بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اضطراب وضعیت | طاقچه
تصویر جلد کتاب اضطراب وضعیت

بریده‌هایی از کتاب اضطراب وضعیت

۳٫۲
(۳۶)
. آیا عاقلانه است پدران کسوت خویش را بی‌آن‌که توانایی ذهنی فرزندشان را بسنجند به او اعطا کنند؟ آیا آقازادگان لزوماً مناسب‌ترین گزینه‌ها برای ادارهٔ مملکتشان هستند؟
javad hedayati
نادیده‌گرفته‌شدن بر شدت ارزیابی‌های منفی از توانایی‌مان می‌افزاید، در حالی که یک لبخند و یک تمجید کوچک نتیجه‌ای عکس آن می‌دهد. به‌نظر می‌رسد که ما برای تحمل خویش مرهون عواطف دیگران هستیم.
hedgehog
و اگر ارزیابی روشنی از توانایی‌هایمان داشته باشیم و ارزش‌هایمان را بشناسیم، نظر بقیه مبنی بر کم‌اهمیت‌بودنمان ما را نخواهد رنجاند.
Sahar B
فرانسهٔ تحت‌سیطرهٔ ناپلئون شاهد الغای امتیازات فئودالی و بنیان‌گذاری نشان لژیون دونور شد. نشانی که در نوع خود اولین عنوانی بود که به افراد از هر طبقهٔ اجتماعی اعطا می‌شد.
javad hedayati
در واقع همه چیز در نهایت به بدترین وجه درخواهد آمد: سقف فروخواهد ریخت، مجسمه واژگون خواهد شد، ما خواهیم مُرد، هر که را دوست داریم از میانمان خواهد رفت، و تمامی دستاوردهایمان و حتی نام‌هایمان زیرپا لگدمال خواهد شد. اگر از روی غریزه به رابطهٔ تنگاتنگی که میان بدبختی‌هایمان و بلندپروازی‌هایمان وجود دارد پی ببریم، امید می‌رود که از این اندیشه اندکی تسلی بجوییم. در نتیجه، توجه به موقعیت و جایگاه حقیرمان سبب خواهد شد تا به بینشی نادر و تسلی‌بخش دربارهٔ بی‌اهمیت‌بودنمان دست پیدا کنیم.
fateme I
از زمانی که مشاغل و امتیازات بر پایهٔ مصاحبه‌ها و آزمون‌های بی‌طرف و منصفانه بین افراد تقسیم شدند دیگر نمی‌توان اظهار داشت که مقام و منصب دنیوی به‌کلی از ارزش‌های درونی جداست. دیگر نمی‌توان آن‌طور که بسیاری از متفکران مسیحی عقیده داشتند و روسو و مارکس نیز بر آن باور بودند ادعا کرد که ثروتمندان و قدرتمندان جایگاه خود را فقط از طرق ناشایست به‌دست آورده‌اند.
javad hedayati
آشکارکردن هر دلهره و اضطرابی از لحاظ اجتماعی نابخردانه است. در نتیجه، ابراز ناراحتی درونی نامتعارف است و اغلب به خیره‌نگاهی دلواپسانه، لبخندی نمایشی، یا مکثی طولانی که پس از شنیدن اخبار موفقیت‌های دیگران رخ می‌دهد خلاصه می‌شود.
hedgehog
او می‌نویسد: «از این “قدرت” استفاده کردم تا بهبودی جسمانی را بازیابم و برای همیشه از شر اضافه‌وزنم خلاص شوم. با مددگرفتن از این قدرت زن رؤیاهایم را مجذوب کردم، با او وصلت کردم، و خانوادهٔ مورد علاقه‌ام را تشکیل دادم. از این قدرت استفاده کردم تا درآمدم را از بخور و نمیر به بیش از یک میلیون دلار در سال افزایش دهم. این قدرت مرا از آپارتمان نقلی‌ام (که در آن به‌علت نداشتن آشپزخانه ظرف‌هایم را در وان حمام می‌شستم) به خانهٔ فعلی‌ام یعنی کاخ دل‌مار کشاند.»
hedgehog
درست همان‌طور که خداوند صاحب قدرت مطلق بر تمامی موجودات، از فرشتگان تا کوچک‌ترین وزغ‌هاست، گمان می‌شد خلفای منصوب از جانب او بر روی زمین صاحب قدرت و استیلا بر جامعهٔ بشری‌اند. جامعه‌ای که خداوند مقام هرکس را، از اشراف‌زاده تا کارگر مزرعه، بدو بخشیده است. متهم‌کردن یک اشراف‌زادهٔ انگلیسی قرون وسطایی به رفتار «تکبر» آمیز در مقابل زیردستانش در سلسله‌مراتب اجتماعیون روزگار بی‌معنی بود. تنها زمانی تبعیض و نابرابری وجهه‌ای تحقیرآمیز پیدا کرد که احتمال وجود دیدگاهی حاکی از مساوات طلبی نسبت به انسان‌ها وجود داشت.
1984
وقتی نابرابری قانون کلی جامعه باشد، بزرگ‌ترین نابرابری‌ها به‌چشم نمی‌آید. اما آن زمان که همه چیز کمابیش با هم برابر باشد، کوچک‌ترین تفاوت‌ها جلب توجه می‌کند... دلیل سودازدگی عجیبی که گریبان ساکنان دموکراسی‌ها را در میان وفور نعمت گرفته و نفرتشان از زندگی که در شرایط آرام و راحت نیز دست از سرشان برنمی‌دارد همین مسئله است. در فرانسه نگرانی ما از آمار فزایندهٔ خودکشی‌هاست. در امریکا خودکشی به‌ندرت اتفاق می‌افتد، اما شنیده‌هایم حاکی از آن است که جنون در این وادی شایع‌تر از هر جای دیگری است.»
1984
شاید به «کم» راضی باشیم اگر «کم» چیزی باشد که توقعش را داریم، و زمانی که آموخته‌ایم هر چیزی را طلب کنیم ممکن است با «بسیار» بدبخت باشیم.
hedgehog
هزینهٔ ما برای انتظارات و توقعاتی که بسیار بیش از اسلافمان است، اضطرابی دائمی است. اضطرابی که نتیجهٔ تمامی چیزهایی است که می‌خواستیم به‌دست بیاوریم و از حصولش ناکام ماندیم.
کیارش
سه قرن قبل از راسکین و شاو، میشل دو مونتنی به همین شکل بر اهمیت عوامل تصادفی در تعیین بازده زندگی افراد تأکید کرد. او به ما توصیه می‌کند تا نقشی را که «شانس با آن سیاق بوالهوسانه‌اش در بخشیدن شکوه و عزت به ما» بازی می‌کند به یاد داشته باشیم. «اغلب شانس را می‌بینم که پیشاپیش شایستگی قدم برمی‌دارد و اغلب بسیار از آن جلوتر است.»
fateme I
خرابه‌ها ما را امر می‌کند تا از تلاش‌ها و خیال‌پردازی‌هایمان برای رسیدن به کمال و رضایت‌خاطر دست برداریم. آن‌ها به ما یادآور می‌شوند که نمی‌توانیم با زمان به مبارزه برخیزیم و فقط بازیچهٔ نیروهای براندازی هستیم که در بهترین حالت می‌توانند گوشه‌ای به انتظار بایستند، اما هرگز از میان نخواهند رفت. ممکن است از توفیق‌های دنیوی‌مان مسرور شویم و چند سالی بر مرکب کامیابی و حکمفرمایی برانیم، اما سرانجام تمامی قوایمان رو به زوال خواهد گذاشت و به آرامگاه ابدی فروخواهیم شد. اگر دورنمایی چنین قدرت تسلی ما را دارد به این علت است که بخش اعظم نگرانی‌هایمان از حس اغراق‌گونه‌ای که در مورد اهمیت کارها و علایقمان داریم سرچشمه می‌گیرد. ایده‌آل‌هایمان عذابمان می‌دهند و توجه بیش‌ازحد به اهمیت آنچه انجام می‌دهیم ما را می‌فرساید.
fateme I
اضطراب وضعیت STATUS ANXIETY: اضطرابی چنان ویران‌گر که قادر است ابعاد گسترده زندگی‌هایمان را به ویرانی بکشاند و دلهرهٔ ناکامی از عدم تطابق خویشتن با ایده‌آل‌هایی که جامعه برای موفقیت تعیین کرده است را در ما برانگیزد و درنتیجه، حس تهی‌بودن از احترام و شایستگی را در وجودمان پدید آورد. دلهره‌ای حاکی از دون‌پایگی کنونی یا سقوط به جایگاهی فرومایه‌تر.
bud
ویلیام جیمز در کتاب قواعد روان‌شناسی می‌نویسد: بدترین مجازاتی که تاکنون ابداع شده است، و حتی بدتر از شکنجه‌ای که فقط در بُعد مادی ممکن متصور می‌شد، طردشدن در جامعه و نادیده‌گرفته‌شدن توسط اعضای آن است.
کاربر ۱۷۶۱۵۱۱
اضطراب وضعیت STATUS ANXIETY: اضطرابی چنان ویران‌گر که قادر است ابعاد گسترده زندگی‌هایمان را به ویرانی بکشاند و دلهرهٔ ناکامی از عدم تطابق خویشتن با ایده‌آل‌هایی که جامعه برای موفقیت تعیین کرده است را در ما برانگیزد و درنتیجه، حس تهی‌بودن از احترام و شایستگی را در وجودمان پدید آورد. دلهره‌ای حاکی از دون‌پایگی کنونی یا سقوط به جایگاهی فرومایه‌تر.
hedgehog
به‌دست‌آوردن منزلت دشوار است و یک عمر حفظ آن دشوارتر. صرف‌نظر از جوامعی که منزلت از بدو تولد به شخص بخشیده می‌شود و در رگ‌هایش خون اشراف‌زادگی جاری می‌شود، موقعیت ما به آنچه به‌دست می‌آوریم بستگی دارد و عواملی مانند حماقت، نشناختن خویش، اقتصاد کلان، یا کینه‌توزی می‌تواند ما را به ورطهٔ شکست بکشاند. و شکست تمسخر به‌بار می‌آورد: آگاهی عذاب‌آوری که به ما می‌فهماند که در مجاب‌کردن جهانِ ارزش‌هایمان ناتوان بوده‌ایم و زین‌پس محکومیم تا با خویشتن شرمسار خویش افراد موفق را با تلخ‌کامی به‌تماشا بنشینیم.
hedgehog
«من» یا خودانگارهٔ ما را می‌توان به‌صورت یک بادکنک سوراخ در نظر گرفت که برای معلق ماندن در هوا مدام به هلیوم محبت بیرونی نیاز دارد و تا ابد به ریزترین سر سوزن‌های بی‌توجهی حساس است. ممکن است در ابتدا باور این مسئله که توجه‌های دیگران باعث سرخوشی ما و بی‌توجهی‌شان باعث سرافکندگی‌مان می‌شود سخت و بی‌معنی به‌نظر برسد. ممکن است به‌علت آن‌که همکارمان با بی‌حواسی با ما خوش و بش کرده یا تماس‌هایمان بی‌پاسخ مانده است خُلقمان تنگ شود و آن‌گاه که کسی نام ما را به‌خاطر دارد یا سبدی از میوه برایمان می‌فرستد مستعد آنیم تا زندگی را ارزشمند بدانیم.
hedgehog
«هرچیز که باعث شود زن‌ها کمتر کار کنند حتماً سودمند است.»
hedgehog
«بنگر، چه بسیارند آن چیزها که من نمی‌خواهم.»
لیلی
فقیر در خانه و بیرون آن با بی‌اعتنایی مواجه می‌شود و آن زمان که در میان جمع است درست به همان اندازه که در کلبهٔ فقیرانه‌اش تنها نشسته است گمنام است
سایه_روشن
ابراز عشق نشانه‌ای است تا خویش را مرکز توجه بدانیم: این‌که بودنمان به چشم بیاید، ناممان ثبت شود، به نظراتمان گوش فراداده شود، شکست‌هایمان به‌دیدهٔ اغماض نگریسته شود، و به خواسته‌هایمان ترتیب اثر داده شود. در پی چنین توجهی است که شکوفا می‌شویم
سایه_روشن
بدترین مجازاتی که تاکنون ابداع شده است، و حتی بدتر از شکنجه‌ای که فقط در بُعد مادی ممکن متصور می‌شد، طردشدن در جامعه و نادیده‌گرفته‌شدن توسط اعضای آن است
سایه_روشن
توماس جفرسون در سرگذشت خود که به رشتهٔ تحریر درآورد اذعان می‌کند که نیروی خود را صرف ایجاد «نظامی نخبه‌سالار مبتنی بر فضیلت و استعداد» کرده است تا جای فرهنگ کهنهٔ امتیازات طبقاتی و حکم‌فرمایی بی‌خردان و ابلهان را بگیرد.
hedgehog
ملت امریکا ملتی بسیار برخوردار بودند، اما این فراوانی نمی‌توانست جلو عطش را آن‌ها برای بیشترداشتن بگیرد؛ به‌خصوص زمانی که می‌دیدند دیگری چیزی را دارد که آن‌ها از داشتنش محروم هستند.
hedgehog
وقتی نابرابری قانون کلی جامعه باشد، بزرگ‌ترین نابرابری‌ها به‌چشم نمی‌آید. اما آن زمان که همه چیز کمابیش با هم برابر باشد، کوچک‌ترین تفاوت‌ها جلب توجه می‌کند...
hedgehog
اضطراب وضعیت STATUS ANXIETY: اضطرابی چنان ویران‌گر که قادر است ابعاد گسترده زندگی‌هایمان را به ویرانی بکشاند و دلهرهٔ ناکامی از عدم تطابق خویشتن با ایده‌آل‌هایی که جامعه برای موفقیت تعیین کرده است را در ما برانگیزد و درنتیجه، حس تهی‌بودن از احترام و شایستگی را در وجودمان پدید آورد. دلهره‌ای حاکی از دون‌پایگی کنونی یا سقوط به جایگاهی فرومایه‌تر.
1984
شاید بتوانیم عشق را در وهلهٔ اول در اشکال خانوادگی، جسمی، و دنیوی به نوعی احترام تعریف کنیم. حساسیتی که یک شخص به وجود دیگری دارد. ابراز عشق نشانه‌ای است تا خویش را مرکز توجه بدانیم: این‌که بودنمان به چشم بیاید، ناممان ثبت شود، به نظراتمان گوش فراداده شود، شکست‌هایمان به‌دیدهٔ اغماض نگریسته شود، و به خواسته‌هایمان ترتیب اثر داده شود. در پی چنین توجهی است که شکوفا می‌شویم. تفاوت‌هایی بین علاقهٔ عاشقانه و علاقه‌ای که از داشتن جایگاه عاید می‌شود وجود دارد؛ آخری فاقد جنبهٔ جسمی است، به ازدواج منجر نمی‌شود، و ابرازکنندگانش انگیزه‌های ثانویه دارند.
1984
آن‌ها که در جامعه به مقام و منصبی می‌رسند معمولاً برچسب «آدم‌حسابی» می‌خورند و نقطهٔ مقابلشان «آدم بی‌سروپا» قرار دارد؛ البته هر دو آن‌ها اوصاف مزخرفی هستند، چراکه همهٔ ما به‌ضرورت هستی افرادی با هویت‌هایی متفاوت و ادعاهایی قیاس‌پذیر (در مورد وجود خود) هستیم. با این همه، چنین کلماتی وسیله‌ای مناسب برای رساندن معنی رفتارهای متمایزی است که در مورد گروه‌های مختلف اِعمال می‌شود. آن‌ها که از جاه و مقام بی‌بهره‌اند به‌راحتی قابل‌تشخیص هستند: با آن‌ها رفتاری بی‌ادبانه می‌شود، بخ دشواری‌های زندگی‌شان بی‌اعتنا می‌شود، و هویت‌شان نادیده گرفته می‌شود.
1984

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان