هیچ تاریخی همه حقیقت را برای همیشه نمیگوید و نمیتواند نیز بگوید. هر قومی و هر نسلی با رشد و توسعه اجتماعی و سیاسی و جهانبینی اکتسابیاش، میتواند و باید تاریخ گذشتهاش را بنویسد، باز بنویسد و به آیندگان بسپارد.
علی قربانی
بنا به یک نوشته اخیر، ایران شبیه «موزائیکی رنگارنگ و شهر فرنگی غریب» است. (۵)
mino
قاجارها که عاری از امنیت نظامی، فاقد ثبات اداری، و دارای اندک مشروعیت اعتقادی بودند، با تأسی قاعدهمند به دو خط مشی متقارن بر سرِ قدرت ماندند: عقبنشینی در هنگام مواجهه با مخالفتِ خطرناک؛ و مهمتر از آن، برانگیختنِ بسیاری درگیریهای قومی در جامعه متشتت خود.
mona
( آیتالله )خمینی، مجتهد شصت و چهار سالهای از تبار تجار، خردهمالکان و روحانیون عادی بود. جدّ وی، تاجری خردهپا، از خراسان به کشمیر مهاجرت کرده بود. پدربزرگ ایشان که در هند به دنیا آمده بود، به ایران بازگشته و در روستای خمین نزدیک اراک زمینی خریده بود. پدرش با این املاک کوچک زندگی میکرد تا آن که در سال ۱۲۸۰ مالکیتش سلب و به فرمان حاکم محل کشته شده بود.( آیتالله )خمینی پس از مرگ پدر، نزد خویشاوندان مادری خود که اغلب از روحانیون عادی بودند، بزرگ شده بود. ایشان را نخست به مکتب اصلی در اراک و سپس به مدرسه مشهور فیضیه در قم فرستاده بودند تا در محضر آیتالله عبدالکریم حائری مجتهد بزرگ شیعه در آن زمان،
bookwormnoushin
وتاه چمدان را که بیشتر متأثر از فروید بود تا سوسیال رئالیسمِ استالینیستی انتشار دا
کاربر ۵۵۵۱۱۷۹