جملات زیبای کتاب کید پنهان | طاقچه
تصویر جلد کتاب کید پنهان

بریده‌هایی از کتاب کید پنهان

۴٫۳
(۱۱)
عبودیت، با شناخت و عشق و عمل همراه است و از سنت و نیت و اهمیت برخوردار است و با تفویض و توکل و اعتصام و توسل و ابتهال و تضرع گره خورده است؛ و این‌چنین عبودیتی برای چنین معبودی سزاست که می‌تواند در تنهایی، پناهگاه، و در بن‌بست، راه باشد.
m_rezaei1
اگر آدمی به اندازه وجودی خویش واقف شود و قدر خود را بشناسد و میان آنچه که دارد و آنچه که می‌تواند داشته باشد و باید داشته باشد، فاصله ببیند، حرکت می‌کند و درگیر می‌شود، حتی اگر در رفاه و راحتی هم باشد و کمبودی هم نداشته باشد.
Mohammad Ali Zareian
الفت اجتماعی و الفت اقتصادی، محور امنی می‌خواهد که با شکستن اصحاب فیل، تحقق یافته. و معرفت و بصیرتی می‌خواهد تا در نور، خود را بیابند و قدر و نقش خویش را بشناسند و در برابر کسانی که از آنها بیش‌تر و بزرگ‌تر نیستند، بایستند و همچون موسی به همین دلیل که در دامان فرعون بزرگ شده و از خوان نعمت او بهره‌مند گردیده و از دامان مادرش جدا شده و در نیل افتاده، با ولی‌نعمت مقتدر خویش درگیر شوند. و دعوتی می‌خواهد تا با تکیه بر آن، قیام کنند و ریشه‌های طاغوت را بیرون بیاورند. این محور امن و این بصیرت و هدایت و این دعوت نیرومند می‌تواند جامعه‌ای جدید را پایه بگذارد و اجتماعی بالاتر از ملت‌های متحد بسازد و طرح امت واحده را بریزد.
Mohammad Ali Zareian
در برابر طاغوت‌های حاکم که آدم‌ها را در ظلمات و تاریکی‌ها می‌گذارند و از شناخت خود و جهان و نقش انسان در جهان، محروم می‌کنند، این هدایت خدا و دعوت رسول است که آنها را با خویش آشنا می‌کند تا خود را باور کنند و خدا را باور کنند و به بیش‌تر از جهان مشهود و بیش‌تر از امروز روی بیاورند و به دنیا قانع نشوند و در دنیا نمانند: (الَّذِینَ خَسِروُا اَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لایُؤمِنُونَ)؛ «کسانی که خود را از دست داده‌اند، دیگر به هیچ چیز ایمان نمی‌آورند و به هیچ چیز روی نمی‌آورند»؛ که آغاز هر تحول و شناخت و ایمانی، خود را یافتن و شناختن و باور کردن است.
Mohammad Ali Zareian
راستی خدا چگونه امن و غنا را در دل‌ها می‌ریزد که بی‌خیال فیل و فیلبان، پیرمردی با چشم نابینا،۱۹ می‌بیند دسته‌دسته‌های سپاه مهاجم را و می‌شنود صدای بال‌ها را و انتظار می‌کشد لحظه مصاف را؟ ‫هنگامی که بر پادشاه وارد می‌شود، آن‌قدر بزرگ و عزیز است که اگر بازگشت آنها را بخواهد، خواسته‌اش برآورده می‌شود؛ ولی شترهای به‌غارت‌رفته‌اش را می‌خواهد؛ و هنگامی که تحقیر نگاه و سنگینی کلام پادشاه را می‌شنود و می‌فهمد، آن‌چنان جوابی می‌دهد که از آن‌چنان بزرگی سزاوار است؛ و ضربه‌ای می‌زند که پیش از سنگ‌های سجیل، ریشه آنها را می‌لرزاند. عبدالمطلب از مترجم می‌خواهد که بگوید: «اَنَا رَبُّ الْاِبِلِ وَ لِلْبَیْتِ رَبٌّ یَمْنَعُک»؛۲۰ بگوید که «من خداوند شترهای به‌غارت‌رفته‌ام و خانه امن و کعبه رب و حرم اللَّه هم خداوندی دارد که جلوگیر تو خواهد بود.»
hosseini1400
علوّ و قدرت در این‌هنگام شکل می‌گیرد که آدم‌های وابسته به زمین را دسته‌دسته کنی و به یک دسته بدهی تا از تو اطاعت کنند و یک دسته را ضعیف و مستضعف بداری تا بترسند و کار کنند و محورهای قدرت آنها را بشکنی که در آینده سر برندارند و ذلیل بمانند. فقر و محدودیت، زمینه‌ساز درگیری است. غفلت و جهلِ از عامل‌ها و علت‌ها، باعث برخوردهای سطحی و بدبینی‌ها و بدرفتاری‌ها و درگیری با معلول است و در نتیجه، غارت و جنگ و خیانت حتی در زمینه خصلت‌های انسانی، نتیجه معکوس می‌دهد، تا آنجا که عاطفه پدری به دخترکشی، و مناعت طبع و حمیت به زنده‌به‌گور کردن می‌انجامد. حال در چنین اجتماع پراکنده‌ای چه می‌توان کرد؟
Mohammad Ali Zareian
عبودیت، شناخت و عشق و عمل را و سنت و نیت و اهمیت را با هم دارد؛ و عبودیت با عبادت، تفاوت دارد. عبادتی که از شناخت و عشق برخاسته باشد و مطابق سنت باشد و خلوص نیت را داشته باشد و مهم‌ترین کار تو در لحظه باشد، این عبادت، عبودیت است. و این عبودیت، هنگامی میسر است که انسان به قدر خویش، یعنی ارزش و اندازه وجود و برنامه‌ریزی تمامی عمر خویش واقف شده باشد
Mohammad Ali Zareian
لطافت این است که صاحبان قدرت را با سنگ‌ریزه‌ها، و فیل را با پشه یا پرنده‌های کوچک نابود کند. لطافت این است که فرعونی که موسی را از نیل گرفته، در نیل غرق شود
f.r
آدمی با شناخت قدر و اندازه و نقش و کار خویش، می‌تواند جهان بیرون را همراه حق و هدف و نظام و سنت و جمال و زیبایی و اجل و مهلت‌ها و مرحله‌ها بشناسد؛ اما کسانی که حق و هدف را ندیده‌اند و با نظام و سنت‌های هستی درگیر شده‌اند، ناچار می‌شکنند.
f.r
آن عاملی که حتی در کمون اولیه و شرایط برابر، عامل اختلاف و تحول است، همین بیش‌تر خواستن و بهتر خواستن آدمی است که به دگرگونی تولید و اختلاف و بهره‌کشی هم می‌انجامد.
Mohammad Ali Zareian
حکمت که در برابر جهل است و از آموزش‌های رسول است، در همین شناخت قدر است؛ و انسان با تفکر در همین قدر و استنتاج از همین معرفت حضور، به شناخت جهان بیرون، با چهار خصوصیت نظام و جمال و حق و اجل، واقف می‌شود: (اَوَلَمْ یَتَفَکرُوا فِی اَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللهُ السَّماواتِ وَالْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما اِلّا بِالْحَقِّ وَاَجَلٍ‌مُسَمًّی)، (الَّذِی اَتْقَنَ کلَّ شَیْ‌ءٍ)، (الَّذِی اَحْسَنَ کلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ).
Mohammad Ali Zareian
راستی را که دل‌های سرشار و امین، حتی در هنگام ضعف و تنهایی، آن‌قدر عزیز هستند که دشمن مسلط را بلرزانند، و آن‌قدر آرام هستند که توفان به پا کنند، و آن‌قدر مطمئن هستند که پایین کوه‌های مکه در انتظار فعل رب و کیفیت کار حق باشند
f.r
کسانی که خود را باور نمی‌کنند، خدا و غیب و روز دیگر و وحی را باور نخواهند کرد و دست‌آموز طاغوت‌های مسلط و حاکم‌های بهره‌بردار خواهند شد و بر گور خویش رقص مرگ خواهند کرد.
f.r
کارهای خدا که تجلی اسما و مظهر صفات حق است، در ماهیت و در کیفیت، در چیستی و چگونگی، نشانه‌های گوناگون و شهادت‌های متفاوتی دارد.
f.r
آدمی محدود است؛ با رسیدن به قدرت و غنا، به غرور، به طغیان، به تجاوز، به فساد می‌رسد؛ در پوست خود نمی‌گنجد؛ از خود غافل می‌شود؛ نعمت‌ها را به خود می‌بندد. از هدف و از نظام چشم می‌پوشد و دیگران را به اسارت می‌کشد. ترس از تحول و افول نعمت‌ها و قدرت‌ها او را در متن قدرت، هراسناک و ضعیف می‌کند و در اوج اقتدار، به وسوسه و بدبینی و سخت‌گیری و بدرفتاری می‌کشاند.
f.r
دنیا تمامش راه نیست. جهان یکسره راه نیست. اگر این راه و این نظام را نشناختی و شلنگ و تخته راه انداختی، ناچار درگیری و شکست، طبیعی است؛ و این تو هستی که می‌شکنی؛ مگر آنکه نظام را بشناسی و تسخیر کنی و تغییر بدهی؛ که باز این تسخیر و تغییر، خود نظامی دارد و حدودی دارد و هماهنگی با مجموعه نظام‌ها و رابطه با دیگر مجموعه‌ها را دارد؛ و در این مجموعه هماهنگ، چراغ علم و عصای مراعات و دقت را باید با دو دست بگیری و لجاجت نکنی و راه بیفتی و هدف را فراموش نکنی، که ماندن گندیدن است و رفتن مقصد می‌خواهد... .
f.r
پاداش و جزا عکس‌العمل نیست، که خودِ عمل است. کسی که کبریت را به دامان خود می‌کشد، سوختنش پاداش کبریت کشیدن نیست، که خود کبریت کشیدن است. و اگر این پاداش و جزا به خدا نسبت می‌یابد، به‌خاطر این است که این نظام و سنت‌ها وابسته به اوست؛ دست و کبریت و هوا از اوست؛ و حتی اختیار و آزادی انسان هم داده اوست و آفرینش و خلقت اوست.
f.r
اینکه دسته‌دسته پرنده‌هایی از سمت دریا هجوم بیاورند و سنگ‌های رسوبی و گلواره را به منقارها و چنگ‌ها بگیرند و فقط به اصحاب فیل حمله کنند و حتی تا کنار پادشاه و در جلوی چشم همه آنها، آخرین نفر را تعقیب کنند و با همان سنگ‌ریزه‌ها پلاسیده و پوسیده بر زمین بیندازند. این را هیچ‌گونه نمی‌توان توجیه کرد؛ نه با تصادف، نه با تحلیل‌های طبیعی و نه با هیچ‌گونه آسمان و ریسمانی.
f.r
در این آیه به عنصر اصلی و پنهان در معادله قدرت مستضعفین اشاره دارد که آن عامل اساسی، خداوندی است که با نصر و با جمع مؤمنین تو را یاری کرد و تأیید نمود و دل‌هاشان را پیوند زد. اگر تمامی ثروت‌های زمین را می‌دادی، نمی‌توانستی پیوندی میان این دل‌های پراکنده بزنی؛ لکن خداوند آنها را الفت داد و پیوند زد که او عزت و حکمت را دارد.
f.r
عبودیت با عبادت، تفاوت دارد. عبادتی که از شناخت و عشق برخاسته باشد و مطابق سنت باشد و خلوص نیت را داشته باشد و مهم‌ترین کار تو در لحظه باشد، این عبادت، عبودیت است. و این عبودیت، هنگامی میسر است که انسان به قدر خویش، یعنی ارزش و اندازه وجود و برنامه‌ریزی تمامی عمر خویش واقف شده باشد
f.r
عبودیت، با شناخت و عشق و عمل همراه است و از سنت و نیت و اهمیت برخوردار است و با تفویض و توکل و اعتصام و توسل و ابتهال و تضرع گره خورده است؛ و این‌چنین عبودیتی برای چنین معبودی سزاست که می‌تواند در تنهایی، پناهگاه، و در بن‌بست، راه باشد.
