بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بنویس من زن عرب نیستم | طاقچه
تصویر جلد کتاب بنویس من زن عرب نیستم

بریده‌هایی از کتاب بنویس من زن عرب نیستم

گردآورنده:سمیه آقاجانی
انتشارات:نشر ماهی
امتیاز:
۳.۴از ۱۲ رأی
۳٫۴
(۱۲)
این همان برخورد با ناشناخته‌هاست: هرکس که دیگری را به رسمیت بشناسد، برای برخورد با او راه وروش خود را خواهد یافت.
zarsaidi
یک روز دست زن خوشگلی را گرفت و او را به خانهٔ من آورد. گفت می‌خواهد او را بگیرد و وادارم کند کنارشان زندگی کنم، چون این حقش است و من فقط یکی از چهار زنش هستم. همان شب زنگ زدم به پلیس. آمدند بیرونشان کردند. اگر در کشور او بودیم، پلیس آن‌جا چنین کاری نمی‌کرد. من نمی‌توانم زیر بار چنین خفتی بروم. ناچار هم نیستم
4=/=2+2
این خود گواه فرومایگی انسان است که نقشه می‌چیند تا شریف بنماید.
Mostafa F
من تاوان نویسنده‌شدنم را می‌دهم. بیش‌تر وقت‌ها از زیر زبان مردم حرف می‌کشم تا از زندگی‌شان برایم بگویند. سراپا گوش می‌شوم و به کلمه‌کلمهٔ حرف‌هایشان دقت می‌کنم، به این امید که روحشان را بدزدم و آن را در داستان یا رمانی جای بدهم.
imalializade
به گمانم دشوار می‌توان از شر زخم‌های گذشته خلاص شد، حتی اگر روح شده باشیم.
Mostafa F
بوی دیروز بر تن من و بر تن شهر ماسیده بود. سینه‌ام بوی خبر زنی را می‌داد که او را کشته‌اند. چشم‌های مردم بوی یکسانی می‌دادند، هرچند چشم‌ها تنها و غمگین و بسته بودند، درست مانند درهای آهنی خانه‌ها.
niloufar.dh
اندوهی که در خلوت و تنهایی‌ام به سطح آب می‌آید مات ومبهوتم می‌کند. یعنی کجا پنهان می‌شود؟ آیا گودال‌های روحم برای این‌همه درد جا دارند؟ نمی‌دانم چگونه از دست این غم رها شوم، چون زور بسیار زیادی دارد و می‌تواند پنهانی وارد شود.
niloufar.dh
(شاید او هم مثل همهٔ مردم خیال می‌کند ترسش از تاریکی است. نمی‌داند ارواح در دهلیزهای تاریک درونش زندگی می‌کنند. شاید حالا دارد با تک‌تکشان آشنا می‌شود. اگر آن‌ها را نشناسد، نمی‌تواند با آن‌ها دوست شود. روحت را بشناس تا خودت را بشناسی. به باور من، این یک اصل طلایی است که نظریهٔ «خود را بشناس» را کامل می‌کند!)
niloufar.dh
گذشته همان حقیقت است و حقیقت این است که زنده‌به‌گورشدن دخترها قرن‌ها پیش رخ داده است. اما من خبر را باور نکردم! مگر می‌شود بوی خون قرن‌ها روی تن بماند؟ تن من بوی قرن‌ها را می‌داد.
niloufar.dh
غمْ درونم را سوراخ‌سوراخ کرده، مثل سوراخ‌هایی که موریانه در چوب به جا می‌گذارد.
niloufar.dh
دشداشهٔ آهارخورده. دستار قرمز. کفش‌های نجدی. آه، تنها نگرانی‌اش سه تارِ موی سیخ ابروی راستش است. باید برگردند سر جای خودشان. نمی‌داند چرا این‌طور پیچ می‌خورند و می‌چرخند. بارها با قیچی آن‌ها را کوتاه کرده، آن‌ها را کنده و رنگشان زده است
کاربر ۶۰۶۲۸۴
دشداشهٔ آهارخورده. دستار قرمز. کفش‌های نجدی. آه، تنها نگرانی‌اش سه تارِ موی سیخ ابروی راستش است. باید برگردند سر جای خودشان. نمی‌داند چرا این‌طور پیچ می‌خورند و می‌چرخند. بارها با قیچی آن‌ها را کوتاه کرده، آن‌ها را کنده و رنگشان زده است
کاربر ۶۰۶۲۸۴

حجم

۱۲۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۲۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان