
بریدههایی از کتاب با خودت خوب باش، انسان زیبا
۵٫۰
(۱)
هرکسی که در مسیر زندگیام به شکلی با او همراه بودهام، در توسعۀ یکدیگر سهم بزرگی داشتهایم. گاهی با خوبیها و گاهی با بدیها باعث توسعۀ یکدیگر میشویم. من مدت زیادی است که زندگی را آنگونه که هست میپذیرم و باور دارم هیچ ملاقاتی تصادفی نیست و هرکسی که در مسیر زندگی با او برخورد میکنم، تأثیری روی من خواهد داشت.
((: noor
یاد گرفتن و بهکارگیری رفتار خوب با خودت فلسفۀ زندگی است.
((: noor
اگر زیاد سکوت کنی، در جایی که نباید فریاد خواهی کرد.
((: noor
بله، بعضی از تجربیات خیلی سختاند، ولی چه کسی به تو گفته است که زندگی بدون سختی و درد است؟
((: noor
«دردها انسان را زنده نگه میدارند، علتی برای ادامۀ حیات فراهم میکنند و تلاش کردن یگانه چیزی است که انسان را روی پاهای خود استوار میکند.»
((: noor
وقتی از پدرم برای خرید کتاب پول میخواستم، هیچگاه نمیپرسید قصد خرید چه کتابی دارم یا اینکه چرا مدام کتاب میخرم. با اینکه وضعیت مالی خوبی نداشتند، برای پدرم هیچ فرقی نمیکرد رمانهای تخیلی باشد یا کتابهای سیاسی یا رمانهای ترسناک. آن زمانها میگفت «هر کتابی میخواهد باشد، تو فقط بخوان.» از ابتدا هیچگاه حمایت مالی و معنوی خودش را از من دریغ نکرده است.
((: noor
رخدادهای بد برای همه اتفاق میافتند. نکتۀ مهم بعد از آن است؛ یا مینشینی و برای خود ترحم میکنی یا با وجود تحمل درد و رنج بلند میشوی و به راهت ادامه میدهی.
((: noor
تو برای رسیدن به نقطهای که اکنون در آن هستی، اتفاقهای زیادی را تجربه کردهای.
هر مسئلهای آرامآرام شخصیت تو را شکل داده است؛
((: noor
اگر تو برای خودت کاری نمیکنی، پس چه کسی برای تو قدمی خواهد برداشت؟ اگر خودت زخمهایت را نبندی، چه کسی به تو کمک خواهد کرد؟ اگر احساس میکنی برای دیگران بیاهمیتی، در وهلۀ اول باید این سؤال را از خودت بپرسی: آیا من برای خودم مهم هستم؟
((: noor
خوب رفتار کردن با خود به معنی خود را در مرکز دنیا قرار دادن، خودخواهی یا خودشیفتگی نیست. این توصیه به معنی این هم نیست که حق انجام دادن هر کار و شانه خالی کردن در مقابل اتفاقهای بد زندگی را هم به تو میدهم.
((: noor
افکار مانند ابرند، هم پخش میشوند و هم از یاد میروند، نوشتن باعث خواهد شد که تو به صورت سازمانیافته فکر کنی.
((: noor
از کودکی تاکنون بدون اینکه متوجه باشی در گوشهای از ذهنت این فکر شکل گرفته است که «اگر به موضوعی زیاد فکر کنی میتوانی به نتیجه برسی.» پس اگر در لحظهای با مشکلی روبهرو شوی که قادر به حل کردن آن نباشی، افکار تمام وجودت را فرا میگیرند و با دور کردن تو از دنیای واقعی، تو را به درون خود میکشانند. ولی افکار بهتنهایی قادر به اسیر کردن روح نیستند، هرچقدر که در داخل افکار گرفتار شوی، به همان اندازه روحت خسته میشود و هر چقدر که بیشتر خسته میشوی، به همان میزان داخل افکار اسیر میشوی. این افکار مثل زنجیری به هم متصل میشوند و تو را از راه اصلی زندگی دور میکنند.
((: noor
احساسات ما متغیرند و میتوانند درک ما را از دنیای واقعی بهراحتی تغییر دهند.
((: noor
در حقیقت احساسات چیزهایی هستند که هم نباید زیاد جدی و هم نباید زیاد نادیده گرفته شوند. شاید حقیقت چیزی نباشد که احساس میکنی.
((: noor
منظور از توزیع نامتعادل احساسات، احساساتی است که باید بروز کنند، اما در درون شخص میمانند و ممکن است در جایی که نباید و در مقابل افرادی که نباید خودشان را بروز دهند. همانطور که در ابتدا گفتم، بیتوجهی به احساسات یا بیان نکردن آنها، احساسات را از میان نمیبرند، فقط آنها را به تعویق میاندازد. به تعویق انداختن احساسات ما را تحت تأثیر قرار میدهد. یکی از مهمترین نیازمندیهای فرد برای سلامت روحی ابراز احساسات خود است. احساساتی که بیان نشدهاند، در درون انباشته میشوند و بر رفتارهای دیگر ما هم اثر میگذارند.
((: noor
در اصل اتفاقات دردناکی که بر سر ما میآیند، حتی اگر سزاوار آنها نباشیم، تجربیات متفاوتی را برایمان فراهم میکنند و باعث میشوند ما بالغ شویم و دم بکشیم.
((: noor
شکایت بازتاب احساس درونی توست، ولی چیزی که از دهانت درمیآید دوباره به آغوش خود تو باز میگردد و چیزی را میشنوی که به آن فکر میکنی و این به چرخهای معیوب تبدیل میشود.
((: noor
در حقیقت خبر خیلی پیشپاافتادهای به آنان میدهم؛ این مشکل را فقط تو تجربه نمیکنی؛ یعنی تنها نیستی و همچنین انسان بدی هم نیستی.
((: noor
خود من وقتی درمورد موضوعی احساس تنهایی و احساس تقصیر میکنم، قبل از هر چیز به گذشته، به انسانهایی که تا امروز زندگی کردهاند و به مشکلات آنها میاندیشم و بعد از آن همیشه این را برای خود تلقین میکنم که تو تنها نیستی و فرد بدی هم نیستی، تو فقط انسان هستی، مثل بقیۀ انسانها میتوانی مسائلی داشته باشی و سپس آنها را حل کنی، اگر هم حل نکنی درنهایت به آن عادت میکنی.
((: noor
. به اندازهای که تو به آنها اهمیت میدهی، ممکن است آنها به تو اهمیت ندهند و زمانی که تو این وضعیت را درک میکنی، احساس رنج میکنی و دچار یأس و ناامیدی میشوی.
دنیا
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
عطار
MaryaM
انسان امروزی در هر صفحه از کتاب حداقل چندین بار دنیای مجازی را چک میکند و این هم بهطور چشمگیری بازده تو را از این کتاب پایین خواهد آورد.
((: noor
در بعضی مواقع هم انسانهای اطرافت را بهمثابۀ یک چراغ امید در نظر میگیری و به آنها وابسته میشوی. بهخاطر آنها به خودت موجودیت میدهی، همراه آنها ناراحت و با آنها خوشحال میشوی. مثل اینکه افرادی که در اطراف تو هستند به تو جان میدهند، چراغ زندگی تو میشوند، در نبود آنها احساس میکنی که روحت از بدنت جدا شده است. ولی درنهایت هرکسی زندگی شخصی خودش را دارد و میتواند اولویتهایی داشته باشد که همراستا با اولویتهای تو نباشد. به اندازهای که تو به آنها اهمیت میدهی، ممکن است آنها به تو اهمیت ندهند و زمانی که تو این وضعیت را درک میکنی، احساس رنج میکنی و دچار یأس و ناامیدی میشوی.
((: noor
نکتۀ اساسی در فهمیدن اینکه یک رفتار از روی انتخاب است یا اجبار، پرسیدن این سؤال از خود است: «کاری که احساس میکردم بهزور باید انجام بدهم، آیا میتوانستم بهراحتی برعکس همین کار را هم انجام بدهم؟» اگر جوابت به این سؤال «نه» است، تو کارهایی را که انجام دادن آنها بهظاهر پسندیده است یاد گرفتهای یا شاید از ترس اینکه اگر رفتار دیگری از خود نشان بدهی از چشم دیگران خواهی افتاد و به تو نظر منفی خواهند داشت، آن کار را انجام دادهای. حتی اگر کارهایی که بهاجبار انجام میدهی کارهای خوبی هم باشند، به مرور زمان سبب خسته شدن بیش از اندازۀ تو میشوند و سرانجام باعث پر شدن سریع لیوان درونت خواهند شد.
((: noor
این موهبت زندگی به نام «عادت کردن» وارد عرصه میشود. بعد از مدتی به همۀ اتفاقهای خوب یا بد عادت میکنی. اتفاقهای خوب مانند روزهای اول برای تو لذتبخش نخواهند بود و همچنین اتفاقهای بد نیز مانند روزهای اول تو را ناراحت نخواهند کرد.
((: noor
«هیچ چیزی مثل قبل باقی نمیماند. گاهی اوقات واقعیت آن چیزی نیست که بهظاهر میبینیم. این نیز میگذرد.»
((: noor
بعد از گذشت مدتی دوباره درویش به سراغ شاکر میرود. به او تپهای را نشان میدهند. روی آن تپه قبر شاکر قرار داشت و بر سنگ قبر او این جمله نوشته شده بود: «این نیز میگذرد.» درویش با خود فکر میکند که «چه چیز مرگ میگذرد؟» و میرود. سال بعد برای دیدن قبر شاکر دوباره به آنجا میآید. ولی نه تپهای و نه قبری میبیند. سیل بزرگی آمده بود و تپه را با خود برده و هیچ اثری از قبر شاکر نمانده بود.
((: noor
تجربۀ وقایع ناگوار قسمتی از ذات انسان بودن است. بهطور طبیعی رهایی از وقایعی که ما را در زندگی ناراحت میکنند، ممکن نیست. به نظر من اگر چنین چیزی ممکن بود، نمیتوانستیم درکی را که امروزه از انسان بودن داریم، داشته باشیم.
((: noor
با فکر کردن به یک موضوع و گذشت زمان نمیتوانی راهحل جدیدی پیدا کنی، تا امروز راههایی را که میتوانستی امتحان کنی، رفتهای. جالب است بدانی که جنبۀ مشکلساز موضوع درست از همینجا شروع میشود، بعد از چند روز فکر کردن، دوباره به نقطۀ اول بازمیگردی و بدون اینکه آگاه باشی، شروع به اندیشیدن به افکاری میکنی که مربوط به موضوع اصلی نیستند؛
((: noor
آیا قادر به تمییز افکار زبالهگون و افکار کاربردی هستی؟ منظور از افکار کاربردی همان افکار مبتنی بر راهحلاند که در زمان مواجهه با مشکل به ذهنت میآیند. افکار زبالهگون هم افکاریاند که تأثیری در حل مشکل ندارند و با جنبههای منفی انرژی تو را بیشتر پایین میکشند.
((: noor
حجم
۳۰۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۰۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۸۹,۹۰۰
تومان