
بریدههایی از کتاب فیل؛ داستانک های فلسفی برتولت برشت
۲٫۰
(۵)
اندیشههای بسیار وجود دارد، من اندك میاندیشم. نه اینكه آنچه من میاندیشم وجود ندارد، بلكه قضیه این است كه من اندكی از آنرا میاندیشم.
ali73
وقتی میگویم:رفتار، اعمال را بهوجود میآورد ممكن است حقیقت داشته باشد. اما ضرورتها را شما باید بهوجود بیاورید تا این امر حقیقت پیدا كند.
zamani
فكر كردن یعنی دگرگون كردن. وقتی من به یك انسان فكر میكنم، در همان لحظه دارم او را دگرگون میكنم، بهطوریكه چیزی نمانده تصور كنم او اصلاً به این صورتیكه هست نبوده
Solidsmoke
بعضیها فقط درصورتی دست به كاری میزنند كه بدانندآبرویشان نمیرود. از آنجا كه چنین كسانی نمیتوانند ضرورتها را پیگیرند بهسادگی نابود میشوند. اما كسیكه برای خود موضعی دارد، میتواند خیلی كارها را بكند و وجههاش را از دست ندهد.
zamani
عشق تنها زمانی ارزشمند و والاست که دربردارندهی دوستیای باشد که تنها از دلِ آن مدام بتواند خودش را بازتولید کند.
با عشق بهشیوهی معمول اگر به دوستی منجر نشود، فقط میشود لقمهی بخور و نمیری به زندگی داد و دست به سرش کرد.
zamani
بهتر این است كه انسانها با هم یكسان باشند تا متفاوت. همسانان از همدیگر خوششان میآید. متفاوتها حوصلهی همدیگر را سرمیبرند.
Solidsmoke
مردم همیشه بر این باورند كه وقتی به عمل ناشایستی که برعلیه آنها انجام شده اعتراف كنند، به حماقت خود نیز اعتراف كردهاند.
Solidsmoke
همّ و غم فرمانروایان، غم و غصهی فرمانبران نیست.
Solidsmoke
آقای ك. كه این مطلب را میخواند، گفت:
چه خوب است كه آدم بتواند عقاید دیگران دربارهی یكی دیگر را عقیدهی خود بداند و خود را جای او بگذارد. وگرنه به هیچ وجه نمیتواند یك نفر را درك كند.
zamani
بهترین پسران چه كسانی هستند؟ آنان كه از پدر پیشی میگیرند و او را فراموش میكنند.
zamani
«پسانداز كردن مال، فقر نیست، بلكه خرج كردن، بخشی از تهیدستی است. من شماها را میشناسم. تهیدستی شما با افكار شما جور در نمیآید. البته با فكر من نیز ثروت جور در نمیآید.»
zamani
از آقای كوینر پرسیدند:
«روی چه چیز كار میكنید؟»
آقای كوینر جواب داد:
«خیلی در عذابم، دارم اشتباه بعدیام را آماده میكنم.»
zamani
فرزانگی نتیجهی رفتار است.
اما از آنجا كه هدف رفتار نیست، فرزانگی نمیتواند كسی را به تقلید از رفتار وادارد.
zamani
تا زمانی كه به پیداكردن قایق امید داشت همانطور ایستاده باقی ماند. وقتی قایقی در دیدرساش نیافت از این امید دست شست و دل بست كه آب دیگر بالا نیاید، اما وقتی آب تا چانهاش رسید، از این امید هم دست شست و شنا كرد. او در آن لحظه پیبرد كه خودش یك قایق است.
zamani
فكر كردن یعنی دگرگون كردن. وقتی من به یك انسان فكر میكنم، در همان لحظه دارم او را دگرگون میكنم، بهطوریكه چیزی نمانده تصور كنم او اصلاً به این صورتیكه هست نبوده، بلكه از وقتی من به وی میاندیشم، به این صورت درآمده است.
zamani
بهتر این است كه انسانها با هم یكسان باشند تا متفاوت. همسانان از همدیگر خوششان میآید. متفاوتها حوصلهی همدیگر را سرمیبرند.
zamani
آنطور كه من غذا میخورم، شما غذا نخواهید خورد. اما اگر شما مثل من غذا بخورید به نفعتان خواهد بود.
zamani
وقتی من داشتم اینرا مینوشتم، درست بود. پس همچنان درست خواهد بود.
zamani
آرزوی نامتعادل دوست داشتهشدن، با عشق واقعی كمتر رابطه دارد.
zamani
حجم
۵۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۵۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان