بریدههایی از کتاب روزهای آخر آبان
۴٫۲
(۵)
گنجایشِ این جامها اندازۀ هم نیست
من استکانم شد به لب تر کردنی خالی
bcb131@mozej.com
بیل و کلنگ و ریشهبُر و گاوآهناند
بیل و کلنگ و ریشهبُر و گاوآهناند
دارند روستای مرا شخم میزنند
دارند دانهدانه درختان سبز را
با داس و تیشه، از کمر، از ریشه میزنند
اینجا در آسمان همۀ شب ستارهها
مانند شمعهای عزاخانه روشناند
اینجا تمام روز زنانی سیاهپوش
در سوگ سروهای جوان موی میکنند
گیرم تمامِ باغچه را زیر و رو کنند
شایع کنند غنچه و پروانه دشمناند
گیرم که زیرِ ضرب تبرهای تیزشان
حتی درختهای تنومند بشکنند...
من جلگۀ وسیعِ شمالم، چه میکنند
با این همه جوانه که در سینۀ مناند؟
آیدا
طی میشود در وحشت پاییزِ بعد از تو
شبهای بیاندازه حزنانگیزِ بعد از تو
باور نمیکردم به خواب مرگ خواهد برد
حتی درخت سرو را پاییزِ بعد از تو
از دامن آرام صحرا قاصدکها را
رم میدهد این باد وهمانگیزِ بعد از تو
دارند حتی کاجهای سبز میپوسند
این روزها در بارش یکریزِ بعد از تو
دارد به پایان میرسد دنیا و میترسم
افسانه باشد صبح رستاخیز بعد از تو
بی من تو سرگرم بهاری تازه خواهی شد
ای کاش ای پاییزِ من! من نیز بعد از تو...
آیدا
پیچیده در ملّافهای از تب سراپایم
امشب چه خوشبختاند در دست تو موهایم
یک باغ بیآواز بودم با نفسهایت
برگشتهاند امشب قناریها به دنیایم
مثل نسیم آهسته میآیی و من مثل
توفانی از آیینه برمیخیزم از جایم
هوهوکنان تصویر در تصویر میرقصم
تا واکنی آغوش و یک ساعت بیاسایم
من روح گندمزارم، امشب دانه میچینند
گنجشکهای بوسهات از شانه تا پایم
آیدا
نگاهت طعم بارانهای بادآورده را دارد
که بعد از سالها بر سرزمینی خشک میبارد
شبیه دارویی که روی زخمیکهنه بگذارند
اگر چه حرفهایت گاه روحم را میآزارد
ولی من باز هم مثل کویرِ تشنهای هستم
که بیتاب است تا خود را به باران تو بسپارد
زینب هاشمزاده
پیچیده است عطرِ نفسهایت، در حلقه حلقه حلقۀ گیسویم
زینب هاشمزاده
من؛ خاک سرزمینِ صبوری که هیچ وقت...
در انتظار عابرِ دوری که هیچ وقت...
تو؛ جادهای شلوغ که دائم سرت پُر است
از کثرت عبور و مروری که هیچ وقت...
زینب هاشمزاده
حجم
۳۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۳۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۶,۰۰۰
۱۳,۰۰۰۵۰%
تومان