آدمهای درونگرا اغلب وقتها بیشتر از آدمهای برونگرا نیاز دارند دربارهٔ احساسات و ناراحتیهایشان رکوصریح حرف بزنند، حتی خویشتندارترین آدمها هم بالاخره بشر هستند. گاهی آشفتن "دریای آرام" جانهایشان، با خیرخواهی و بیپروایی، نخستین خدمتی است که میشود به آنها کرد.
اژدهای کوچک
گذشته شبیه کتابی بود بهشدت شیرین و به همان اندازه تلخ که حتی خواندن یک سطرش شهامتم را از بین میبرد و قدرتم را زایل میکرد. آینده کتابی نانوشته بود...
از نوادگانِ تالکین
مردم به جای ترس از جهنم، به بهشت امیدوار باشند
اژدهای کوچک
دین مرا فرامیخواند... فرشتهها اشاره میکردند... خداوند فرمان میداد... زندگی مثل طوماری درهم میپیچید... دروازهٔ مرگ گشوده میشد و ابدیت رخ مینمود.
اژدهای کوچک
تعصب و پیشداوری به راحتی از دل کسانی پاک نمیشود که خاک وجودشان با تعلیم و تربیت پرورده نشده و به ثمر نرسیده است. تعصب در دل این آدمها رشد میکند و مثل علف هرز لابهلای سنگها محکم میشود.
از نوادگانِ تالکین
نگذارید حسرت، شما را به چنین فکر و خیالی بیندازد. نه، شعر و نبوغ نه تنها زندهاند، حاکم و نجاتبخش هم هستند. اگر تأثیر ملکوتیشان فراگیر نشده باشد، انسان در دوزخ خواهد بود... دوزخ پستی و حقارت خودش.
از نوادگانِ تالکین
" آفریدگارم را شکر میکنم که در جریان اجرای عدالت، رحمت را فراموش نکرد. با فروتنی به درگاه منجیام التماس میکنم که به من قدرت عطا کند تا از این به بعد پاکتر از قبل به زندگی ادامه بدهم!"
Zeynab Shahdoost