بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پابرهنه‌ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب پابرهنه‌ها

بریده‌هایی از کتاب پابرهنه‌ها

انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۴.۶از ۱۸ رأی
۴٫۶
(۱۸)
ــ تو رقص هم داخل می‌شوی حتمآ دومیت‌راکه. ــ چشم مادر. ــ سعی می‌کنی خیلی خوب برقصی دومیت‌راکه، تا همه بت نگاه کنند و بارک‌الله بگویند! ــ چشم مادر، خوب می‌رقصم. ــ بعد هم که «هورا» تمام شد با دخترها می‌روی سر تپه. ــ به شرطی که آن‌ها هم دل‌شان بخواهد. ــ چرا دل‌شان نخواهد؟ ــ آخر من چنگی به دل دخترها نمی‌زنم مادر. ــ باید دل‌شان را ببری، می‌فهمی؟ پیش زن‌ها یک خرده بیشتر جربزه به خرج بده دومیت‌راکه! ــ سعی می‌کنم مادر. ــ سعی کن، آره. چرا نکنی؟ الحمدالله نه کوری نه چلاقی نه قوز داری.
1976
حالت دخترانی که نخستین بار در رقص‌های گروهی شرکت می‌کنند، ربوده شدن دختران به وسیله‌ی پسران برحسب یک رسم قدیمی که دیگر امروزه اعتبار و ارزش کهن خود را ندارد، ادعیه و اوراد و مراسم خاص برای نزول باران، تدفین عروسک به نیت رفع خشکسالی، نخستین جوش و جلاهای دختران و پسرانِ نوبالغ، شب‌زنده‌داری‌ها، بازارهای هفته‌گی و بازارهای مکاره، مراسم زایمان، مراسم عروسی با همه‌ی دنگ و فنگ‌اش، با همه‌ی گرفتاری‌هایش، با همه‌ی چانه زدن‌ها بر سرِ شیربها و صنار و سه شاهی‌هائی که گاه مانع سر گرفتن عروسی می‌شود
مهدی تمدن رستگار
شما که هیچ‌گاه تن به کار دروگری نداده‌اید هرگز نمی‌توانید ارزش حقیقی نان را بدانید. شما فقط از طعم نان باخبرید.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
وقتی خورشید درمی‌آید آفتاب‌گردان به طرف مشرق نگاه می‌کند. ظهر راست بالا را نگاه می‌کند و شب مغرب را. هر ساقه به چشمِ گردِ زردی ختم می‌شود که مژه‌های بلند سبز دارد جنگل آفتاب‌گردان با هزارها هزار چشم از سفیده‌ی صبح تا غروب تو چشم گرد و زرد خورشید نگاه می‌کند... آفتابگردان، خودش هم عین آفتاب است.
مهرگان

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه