وقتی به آن روزها فکر میکنم، درمییابم که تا چه اندازه قدرنشناس و از زندگیام ناراضی بودم! حتی قبل از جنگ، آرزو میکردم به کشور دیگری بروم و شاید هم در آرزوی وطن دیگری بودم، بهخصوص، اشتیاق زیادی به زندگی در آمریکا داشتم و این موضوعی است که امروز وقتی دربارهٔ آن فکر میکنم، به نظرم خیلی عجیب میآید.
sara.kh
تلویزیون صربستان مرتب پیام انتقامگیری میفرستاد. آنها در فیلمهایشان، جنازههای دوستان و وابستگان ما را نشان میدادند و ادعا میکردند که اینها صربی هستند و به دست مسلمانان کشته شدهاند ما، درمانده و مستأصل و با دلی پُردرد، با دروغهایی که مانند لجن متعفّنی بر سرورویمان میریخت و ترس از تجاوز و بیحرمتی و کشتار بیرحمانه محاصره شده بودیم.
sara.kh
متوجه تأثیر تلویزیون شدم که میتوان از طریق آن، حتی انسانها را به قتل رساند. زیرا اگر من یک جوان ناآگاه صرب بودم، با دیدن این فیلمها اسلحه به دست میگرفتم و به جان مسلمانان میافتادم. اما تمام جنایتهایی که صربها در بوسنی انجام میدادند، به نام مسلمانان تمام میشد. اما بیشتر مردم دنیا نمیدانستند که ما مسلمانها، جنگ را شروع نکردهایم، اسلحه دست صربها بود و ما پناهنده شده بودیم.
sara.kh