
بریدههایی از کتاب نگران نباش داستایفسکی
۳٫۶
(۳۰)
بهترین قسمت این بود
که پردهها را کشیدم
و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم،
تلفن را توی یخچال گذاشتم
و سه چهار روز تمام
در تختخواب ماندم.
و بهتر از همه این بود
که کسی اصلا
دلش برایم تنگ نشد.
نفیسه خبوشانی
من
شبیه آدمهای دیگر نیستم
آدمهای دیگر
شبیه آدمهای دیگر هستند.
همهشان شبیه هم هستند:
به هم میرسند
گروه میشوند
ازدحام میکنند
خوشحال و راضی هستند
و من
در جهنم میسوزم.
قلبم هزار ساله است.
من شبیه آدمهای دیگر نیستم.
r.
و هیچ چیز
بدتر از خیلی دیر نیست.
Atena
وقتی به مردن خودم فکر میکنم
یاد کسی میافتم که وقتی من کنارت نیستم
عاشقت میشود
2018
چیزهایی هستند
که از تنها بودن هم بدترند
اما سالها طول میکشد
تا این را بفهمی
و غالباً وقتی میفهمی
که خیلی دیر شده
و هیچ چیز
بدتر از خیلی دیر نیست.
فرو
من شبیه آدمهای دیگر
نیستم.
من در جهنم میسوزم.
جهنمِ خودم.
2018
مهم نیست،
بگذار هر چه میخواهند
بگویند.
Smrldo
جین، زیاد دانستن
تو را کشت.
r.
وقتی به مردن خودم فکر میکنم، نفسم میگیرد
یاد آدمهایی میافتم که قرار است بمیرند
یاد این میافتم که دیگر نمیتوانم آب بنوشم
Atefeh
و آدمهای عجیب و غریبی را
دیدهام
که یکی از آنها
خودم بودم-کسی
که پدرم هیچ وقت
نشناخت.
Atena
«کسی که میتواند، بهتر است خوشحال باشد.»
2018
لحظههایی که قوارۀ ۱۹۰ سانتیاش گُر میگرفت،
چرا که نمیتوانست بفهمد چه چیزی از درون به او حمله میکند.
مادرم، ماهی بدبخت،
که دلش میخواست خوشحال باشد
حداقل دو سه بار در هفته کتک میخورد
به من هم میگفت خوشحال باشم
-«لبخند بزن هنری! چرا هیچ وقت لبخند نمیزنی؟»
و بعد خودش لبخند میزد که من هم یاد بگیرم، و این
غمگینترین لبخندی بود که دیدهام.
mamad_79
کسی یا چیزی همیشه منتظر توست
وقتی کفشهایت را میپوشی
وقتی خوابی
وقتی سطل زباله را خالی میکنی
وقتی گربهات را نوازش میکنی
یا وقتی مسواک میزنی
یا عید را جشن میگیری
کسی یا چیزی همیشه منتظر توست.
همیشه باید یادت باشد
که وقتی اتفاق افتاد
تا حد امکان آماده باشی.
BookishFateme
بهترین قسمت این بود
که پردهها را کشیدم
و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم،
تلفن را توی یخچال گذاشتم
و سه چهار روز تمام
در تختخواب ماندم.
و بهتر از همه این بود
که کسی اصلا
دلش برایم تنگ نشد.
NeginJr
-«لبخند بزن هنری! چرا هیچ وقت لبخند نمیزنی؟»
و بعد خودش لبخند میزد که من هم یاد بگیرم، و این
غمگینترین لبخندی بود که دیدهام.
خانوم ارل گری
کسی یا چیزی همیشه منتظر توست.
همیشه باید یادت باشد
که وقتی اتفاق افتاد
تا حد امکان آماده باشی.
تا آن زمان
روز خوش
البته اگر هنوز هستی.
Maryam
وقتِ کمی دارم
که این را
به تو بگویم:
گوش به زنگ مرگِ کوچک باش
وقتی که دوان دوان میآید
اما مثل میلیونها مرگ کوچک دیگر
هیچ چیز نیست و همه چیز هست:
همۀ اشکهای کوچکت که مثل کبوتر میسوزند
تلف شدهاند»
BookishFateme
وقتی به مردن خودم فکر میکنم
یاد کسی میافتم که وقتی من کنارت نیستم
عاشقت میشود
atosoltan
آدمهای عجیب و غریبی را
دیدهام
که یکی از آنها
خودم بودم-کسی
که پدرم هیچ وقت
نشناخت.
MAK
کلمات زیبا
مثل زنان زیبا
چروک میشوند و میمیرند.
ت ت
بهترین قسمت این بود
که پردهها را کشیدم
و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم،
تلفن را توی یخچال گذاشتم
و سه چهار روز تمام
در تختخواب ماندم.
و بهتر از همه این بود
که کسی اصلا
دلش برایم تنگ نشد.
Smrldo
بهترین قسمت این بود
که پردهها را کشیدم
و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم،
تلفن را توی یخچال گذاشتم
و سه چهار روز تمام
در تختخواب ماندم.
و بهتر از همه این بود
که کسی اصلا
دلش برایم تنگ نشد.
optarm94
بهترین قسمت این بود
که پردهها را کشیدم
و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم،
تلفن را توی یخچال گذاشتم
و سه چهار روز تمام
در تختخواب ماندم.
و بهتر از همه این بود
که کسی اصلا
دلش برایم تنگ نشد.
فاطمه
من شبیه آدمهای دیگر
نیستم.
من در جهنم میسوزم.
جهنمِ خودم.
r.
بعضی سگها که شبها میخوابند
حتما خواب استخوان میبینند
من استخوانهای تو را خواب میبینم
Maryam
عشق
حقهای بود برای کاهش خونریزیمان.
soniya
یکی از بهترین سطرهای لورکا
این است:
«رنج،
همیشه رنج ...»
زمانی که سوسکی را میکُشی
یا تیغ را برای اصلاح برمیداری
یا صبح بیدار میشوی
که خورشید را ببینی
به این سطر فکر کن.
Maryam
فقط فکر میکردم
باید تو را
در جریان بگذارم،
الاغ.
Bibliophilia
تو این شعر را روی صفحه نمیخوانی.
این صفحه تو را میخواند.
Bibliophilia
رنج،
همیشه رنج .
ت ت
حجم
۲۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۲۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان