از بیرون' همهچیز چشمنواز است: هددا کم ندارد و داشتههایش رشکبرانگیز است، ولی چیزی در زندگی کم دارد که نه کسی میبیند و نه اندک کسانی هم که میبینند، آن را و کاری را که با درون یک زن میکند، آنچنانکه بایدوشاید درست ارزیابی میکنند. این، سوگناک است و سوگآفرین. هددا گابلر آدم را به یاد مثلِ خودمان میاندازد: تومون خودمون رو میکُشه، بیرونمون مردم رو.
فاطمه سیدی
هددا: (نهچندان بلند). اوه قاضی، ـ چه رهاییای در این داستان اَیلَرت لُوْبُرگ هست!
بِراک: رهایی، هددا خانم؟ بله، برای او که این راستش رهاییه.
هددا: برای خودم، منظورمه. رهاییِ دونستن اینکه یه کار دلبخواهی دلاورانه واقعاً میتونه در این دنیا رخ بده. کاری که پرتوی ناخواستهای از زیبایی در بَرِش میگیره.
م.