بریدههایی از کتاب ریشه های الهیاتی مدرنیته
۴٫۲
(۱۳)
بیکن خِشتهای اولِ علم جدید را بر شالودهای نومینالیستی بنا نهاد. اما کسانی که دیوار این علم را برافراشتند، گالیله، دکارت و هابز بودند. درواقع روش بیکن، با جامعیتِ طبیعتی که بهمثابه مادهای متحرک فهم شده بود، سازگار نبود. تمرکز نومینالیستیِ تمامعیار بیکن بر موجودات منفرد و روش استقرایی او، از عهدهٔ فهم حرکت در معنای دقیق کلمه بر نمیآمد.
محمد طاهر پسران افشاریان
گالیله حرکت را به جهان انتزاعیِ هندسه انتقال داد و فهم جدید او از اینرسی، قدمهایی بسیار مهم بودند که علم ریاضیاتیِ مدرن را ممکن کردند (۵۵). دکارت و هابز، دیدگاههای بدیل خود در باب پروژهٔ علم مدرن را بر همین اساس بسط دادند.
محمد طاهر پسران افشاریان
دکارت و هابز، دیدگاههای شناختشناسانهٔ مشابهی نیز داشتند. هر دو موافق بودند که حواس، شناخت بیواسطهای از جهان خارج به ما نمیدهد و صرفاً دستگاه حسی ما را تحریک میکند تا تصاویری را در ذهنمان تشکیل دهد. بنابراین شناخت حقیقت با تکیه بر حواس و مشاهده حاصل نمیشود. درعوض، ضروری است که عقل را از دامهای حواس رها سازیم و جایی برای بازسازی یا بازنماییِ جهانی باز کنیم که در پسِ حجابِ ادراک پنهان شده است. بدینترتیب، در نظر آنان، شناختشناسی مقدمهٔ همهٔ انواع متافیزیک بود. دکارت و هابز، در جستجوی این راه جدید به حقیقت،
محمد طاهر پسران افشاریان
بدینترتیب آنان ضرورت ابزارهای علمی را تشخیص داده بودند. وانگهی، طبیعت در نظر آنان، نه به زبان عادی، بلکه به زبان ریاضیات قابلفهم بود
محمد طاهر پسران افشاریان
آنچه در نظر دکارت اهمیتی اساسی دارد، بهکارگیری عقلانی اراده در جهت چیرگی بر طبیعت است. دکارت معتقد است که این روش و ریاضیات جهانشمول (mathetis universalis) این امر را امکانپذیر میکنند. بنابراین انسانها خداگونهاند؛ اما خدا نیستند. خدا شدن و چیرگی تاموتمام بر طبیعت و خلع ید خداوند از آن، مستلزم علم دکارتی است. این نهایتاً پاسخی است که دکارت به پرسشی میدهد که در ابتدای تفلسفش مطرح کرده بود: اگر ترس از خداوند، سرآغاز خرد است، پس خرد ابزاری است که با توسل بدان میتواند خداوند را فراچنگ آورد، خلع سلاح و خلع ید کرد و در دژ عقل گرفتار ساخت.
محمد طاهر پسران افشاریان
هدف علم دکارتی، چیرگی بر طبیعت، یا به عبارت بهتر، چیرگی بر همین حرکت است و همین علیتی است که در هستهٔ طبیعت مندرج است. به عبارت دیگر، میتوان گفت که هدف این علم، فهم خداوند و چیرگی بر او است. علم دکارت، آشوب جهان را در بازنمایی، بازسازی میکند، و سیالیت تجربه را به حرکت ابژهها در فضایی تبدیل میکند که از حیث ریاضیاتی قابلتجزیه و تحلیل است
محمد طاهر پسران افشاریان
اثر مایکل آلن گیلسپی را در دو سطح تحلیلی میتوان در هر دو طیف از مخالفان مدرنیته قرار داد: در سطح اول، همانطورکه او خود بهصراحت اظهار میکند، مخالفت او با مدرنیته بر تز سکولاریزاسیون مبتنی است، با این تفاوت که گیلسپی به سکولار شدنِ ساختار فکریِ فرجامشناسانهٔ مسیحی توجه نمیکند، بلکه خودآیینی مدرنیته را در هیئت انتقال صفاتِ خدایِ نامتناهی به انسانِ متناهی یا سکولار شدنِ صفات الهی مردود میشمرد. او این انتقال یا به تعبیر خود سکولاریزاسیونِ پنهان را سرچشمهٔ تناقضها و شروری میخواند که میتوان آنها را با پیجویی ریشههای الهیاتی مدرنیته آشکار کرد. بااینحال، و بهرغم آنکه گلیسپی تقریباً هیچ سخنی از گنوسیسم و تز مدرنیتهٔ گنوسی نمیگوید، به باور من تز او را کاملاً میتوان تحت تأثیر شرح فوگلین دانست و آن را بر این اساس قرائت کرد. بدینرو در این مقدمه، نخست ساختار کتاب حاضر را تشریح میکنم، سپس روایتی از شرح فوگلین از مدرنیتهٔ گنوسی ارائه میدهم و نهایتاً میکوشم با تمسک به آرای بلومنبرگ، این شرح را نقد کنم.
کاربر ۲۰۵۳۶۶۰
دیدگاه والا، قدرت انسان در برابر خداوند قرار نمیگیرد، بلکه عملاً تجلی انسان در الوهیت است؛ چون انسان بر صورت خداوند آفریده شده است. بنابراین ارادهٔ انسان، در چارچوب ارادهٔ خداوند عمل میکند تا به جهان شکل دهد و همواره ذیل جهانی عمل میکند که ارادهٔ الهی قبلاً به آن شکل بخشیده است.
کاربر ۲۲۰۵۶۳۱
حجم
۲۶٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۳ صفحه
حجم
۲۶٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۳ صفحه
قیمت:
۴۴,۰۰۰
۲۲,۰۰۰۵۰%
تومان