- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب مادر
- بریدهها
بریدههایی از کتاب مادر
۴٫۲
(۴۱)
مردم بیچاره از کجا نیروی زجر کشیدن بهدست میآورند؟»
مادر آهی کشید و جواب داد: «به اون عادت میکنن.»
Aysa
سابقآ اشخاص رو به علت دزدی حبس میکردن حالا برای اینکه حقیقتو میگن به زندون میاندازن.
Amir Reza
مادر بیاراده تبسمی کرد و سرش را تکان داد و گفت: «همه چیز عوض شده! پول هم در نظر شماها ارزشی نداره. مردم برای کسب پول به هر کاری تن در میدهند حتی روح خودشونو تباه میکنن اما برای شماها حکم کاغذ و مهرههای مسی رو داره. مثل اینکه پول را فقط برای نیکی کردن به دیگران میخواین.»
R.Khabazian
هر چه آدم کمتر بدونه راحتتر میخوابه!
پویا پانا
من به جاودانگی آدمهای شریف معتقدم.
محمدحسین
«حتی خدا را برای فریفتن ما به کار بردند! لباس دروغ و افترا بر او پوشاندند تا روح ما را بکشند...»
شراره
وقتی آدم احمق باشه چارهای جز درد کشیدن و تحمل رنج نداره...»
°DEHGHAN°
«روح زنده شده را نمیتوان کشت.»
پویا پانا
«مادران برای همیشه و برای همه چی به اندازه کافی اشک دارن...
Mary gholami
این جمله «لئون تولستوی» بسیار معروف است که خطاب به گورکی گفته بود: «بیا و قصهای برایم بگو، تو بسیار خوب و ماهرانه داستان میگویی، قصهای از دوران کودکیات بگو، هرگز باور ندارم که تو روزی کودک بودهای. چنان داستانگو هستی انگار که عاقل و بالغ از مادر زادهای.»
saeed_vadi
هزاران نفر هستند که میتونن بهتر از شما زندگی کنن، ولی مثل حیوونها زندگی میکنن و به خودشون هم میبالند که زندگی خوبی دارن مگه در زندگی اونها چه چیزی خوبی وجود داره؟ امروز کار میکنن و میخورن و بازم فردا همین برنامه است و همه عمرشونو این طوری میگذرونن. ضمنآ بچهدار هم میشن ابتدا با اونها تفریح میکنن و وجود آنها را مایه لذت و آرامش خود میدونن ولی وقتی کمی بزرگتر شدن و احتیاج به غذای بیشتری پیدا کردن والدین بنای کج خلقی را میگذارن، به اونها فحش میدن و میگن که پرخورها زود باشین بزرگ بشین و برین دنبال کار! دوست دارن که بچههاشونو مثل حیوانات اهلی بار بیارن... اینکه بچهها هم برای شکمشون کار میکنن، و همین طور زندگی تکرار میشه... هرگز هیچگونه خوشحالی یا فکری که باعث نشاط روح بشه برای آنها وجود نداره. بعضیها همیشه مثل فقرا گدایی میکنن و برخی دیگه مثل دزدها، اونچه که احتیاج دارن از دیگری کش میرن. قوانین ظالمانهای وضع شده و اشخاصی رو معین کردن که به باتون و هفتتیر مسلحاند و به اینها دستور میدن که مردم رو به رعایت قوانین وادار کنین. این قوانین مایه آسایشه و به ما اجازه میده که خون بشر را بمکیم و وقتی هم که بشر در مقابل فشار خارجی تسلیم نشه پندهایی به زور در کلهاش فرو میکنن که عقلِ او را مطیع کنن...
پویا پانا
برای هر چیز پول لازمه! نه بهدنیا اومدن و نه مردن هیچ کدوم مفت نیست... این نشریهها و اوراق هم پول لازم داره.
پویا پانا
یک نفر، مخصوصآ یک زن وقتی غمگینه ممکن نیست موسیقی رو حس نکنه..
شراره
وقتی قلب آدم با حرارت نمیسوزه خیلی دوده میگیره...
R.Khabazian
بعضی وقتها آدم نمیخواد پستی بشر و دیوانگی اونو باور کنه، نسبت به همه حس ترحم داره چه ثروتمند باشه چه فقیر. چون آدم ثروتمند هم راه غلط میره... یکی رو گرسنگی و دیگری رو طلا کور کرده...
پویا پانا
روزی فرا خواهد رسید که عقابها آزادانه پرواز میکنند. و مردم خود را آزاد خواهند ساخت!
پویا پانا
«کتابهایی را که میخوانم ممنوعهاند. خواندنِ آنها قدغنه چون حقایق زندگیِ را بیان میکنن... این کتابها رو مخفیانه چاپ میکنن و اگه دست کسی ببینند حتمآ اونو حبس میکنن. میدونی چرا؟ چون میخواسته حقیقت را بفهمه! فهمیدی؟»
Naarvanam
ما معتقدیم جامعهای که انسان را استثمار میکند تا به ثروت دست یابد، آن جامعه دشمن ماست. ما نمیتوانیم اخلاقیات مزورانه، سگ صفتی ننگین و بیرحمی این جامعه را نسبت به افراد مخالفش بپذیریم. ما میخواهیم علیه همه شکلهای بردگی جسمانی و معنوی بشر که چنین جامعهای به کار میبرد و علیه تمام شیوههایی که بشر را به نفع حرص و آز از همدیگر جدا میسازد مبارزه کنیم و مبارزه نیز خواهیم کرد. ما کارگران، کسانی هستیم که کارمان همه چیز را ایجاد میکند؛ از ماشینهای غول پیکر گرفته تا بازیچههای کودکانه. و ما از حق مبارزه برای حیثیت انسانی خویش محرومیم. میخواهیم آن قدر آزادی داشته باشیم تا به مرور قدرت را رد دست بگیریم. یعنی قدرت در دست مردم بیفتد!
پویا پانا
آندره جواب داد: «زندگی اسب نیست که بتوان آن را با ضرب تازیانه پیش برد!»
R.Khabazian
«هیچ چیزی نمیتونه منو تسکین بده حتی حرفهای تو، روح من مثل گرگی زوزه میکشه...»
پویا پانا
وقتی که جیب خالیه روح ناچاره که پاک باشه.
پویا پانا
با دهقانان در کوچه جلسه داشت؛ به آنها میگفت که مردم مثل گله گوسفند هستند و گله همیشه به چوپان احتیاج داره و من به شوخی گفتم: اگه روباه رو رییس جنگل میکردن پَر زیاد میشد اما دیگه مرغی وجود نداشت! چپ چپ به من نگاه کرد و گفت: کارگر باید زجر بکشه.
پویا پانا
ای جانورهای درنده، شماها به اندازه کافی مردم رو شکنجه دادین. به زودی روزهای خونینی برای شما هم میرسه!
پویا پانا
«قلبهای جوان همیشه از قلبهای پیر به حقیقت نزدیکترند!»
پویا پانا
نیکلا میگفت: «آدمهای آزاد روی زمین خیلی کم هستند و موجب بدبختی بشر همین است!»
پلاگه اشخاصی را میشناخت که خود را از قید کینه و حرص آزاد ساخته بودند. میفهمید که اگر عده این اشخاص زیاد شود چهره سیاه و موحش زندگی دلکشتر، سادهتر، بهتر و فروزانتر خواهد شد.
نیکلا غمگنانه گفت: «آدم مجبوره که برخلاف میل خود بیرحم باشه!»
Ghasedaksheno podcast
«به زودی همه آدمهای با شرف را به زندان میاندازند. واقعآ چه زندگی طاقت فرسایی!»
Sophie
ما معتقدیم جامعهای که انسان را استثمار میکند تا به ثروت دست یابد، آن جامعه دشمن ماست
نسیم رحیمی
تا اشخاصی متمول و مقتدر وجود دارن مردم نه عدالت نه خوشی نه چیز دیگهای به دست نمیآرن
پویا پانا
این حماقت ماست که ما را پیش از هر چیز نابود میکنه
پویا پانا
میدونم که مباحثه با کسی که دلش خونه فقط موجب اوقات تلخی او میشه
پویا پانا
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
تومان