بریدههایی از کتاب دوران همدلی
۵٫۰
(۵)
پستانداران چیزی به ما میدهند که هیچ خزندهای نمیدهد: واکنش عاطفی. سگ و گربه زود به حال ما پی میبرند و ما هم حال آنها را میفهمیم. این برای ما خیلی مهم است. ما با حیواناتی که این استعداد را دارند بیشتر احساس راحتی میکنیم و بیشتر به آنها دل میبندیم.
محسن
انگار طبیعت در جانداران یک قاعدهٔ رفتاری ساده به ودیعه گذاشته است: «اگر دیگری را در رنج دیدی، برو با او تماس بگیر.»
محسن
پژوهشهای بینفرهنگی نشان میدهد زنان را همه جا همدلتر از مردان میشناسند، چنانکه پژوهشگران مدعی شدهاند مغز آنها اساساً مخصوص همدلی مداربندی شده. [۲۳] من شک دارم تفاوت اینقدر مطلق باشد، اما واقعیت این است که نوزادان دختر از پسرها بیشتر به چهرهها خیره میشوند درحالیکه نوزادان پسر به اشیای معلق متحرک بیشتر نگاه میکنند. بزرگتر که میشوند، دخترها از پسرها جامعهگرایی بیشتری پیدا میکنند، حالات عاطفی را بهتر میخوانند، با صدای اشخاص هماهنگی بیشتری بروز میدهند، بعد از آزار کسی بیشتر پشیمان میشوند، و اتخاذ دیدگاه دیگران را بهتر انجام میدهند.
محسن
فقط وقتیکه شما هدفی بزرگتر از خودتان را دنبال میکنید به استعداد واقعیتان پی میبرید.
محسن
یک حقیقت قابل توجه این است که بیشتر سربازان، با این که تجهیزاتش را دارند، کسی را نمیکشند. در جنگ جهانی دوم فقط یک نفر از هر پنج نفر عملاً به دشمن شلیک کرده است. چهار نفر دیگر به اندازهٔ کافی شجاعت داشتهاند، خودشان را به خطر انداختهاند، در خاک دشمن فرود آمدهاند، همقطارانشان را نجات دادهاند، مهمات برای دیگران بردهاند، و غیره و غیره، ولی خودشان تیر نینداختهاند.
محسن
پیوندیابی برای انسان ضروری است و چیزی بیشتر از آن حال ما را خوش نمیکند.
محسن
مطالعات نشان میدهند پس از آن که درآمد اولیهای به دست آمد، ثروت مادی اهمیتاش کمتر میشود. شاخصهای زندگی در طول دههها کمکم بالا رفتهاند، ولی آیا سهم ما از خوشبختی هم بیشتر شده؟ نه. وقتیکه ما با خانواده و دوستانمان میگذرانیم بیشتر حالمان را خوش میکند تا پول و شهرت و موفقیت.
محسن
ویلیام شرمن، ژنرال شمالی، که در جنگ داخلی آمریکا از سیاست «زمین سوخته» حمایت میکرد، رغبتی به جنگ نداشت و میگفت:
از جنگ خسته و بیزارم. تمام افتخارش پوچ است. فقط کسانی که در عمرشان نه گلولهای شلیک کردهاند و نه فریاد و شیون زخمیها را شنیدهاند تشنهٔ خون و خونریزی و خونخواهیاند. جنگ یعنی جهنم.
محسن
سلسله مراتب اجتماعی احتمالاً زمانیکه نیاکان ما در جوامع کوچک میزیستهاند وجود نداشته، اما یقیناً بعد که یکجانشینی زراعی و انباشت ثروت پیش آمده است سلسله مراتب بازگشته. ولی گرایش به براندازی این ترتیب عمودی را ما همیشه داشتهایم.
محسن
ما موجودات دوپا یک پای جامعهگرا داریم و یک پای خودخواه. اختلاف درآمد و موقعیت را فقط تا حدی تحمل میکنیم، و تا از این حد گذشت، رگ مظلومنوازی ما میجنبد. حس انصافی در وجود ما ریشه دوانده که محصول تاریخ دراز برابریخواهی ماست.
محسن
در بحرانها اختلافات طبقاتی محو میشوند. دور از عدالت نیست هنگامیکه همه رنج میبرند، قشر بالای جامعه هم رنج بکشد.
محسن
اگر درکی از خودمان نداشته باشیم، بیلنگریم، مثل قایقهایی که ولاند و با هم غرق میشوند. هر موج احساسی که میرسد با آن بالا و پایین میرویم. برای این که واقعاً به دیگران توجه پیدا کنیم، و در صورت لزوم به دادشان برسیم، باید اول قایق خودمان را ایستا نگه داریم. حسِ خود مثل لنگر برای برای قایق است.
محسن
در دههٔ ۱۹۶۰ روانپزشکان آمریکایی گزارش دادند میمونهای رِسوس از کشیدن زنجیری که غذا به آنها میداد، وقتیکه به رفیقشان شوک وارد میکرد، خودداری میکردند. به این ترتیب میمونها از موشها که فقط مدت کوتاهی رفتارشان را متوقف میکردند سبقت میگرفتند. بعد از دیدن تأثیر رفتارشان روی رفیقشان، میمونی پنج روز دست به زنجیر نزد و میمون دیگری دوازده روز. این میمونها واقعاً به خودشان گرسنگی میدادند تا رفیقشان درد نکشد.
محسن
تنها چیزی که دنیا بیشتر از نفت لازم دارد همدلی با «دیگران» است. کاش میشد لااقل یک جو از آن تولید کرد. این که همین یک جو چقدر میتواند تغییر ایجاد کند از این گفتهٔ وزیر دادگستری اسرائیل در سال ۲۰۰۴ یوسف لاپید معلوم میشود، که بعد از دیدن تصویرهایی از یک زن فلسطینی در اخبار شب گفت «موقعی که تصویر پیرزنی را از تلویزیون دیدم که چهار دست و پا در ویرانههای خانهاش زیر کاشیها را دنبال داروهایش میگشت، با خودم فکر کردم اگر مادربزرگ من بود چه میگفتم.»[۸] اگرچه این احساس لاپید تندروهای کشورش را عصبانی کرد، این اتفاق نشان میدهد که اگر همدلی گسترش پیدا کند چه میشود. در یک لحظهٔ جنبیدن رگ انسانیت، وزیر اجازه داده بود فلسطینیها هم به دایرهٔ علائقش وارد شوند.
اگر من خدا بودم، دامنهٔ همدلی را بیشتر میکردم.
fariba.
شباهتهای زن و شوهر به یکدیگر به این علت نیست که از ابتدا فرد شبیه خود را برای ازدواج پیدا کردهاند؛ به این علت است که خصوصیات آنها با گذشت سالها به یکدیگر شبیه شدهاند. شباهتها در زوجهایی چشمگیرتر بوده که خوشبختتر گزارش شدهاند. تشریک روزانهٔ احساسات ظاهراً باعث درونی شدن آنها در طرفین میشود، به حدی که هرکسی میتواند بفهمد آن دو متعلق به یکدیگرند.
محسن
محرومیت از تماس جسمانی قوارهٔ تن پستانداران نیست.
محسن
مطالعات نشان میدهند پس از آن که درآمد اولیهای به دست آمد، ثروت مادی اهمیتاش کمتر میشود. شاخصهای زندگی در طول دههها کمکم بالا رفتهاند، ولی آیا سهم ما از خوشبختی هم بیشتر شده؟ نه. وقتیکه ما با خانواده و دوستانمان میگذرانیم بیشتر حالمان را خوش میکند تا پول و شهرت و موفقیت.
محسن
رقص را در نظر بگیرید. طرفها حرکات همدیگر را تکمیل میکنند، پیشبینی میکنند، با حرکاتشان یکدیگر را راهنمایی میکنند. رقص فریاد میزند «ما هماهنگیم!» و حیوانات میلیونها سال است از این راه با هم پیوند پیدا کردهاند.
محسن
اما با همهٔ اهمیتی که حالات و حرکات بدن دارد، شاهراه عاطفه چهره است. [۵۲] چهره است که سریعترین ارتباط را با دیگران برقرار میکند. وابستگی ما به این شاهراه شاید نشان بدهد چرا کسانی که چهرهٔ بیحالت یا بیحرکت دارند عمیقاً احساس تنهایی میکنند و معمولاً افسرده میشوند و گاهی دست به خودکشی میزنند.
محسن
فقط همدلی ممکن است بیشترین شایستگی را برای پل زدن بین خودپرستی و دگردوستی داشته باشد، زیرا این خاصیت را دارد که میتواند شوربختی دیگران را مبدل به پریشانحالی ما کند.
محسن
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان