
بریدههایی از کتاب مونته دیدیو کوه خدا
۳٫۰
(۴)
ادامه میدهد: «وقتی احساس دلتنگی میکنیم بهخاطر غیبت نیست، بهخاطر حضورست، کسی آمده دیدنت، آدمها یا سرزمینها از دور آمدهند و یک کمی کنارت میمانند که تنها نباشی.» میگویم پس دُن رافانیه، گاهی که حس میکنم دلم تنگ شده چون از کسی دورم باید اسم این حس را بگذارم حضور آن کس؟ بله، این طوری از دلتنگی استقبال میکنی، بهاش خوش آمدید میگویی. میگویم: «یعنی که بعدِ اینکه شما پر زدید و رفتید نباید غیبت شما را حس کنم و دلم تنگ بشود؟» میگوید «نه، وقتی به فکر من میافتی من حاضرم.» حرفهای رافانیلو را که معنی دلتنگی را زیرورو کرده روی کاغذ مینویسم و حالم بهتر میشود.
آلب
«فقط دوتا، یکیش یهودیه است که اسم یهودیها از آن میآید، که از فِعلی است که معنیش شکرگزاری است.» میگویم پس شما یهودیها به خودتان میگویید الهی شکر؟ جواب میدهد: «معنی لغت را میگفتم، وگرنه همه زندهها باید اسمشان این باشد، باید اسمشان معنی شکرگزاری را بدهد.»
El
میگوید که آدم باید به تنبیههای شوخیآمیز خدا هم رضا بدهد، چون حکمت خداوند این است که گاهی آدمها را مسخره کند تا سرعقل بیایند
El
زیر میز رافانیلو یک پر افتاده، برش میدارم، سبک است، توی کف دستم که میگذارمش هیچ وزنی ندارد. میگویم دن رافانیه، این را از شما برای خودم یادگاری نگه میدارم. میگوید: «خوب میکنی که میگویی نگه میدارم و نمیگویی مال من باشد. توی «مال من» نخوت و غرور هست. در حالیکه «نگه میدارم» یعنی اینکه امروز با آدم هست و معلوم نیست که فردا هم باشد. برش دار، یادگاری نگهش دار.» به بومرنگ فکر میکنم. محکم نگهش میدارم امّا یک روزی باید ولش کنم.
آلب
هیچ شاهزادهای دعایی را ندارد که فقیر فقرا توی مغز استخوانشان دارند، که از نوک پاهاشان راه میافتد، سرتاسر بدنشان شتاب میگیرد و از دهنشان بیرون میزند. آدمهای ندار حقشناسیای نشان میدهند که هیچ شاهی به خودش ندیده و نیرویی به او میدهند که میتواند تا بیتالمقدس هم برود: این طوری میگوید و من هم حرفش را باور دارم.
El
«وقتی احساس دلتنگی میکنیم بهخاطر غیبت نیست، بهخاطر حضورست، کسی آمده دیدنت، آدمها یا سرزمینها از دور آمدهند و یک کمی کنارت میمانند که تنها نباشی.» میگویم پس دُن رافانیه، گاهی که حس میکنم دلم تنگ شده چون از کسی دورم باید اسم این حس را بگذارم حضور آن کس؟ بله، این طوری از دلتنگی استقبال میکنی، بهاش خوش آمدید میگویی. میگویم: «یعنی که بعدِ اینکه شما پر زدید و رفتید نباید غیبت شما را حس کنم و دلم تنگ بشود؟» میگوید «نه، وقتی به فکر من میافتی من حاضرم.»
El
حجم
۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان