بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عزیز من | طاقچه
تصویر جلد کتاب عزیز من

بریده‌هایی از کتاب عزیز من

انتشارات:نشر افکار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
روز را طی می‌کنم
khazar
دشوار است‌ فراموشی‌ لبخند تو
khazar
لحظه‌ی مُردن چه ساده بود چشمان خیره به سقف پاها گُم در ملافه‌ی سفید.
bec san
مرا با باران‌ الفت‌ است‌
khazar
باز آی در این فصل بی‌باران اقرار می‌کنم: تو را دوست داشتم
khazar
چه‌ شب‌های‌ بسیار که‌ چهره‌ی‌ ترا از دریا بیرون‌ کشیدم‌ بر چشم‌ نهادم‌
Ayeh
آنان‌ ندانستند: ما کنایه‌ای‌ از دریا بودیم‌ ما کنایه‌ای‌ از مه‌ بودیم‌
Ayeh
بنفشه‌ها از خستگی‌ روز به‌ رویای‌ ما پناه‌ می‌آورند
Ayeh
گفت: مرا به‌ یادآور
Ayeh
خون‌ زخم‌ ما که‌ بند آمد از جای‌ آن‌ جراحت‌ و زخم‌ رویا فوران‌ کرد
Ayeh
می‌گفت: باید تسلیم‌ بود. من‌ تسلیمش‌ بودم.
Ayeh
من‌ دوستش‌ داشتم‌ اما مرا باور نداشت‌
Ayeh
به‌ تو قوت‌ قلب‌ می‌دهم‌ که‌ مرگ‌ آسان‌تر از نوشیدن‌ یک‌ فنجان‌ قهوه‌ در باران‌ است‌ اکنون‌ از پنجره‌ خیابان‌ را نگاه‌ کردم‌ باران‌ می‌بارد.
j
چای‌ سرد بود. نان‌ سرد بود. فقط‌ لبخند تو به‌ من‌ امید می‌داد که‌ چای‌ گرم‌ است‌، که‌ نان‌ گرم‌ است‌ و روز روزی‌ تعطیل‌ است.
j
دشوار است‌ فراموشی‌ لبخند تو
j
او را کشته‌ بودند قاتل‌ را مردی‌ می‌دانست‌ که‌ در چهار فصل‌ سال‌ چتری‌ را بر سر می‌گرفت. گفت: روزی در باران چتر و مرد گم می شوند اما مرا چه سود.
Ayeh
و عشق‌ در یک‌ بوته‌ی‌ گُل‌ سرخ‌ خلاصه‌ می‌شد
Ayeh
برای‌ تو: با رنگ‌ آبی‌ می‌نویسم‌
Ayeh
به‌ یاد آوردی‌ دریا از ما دور بود به‌ یاد آوردی‌ عشق‌ از ما دور بود
Ayeh
شاید شبی‌ ما را آتش‌ زنند شاید در هراس‌ این‌ شب‌ خاکستر شویم‌
Ayeh
می‌توانست‌ در پایان‌ این‌ شب‌کهنه و عتیقه خاکستر شود
Ayeh
هنگامی‌ که‌ در باران‌ سوار آن‌ اتوبوس‌ آبی‌ رنگ‌ شدی‌ از پیشانی‌ تو بر کف‌ خیابان‌ رویا می‌ریخت،
Ayeh
زنی‌ خرامان‌ و آشفته‌ از بهشت‌ گریخته‌ است. نامش‌ را به‌ یاد ندارد.
Ayeh
دستم‌ را گرفته‌ بود. بر پیشانی‌ام‌ جاده‌های‌ دور را حک‌ می‌کرد.
Ayeh
روزگاری‌ بود که‌ داور ما مرگ‌ بود و اندوه‌ ما فقط‌ ستاره‌ای‌ غایب‌ را به‌ یاد داشت.
Ayeh
ما که‌ از همان‌ روز تولد در تاکستان‌ دانسته‌ بودیم‌ عمر پوچ‌ ما بر انگورها هم‌ سرایت‌ می‌کند.
Ayeh
یاد داری‌ترا صدا کردم.
Ayeh
چشمانم‌ در تاریکی‌ به‌ تو خو گرفته‌ بود
Ayeh
در همه‌ی‌ عمرش‌ لختی‌ تاریکی‌ بود روزی‌ تشنگی‌ و همه‌ی‌ هفته‌ اندوه، شاید در جمعه‌ لبخندی‌ به‌ لب‌ می‌آورد.
Ayeh
آیا می‌داند این‌ جهان‌ و این‌ پله‌های‌ خانه‌ی‌ ما به‌ اعماق‌ اندوه‌ رهسپار است.
Ayeh

حجم

۱۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۵ صفحه

حجم

۱۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۵ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
۱۶,۸۰۰
۷۰%
تومان