ـ میتوانیم شیرخوار را خودمان انتخاب کنیم؟
به خشکی پاسخ میدهد:
ـ خیر، ما انتخاب نمیکنیم. ما آنجاییم تا نیازهایشان را برآورده کنیم، نه اینکه عروسکبازی کنیم.
سالاد شیرازی مناطق محروم
من خیلی چیزها برای ارزانیکردن دارم؛ اما کسی نیست آنها را دریافت کند
سالاد شیرازی مناطق محروم
اغلب به رفتنشان میاندیشیدم. هر بار مرهمی یکسان به کار میبردم و با عبارات کلیشهای فکر رفتنشان را از ذهنم میراندم: «زندگی همین است دیگر»، «اگر زمان رفتنشان رسیده، حتماً به اندازهٔ کافی قوی شدهاند»، «ما برای خودمان بچه به دنیا نمیآوریم». اما تنها جملهای که حقیقتاً از پسِ تسلیدادن من برمیآمد این بود: «هنوز وقت دارم. هنوز وقت جدایی نرسیده.»
اکنون وقت جدایی است.
پس از بیستوسه سال کار تماموقت، از این پس من بازنشستهٔ مادرانگی هستم.
سالاد شیرازی مناطق محروم
ـ سن یک زندان است. من از اینکه در این زندان خود را حبس کنم، دوری میکنم. بیستسالههایی را میشناسم که سالخوردهاند؛ اما من جوانی شصتسالهام! این تویی که تعیین میکنی چند ساله باشی.
سالاد شیرازی مناطق محروم
به اشکهایم دستور دادم سرازیر نشوند؛ اما آنها نافرمانی کردند.
سالاد شیرازی مناطق محروم
پدرت روی تابلوی سفید حرف «دابیلو» از واندر وومن را کشید و نوشت «واندر بِیْبی». این نام خیلی به تو میآید.
سالاد شیرازی مناطق محروم
زینپس کسی هست که من او را بیش از هر کس دیگری در این دنیا دوست دارم، بیش از خود من. زینپس من شکنندهام، آسیبپذیرم.
سالاد شیرازی مناطق محروم
گونهات را نوازش کردم، گرم بود، در ذهنم از این صحنه عکس گرفتم تا هرگز فراموشاش نکنم
سالاد شیرازی مناطق محروم
زندگی من سیاه و سفید است و من بیحرکت روی کاناپه انتظار بازگشت رنگها را میکشم.
سالاد شیرازی مناطق محروم