جملات زیبای کتاب دست‌های آلوده | طاقچه
تصویر جلد کتاب دست‌های آلوده

بریده‌هایی از کتاب دست‌های آلوده

نویسنده:ژان پل سارتر
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز
۴.۱از ۲۶۸ رأی
۴٫۱
(۲۶۸)
آدمکش‌ها آدم‌هايی هستند که قوه‌ی تخيل ندارند؛ زياد برايشان فرق نمی‌کند که کسی را از زندگی محروم کنند. چون هيچ تصوری، هيچ تخيلی درباره‌ی زندگی ندارند. من آدم‌هايی را که از مرگ ديگران می‌ترسند ترجيح می‌دهم؛ چون همين دليل آن است که اين جور آدم‌ها بلدند زندگی کنند.
پرویز
منزه بودن عقيده‌ای است که به کار درويش‌ها و کشيش‌ها می‌خورد. و شما روشنفکرها و بورژواهای آنارشيست برای اينکه کاری انجام ندهيد، دست به دامان منزه‌طلبی شده‌ايد. هيچ کاری نکردن، ساکن و ساکت ماندن، دست زير چانه زدن و دستکش به دست کردن! اما من دست‌هايم آلوده است. تا آرنج.
Aryan Babakan
اما من آدم‌ها را همانطور که هستند دوست دارم. با تمام کثافت‌ها و با تمام حقه بازی‌ها و بدی‌هاشان. من صدای آن‌ها را، دست‌های گرمشان را و پوست بدنشان را دوست دارم. لخت‌ترين پوست‌ها را دوست دارم. نگاه‌های مضطربشان را و مبارزه‌ی نوميدانه‌ای را که هر کدامشان در مقابل مرگ و رنج می‌کنند دوست دارم. از نظر من اينکه در تمام دنيا يک آدم کمتر باشد يا زيادتر حساب است. قيمتی است.
رها
بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛
رها
من اصلاً نفهميدم جوانی يعنی چه؟ من يک راست از بچگی به سن کهولت رسيدم.
هلن🌿
بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛ آن است که بيش از هر کاری آدم در آن موفق بشود.
mhdbagha
چقدر به پاکی و منزه بودن علاقمندی پسرجان! چقدر وحشت داری از اينکه دست‌هايت آلوده بشود. بسيار خوب پاک و منزه بمان! ولی اين منزه‌طلبی به درد چه کسی می‌خورد و اصلاً چرا تو ميان ما آمده‌ای؟ منزه بودن عقيده‌ای است که به کار درويش‌ها و کشيش‌ها می‌خورد. و شما روشنفکرها و بورژواهای آنارشيست برای اينکه کاری انجام ندهيد، دست به دامان منزه‌طلبی شده‌ايد. هيچ کاری نکردن، ساکن و ساکت ماندن، دست زير چانه زدن و دستکش به دست کردن! اما من دست‌هايم آلوده است. تا آرنج.
پرویز
اگر آدم بخواهد قيمت جانش را بداند بايد گاهگاهی به خطر بيندازدش.
❤ محمد حسین ❤
تنها مزيت من نسبت به مرده‌ها اين بود که هنوز می‌توانستم فکر کنم که شما در باب من فکر می‌کنيد.
A_
ژسيکا: تو ترسو نيستی عزيزم. هوگو: من ترسو نيستم اما دل و جرأت هم ندارم. عصبم خيلی زيادی است. دلم خواست بخوابم و خواب ببينم که مثل سليک شده‌ام. نگاه کن! صد کيلو گوشت و به اندازه‌ی يک گردو مغز توی جمجمه‌اش. درست مثل يک نهنگ. مغز تو اين هيکل گم می‌شود. برای همين است که اينجور اتفاقات قلقلکش می‌دهد. همين و بس.
sogol
افکار و عقايد را ساخته و پرداخته قبول می‌کنند و بعد مثل خدا بهش ايمان پيدا می‌کنند. اما برای ما مردها جور ديگری است. برای ما تير انداختن به يک آدم روی اصول عقايد زياد آسان نيست. چون ما خودمان اينجور عقايد را می‌سازيم و از دست پخت خودمان خوب سر در می‌آوريم. ما مردها هيچ‌وقت اطمينان نداريم که حتما حق با ما باشد
رها
بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛ آن است که بيش از هر کاری آدم در آن موفق بشود.
Diako87
هوده‌رر: من اصلاً نفهميدم جوانی يعنی چه؟ من يک راست از بچگی به سن کهولت رسيدم
Andrey
آدم همانطور که دچار امراض می‌شود دچار عقايد هم می‌شود.
rayehe
همين پسرهای آرام خانواده‌ها هستند جانم که وحشتناک‌ترين انقلابی‌ها از آب در می‌آيند!
Andrey
اولگا: گرسنه‌ای؟ هوگو: دلت می‌خواهد گرسنه باشم. هان؟ اولگا: برای چه؟ هوگو: چون غذا دادن کار آسانی است. فاصله‌ی آدم را حفظ می‌کند. و تازه آدمی که غذا می‌خورد قيافه‌ی آرام و صلح‌جو دارد. (پس از لحظه‌ای) متشکرم. نه گرسنه‌ام نه تشنه.
نون صات
هوگو: می‌بينی؛ ناراحت کننده اين است که گفتگو را بيشتر از اين نمی‌شود ادامه داد. (يک لحظه سکوت)
نون صات
آدم‌های فعلی مورد علاقه‌ی من نيستند. آدم‌هايی که بعدها می‌توانيم تربيت کنيم مورد علاقه‌ی منند.
Yarin
آدمکش‌ها آدم‌هايی هستند که قوه‌ی تخيل ندارند؛ زياد برايشان فرق نمی‌کند که کسی را از زندگی محروم کنند. چون هيچ تصوری، هيچ تخيلی درباره‌ی زندگی ندارند. من آدم‌هايی را که از مرگ ديگران می‌ترسند ترجيح می‌دهم؛ چون همين دليل آن است که اين جور آدم‌ها بلدند زندگی کنند.
صاد
خيلی حرف می‌زنی، هوگو، هميشه خيلی. برای اينکه وجودت را حس کنی احتياج به حرف زدن داری.
melik
من به وظايف و مسؤوليت‌ها احترام می‌گذارم اما به خودم هم احترام می‌گذارم. و دستورهای احمقانه‌ای را که فقط برای مسخره کردن من داده شده گردن نمی‌گذارم.
❤ محمد حسین ❤
دروغ هم می‌گويم و هيچکس را هم تحقير نمی‌کنم. دروغ را من اختراع نکرده‌ام. دروغ در يک جامعه‌ی طبقاتی متولد شده و هر کدام از ما از وقتی به دنيا آمده‌ايم، آن را به ارث برده‌ايم. برای از بين بردن طبقات بايد از تمام وسايل استفاده کرد.
Mobina Mohamadi
همين‌طور می‌شود که يک عده از مردم در عين حال که همه شرافتمند و همه علاقمند به مملکت خودشان هستند، بر اثر مفاهيم مختلفی که از وظايف واحد خود پيدا می‌کنند، از هم جدا می‌مانند.
نون صات
هوگو: من استعداد هيچ کاری را ندارم. هوده‌رر: استعداد نوشتن را که داری. هوگو: نوشتن! کلمات! همه‌اش کلمات! هوده‌رر: پس چه؟ بايد موفق شد. روزنامه نويس خوب بودن خيلی بهتر از آدم‌کش بد بودن است.
هومن
قبل از اين که خوابم ببرد می‌گفتم: شايد همين امشب حرف مرا می‌زده‌اند. تنها مزيت من نسبت به مرده‌ها اين بود که هنوز می‌توانستم فکر کنم که شما در باب من فکر می‌کنيد.
❤ محمد حسین ❤
آدمی که ميل به زندگی ندارد اگر ديگران بتوانند به کار بکشندش ممکن است به دردی بخورد.
❤ محمد حسین ❤
من اصلاً نفهميدم جوانی يعنی چه؟ من يک راست از بچگی به سن کهولت رسيدم.
❤ محمد حسین ❤
هوده‌رر: پس می‌خواهی با حزب چکار بکنی؟ می‌خواهی تبديلش کنی به يک استبل اسب‌های مسابقه؟ چه فايده دارد که چاقو را هر روز تيز کنی و حتی يکبار هم با آن چيزی نبری؟ حزب فقط و فقط وسيله است. و تنها يک هدف پيش روی ما است: رسيدن به قدرت. هوگو: تنها يک هدف پيش روی ما است و آن به پيروزی رساندن عقايد ما است. فقط عقايد ما و نه چيز ديگر.
بهنام
ژسيکا- خوب. گوش کن ببين من چکار ممکن است بکنم: می‌روم قاتل‌های تو را يکی يکی پيدا می‌کنم، با عشق خودم هر کدامشان را آتش می‌زنم و وقتی خيال کردند می‌توانند داغ دل مرا تسکين بدهند يک خنجر فرو می‌کنم توی قلبشان.
A_
هيچ چيزی نيست که من بتوانم درست و حسابی آن چيز باشم. مگر يک مرده که شش پا خاک روی سرش را پوشانده باشد.
Mobina Mohamadi

حجم

۱۱۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

حجم

۱۱۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
۲۷,۳۰۰
۳۰%
تومان