کار ما نیست شناسایی "راز" گل سرخ،
کار ما شاید این است
که در "افسون" گل سرخ شناور باشیم.
karbar
اهل کاشانم.
پیشهام نقاشی است:
گاهگاهی قفسی میسازم با رنگ، میفروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهاییتان تازه شود.
هندونه
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست.
تکهنانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم، بهتر از برگ درخت.
دوستانی، بهتر از آب روان.
و خدایی که در این نزدیکی است:
لای این شببوها، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
هندونه
باید کتاب را بست / باید بلند شد / در امتداد وقت قدم زد / گل را نگاه گرد، ابهام را شنید / باید دوید تا ته بودن / باید به بوی خاک فنا رفت / باید به ملتقای درخت و خدا رسید
zeinabb
باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه،
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آینه بود.
هندونه