نمیشد ماترکش را تحویل نگرفت یا انکار کرد. هویتش تأیید شده بود. همه تصدیق کرده بودند، خودش است. برای همین به آنجا رفتم که تحویلش بگیرم.
رسول شعبانی
وقتی که چند روز بگذرد، آدم فراموش میکند که پری در کجا با یک فوج ماهی شنا میکرده یا اینکه میخواستم مأیوس شوند که پاپیچم نشوند و سر به جانم نکنند، که میخواهند شانه به شانهام همه جا را جستوجو کنند
رسول شعبانی
عجیب است. کسی هست که اسم مرا به یاد دارد. خود را فراموش شده حساب میکردم.
رسول شعبانی
«بدی پیری این است که توی تن آدم ماندگار میشود. باید سالهای سال تا قیامت باهاش سر کرد.»
رسول شعبانی
وقتی اسم کسی گم شده باشد، چطور میشود پیدایش کرد.
رسول شعبانی
هرچند که وقتی آدم پیر میشود، شبیه به هیچ چیز زیبایی نیست. نمیشود گفت، شکل دخترش است. چون پیر شده و آنقدر تغییر کرده و ناتوان شده که نمیتواند ساعتی پابهپای دخترش بایستد و به چیزی نگاه کند.
رسول شعبانی