راه حل را خواهید یافت. باید به طبیعت بچسبید! به طبیعت دست بیاویزید و سپس هرآنچه در دید اولیه بیمقدار مینماید و کمتر کسی متوجه آن است، بهطور غیرمنتظرهای بسیار بزرگ و بینهایت خواهد شد. اگر این هنر عشق ورزیدن به چیزهای ناچیز را
Amir Hossein Rezaei
یادتان باشد، اجازه ندهید شما تحت کنترل کار هنریتان باشید، به خصوص در لحظات غیرخلاقتان. در لحظات خلق اثر هم سعی کنید از آن به عنوان ابزاری دیگر برای درک زندگی استفاده کنید.
و ژرفای هرچیز را جستجو کنید، زیرا در آنجاست که حس طنازی که لازمهٔ ادامه است، هرگز به سر نمیآید و هنگامی که به عظمت هر چیز نزدیک میشوید، در همان زمان با خودتان بیندیشید که آیا این نگرش کنایهآمیز از یک نیاز طبیعی شما سرچشمه گرفته است یا خیر. زیرا تحت تأثیر چیزهای جدی، یا سررشته از دست شما خارج خواهد شد یا در غیر این صورت (اگر واقعاً به شما تعلق داشته باشد) به یک ابزار سختگیرانه تبدیل میشود و جای زیادی را در مجموعه ابزارهایی میگیرد که باید با کمک آنها اثر خود را خلق کنید.
Amir Hossein Rezaei
چرا فکر نمیکنید که او خواهد آمد؟ او آینده است، آخرین میوه رسیدهٔ درختی که ما برگهایش هستیم، نمیدانید؟
Hrezapour.ir
حجم
۴۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۱۴,۰۰۰
۷,۰۰۰۵۰%
تومان