بریدههایی از کتاب قمارباز
۳٫۸
(۷۲۷)
ما، وقتی احتياج وادارمان کند با آدمهای منفور نيز ناچاريم روابطی برقرار کنيم.
ف_حسنپوردکان
کسی که از گرگ میترسد نبايد بهجنگل قدم بگذارد
ف_حسنپوردکان
میپرسيد چرا بهپول احتياج دارم؟ چه سؤالی! برای اين که پول همه چيز است!
.
حالا چه هستم؟ يک صفر. فردا چه میتوانم باشم؟ فردا چه میتوانم باشم؟ فردا میتوانم از ميان مردگان برخيزم و زندگانی نوينی را آغاز کنم! میتوانم در خودم همان انسانی را بجويم که تاکنون وجود داشته است!
اکرم ملایی
من نه تنها از هرگونه ظاهرسازی بهدورم، بلکه از هرگونه شايستگی و لياقت نيز عاریام.
Mr.Carton
آقای ژنرال، يک فرد را برای افتضاحی که هنوز بهبار نياورده است نمیشود بازداشت کرد.
ف_حسنپوردکان
تمام زندگی و حياتم را بهقمار گذاشته بودم!
ــسیّدحجّتـــ
کوشش میکردم هرچه بيشتر که ممکن است خودم را بهنفهمی بزنم
Mohammad
سرشت انسان، جابر و مستبد است، و دوست میدارد که برنجاند؛ و شما اين يکی را بيش از اندازه دوست میداريد.
hani
من نه تنها از هرگونه ظاهرسازی بهدورم، بلکه از هرگونه شايستگی و لياقت نيز عاریام
Mohammad
ـ آه! خارجه خارجه برای من هيچ چيز خوبی نداشت. آيا میتوانيم خانممان را زود بهمسکوی خودمان برسانيم؟ در آن جا چه نداريم؟ گلهايی که عطر میپراکنند، و اينجاها مثل آنها پيدا نمیشود. آنجا، حالا وقتی است که سيبها دارند میرسند، آنجا هوا هست، فضا هست... ولی نه، میبايست همهی اينها را برای خارجه ترک میکرديم! آه...
آواز
میگويند که نبايد دو بار سر يک ميز بهدنبال بخت و اقبال رفت و گذشته از اين، هامبورگ پايتخت قمار است.
نیلوفر🍀
چه ناتوان است دل انسان.
Rghaf
پس از دو هفته غيبت برگشتهام.
زیبای پاییز 🍁
آخرين باری که ما از کوه شلاگنبرگ بالا میرفتيم شما گفتيد که با يک اشارهی من حاضريد خودتان را با سر بهپايين پرت کنيد. يادتان هست که گودی پرتگاه هزار پا بود؟ عاقبت روزی خواهد رسيد که من اين اشاره را بکنم! آن هم فقط برای اينکه ببينم شما چطور بهقول خودتان وفا میکنيد، و مطمئن باشيد که از اين راه بهروحيات شما پی خواهم برد. من از شما درست برای اين نفرت دارم که مجازتان گذاشتهام و به شما خيلی اجازه دادهام و باز هم بيشتر خواهم داد. چون بهشما احتياج دارم،و چون بهشما احتياج دارم بايد فعلاً با شما مدارا کنم.
وحید.ا
ما، وقتی احتياج وادارمان کند با آدمهای منفور نيز ناچاريم روابطی برقرار کنيم.
لیاخوف
آيا اين يک ايدهآل نيست؟ اين که قربانی خوشحال است از اين که با پای خودش بهقربان گاه میرود؟
ف_حسنپوردکان
امروز يک بار ديگر از خود پرسيدم: «آيا او را دوست دارم؟» و باز يک بار ديگر نمیدانستم چه جوابی بدهم
mr_qanbari
خيال میکردم مرا مانند مسيح انتظار میکشند، ولی اشتباه میکردم.
طاغی
راستی هم، انسان دوست دارد که بهترين دوستان خودش را در مقابل خود، خوار ببيند. دوستی بيشتر اوقات برروی تحقير و شرمساری بنا نهاده میشود. اين حقيقتی است قديمی که همهی مردان بافکر از آن اطلاع داشتهاند.
اکرم ملایی
در طول اين بازی، اين اولين بار بود که وحشت و ترس سراپايم را گرفت. و درنتيجه دستهايم و پاهايم شروع بهلرزيدن کرد. من حتی اکنون نيز معنايی را که باختن در آن موقع برايم داشت با هول و هراس درک میکنم و در نظر میآورم. تمام زندگی و حياتم را بهقمار گذاشته بودم!
علی
اگر يقين داشتم که در دم، قمار و هامبورگ را برای برگشتن بهوطنتان ترک خواهيد کرد، خودم را حاضر میديدم که هماکنون هزار ليره بهشما بدهم، تا با آن دورهی زندگی جديدی را شروع کنيد. ولی اگر بهجای هزار ليره فقط ده لويی بهشما میدهم برای اين است که اکنون برای شما فرقی ندارد. هم اين و هم آن را در قمار خواهيد باخت. بگيريد و خداحافظ.
بهنام
من پول را برای خودم احتياج دارم و مايل نيستم که فقط برای خدمت بهسرمايه زنده باشم.
دانور🌱
و اين نمونههای نجابت و درستکاری همهی دنيا را از ديدگاه خودشان قضاوت میکنند و همهی کسانی را که با خودشان شباهتی ندارند تکفير میکنند.
Firooz
من پول را برای خودم احتياج دارم و مايل نيستم که فقط برای خدمت بهسرمايه زنده باشم. حس میکنم که خيلی اغراق میگويم، ولی چقدر بد است. اعتقادات من اين است!
Rghaf
بهاين پيرزن احمقی که من هستم سخت نگير. من حالا ديگر جوانها را بهخاطر سبکسریهاشان سرزنش نخواهم کرد.
علی
همهی اينها اکنون مثل خواب و خيالی گذشته است ـ حتی عشق من، گرچه بسيار قوی و صميمی بود، ولی... آخر چه شد؟ راستی اکنون چيزی از آن باقی نمانده است.
Pariya
گاهی در نگاه بيمارِ آدمی عفيف و پاک دامن، چه چيزهای زيادی را میشود خواند! آدم عفيفی که حاضر است زمين دهان باز کند و او را فرو ببرد و در عوض کوچکترين نشانهای از احساسات او در نگاهش خودنمايی نکند و بهکسی روشن نشود.
it's me
راستی هم، انسان دوست دارد که بهترين دوستان خودش را در مقابل خود، خوار ببيند.
Amir
میگويند که نبايد دو بار سر يک ميز بهدنبال بخت و اقبال رفت
Saeid
حجم
۱۷۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۷۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۳۱,۵۰۰۳۰%
تومان