f.r
در یک دسته‌بندی، اعراب به سه دسته: اعراب بائده، اعراب عاربه و اعراب مستعربه تقسیم می‌شوند. _ اعراب بائده: از اینها ده یا دوازده قبیله را به اسم و نسب و محل سکونتشان نام می‌برند و سرگذشت‌هایی از آنان نقل می‌کنند که برخی از آنها به‌واسطه سرکشی و نافرمانی، به بلای آسمانی هلاک شدند، مثل قوم عاد و ثمود؛ برخی هم در جنگ با قبایل دیگر از میان رفتند؛ برخی هم به حوادث طبیعی روزگار، منقرض شدند. در هر حال همه از بین رفتند و اگر کسانی هم باقی ماندند با سایر قبایل مخلوط شدند. آنچه در نسب‌نامه اغلب این قبایل بائده به‌چشم می‌خورد این است که نسب و ریشه همه اینها به ارم بن سام بن نوح (ع) می‌رسد.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
اعراب عاربه (اعراب خالص و اصیل) یا قحطانیان: ساکنان منطقه جنوبی شبه‌جزیره عربستان، خود را از نژاد یعرب‌بن‌قحطان، فرزند پنجم نوح نبی، و عرب خالص می‌دانند. به همین جهت به قحطانیان شهرت یافتند. _ اعراب مستعربه (اعراب ناخالص و پیوسته با دیگران) یا عدنانیان: ساکنان منطقه شمالی و مرکز شبه‌جزیره عربستان، خود را از نژاد عدنان، نواده اسماعیل نبی می‌دانند. به همین جهت به عدنانیان شهرت یافتند. برخی نیز قحطان را از فرزندان حضرت اسماعیل (ع) دانسته و اسماعیل را نیای تمامی اعراب می‌دانند.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
«من از کسانی هستم که در راه خدا از سرزنش سرزنش‌کننده‌ای نمی‌ترسد، از آنانم که سیمایشان سیمای صدّیقان، و سخنانشان سخنان خوبان است، شب زنده‌داران و روشنی‌بخشان روزند، به ریسمان قرآن چنگ زده‌اند، سنت‌های خدا و رسولش را زنده می‌دارند، نه استکبار می‌کنند و نه برتری می‌طلبند، نه خیانت می‌کنند و نه فساد پدید می‌آورند، دل‌هایشان در بهشت و پیکرهایشان در کار است.»
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
گسترش مرزهای اسلام، از زمان خلیفه اول آغاز شد. در زمان وی مسلمانان به‌سوی نبرد با رومیان و فتح شام شتافتند و کنعان به تصرف مسلمانان درآمد. در زمان خلیفه دوم دمشق و یرموک فتح شد و شام به‌تدریج به دست مسلمانان افتاد و تا کوه‌های توروس در آسیای صغیر پیش رفتند. اورشلیم که در آن زمان «ایلیا» نام داشت، هنگام سفر خلیفه دوم به شام، از سوی اسقف اعظم شام، تسلیم شد. عمربن‌خطاب قلمرو اسلام را به مصر و شمال آفریقا رساند. در زمان خلافت او، مسلمانان تا ماوراءالنهر و شمال دریای مکران و همه ایران (به‌جز سواحل شمال آن سوی دیواره‌های البرز) و سرزمین عراق، شام، مصر و باریکه سواحل لیبی را متصرف شدند.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷
در زمان عثمان، تا دریاچه آرال و کناره‌های دریای کاسپین تا دریای سیاه (شرق آسیای صغیر و جنوب قفقاز)، جنوب آسوان و قسمت اعظم سواحل لیبی به تصرف مسلمانان درآمد. در دوره اموی، شمال غرب آفریقا تا مراکش، اندلس تصرف، و بر متصرفات شرق اسلام افزوده شد. مسلمانان در نیمه دوم قرن هفتم میلادی به فتح اسپانیا روی آوردند. اطلس تاریخ اسلام، انتشارات مدرسه، ص ۶۳؛ تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، بنی‌هاشم، ص ۳۶.
کاربر ۹۲۴۰۰۶۷

حجم

۶۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

حجم

۶۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان