برای دیدن تو
حواس پنجگانه بهکارم نمیآمد
به رؤیا پناه بردم
فراق
انسان را خیالپرداز میکند.
zahra ak
هرروز که بیدار میشوم
سراغ غمها را میگیرم
این خاطرههایی که مفت بهدست نیامدهاند
زندگی هرصبح
از انتهای یک اندوه شروع میشود
و تا منتهیالیهِ غمی دیگر امتداد مییابد.
Mohammad Javad Mohammadi
بیدارم
نیمی از تنم که در خواب جامانده
چنگ میاندازد
نیم دیگر را بهسمت خودش میکشد
دلم گواهی میدهد
آنطرف
اتفاقی بزرگ درحال رخدادن است
بگذار به خواب برگردم
در بیداری
کسی انتظار شاعران را نمیکشد.
زرین
روزیکه با خداحافظی شروع شود
روز نیست؛
حمل حجم اندوه است
از شبی
به شبی دیگر.
zahra ak
کاش فردا که از خواب برمیخاستیم،
دیروز بود
و شبِ بعد
شبِ قبلترِ قبلتر
آنقدرکه خاطرات مرده جان میگرفتند
zahra ak
کاش هفته
با روز دیگری آغاز میشد
شنبه
مثل این است
که زندگی با مرگ آغاز شود.
zahra ak