بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حماسه سیاهکل | طاقچه
تصویر جلد کتاب حماسه سیاهکل

بریده‌هایی از کتاب حماسه سیاهکل

نویسنده:حمید اشرف
گردآورنده:انوش صالحی
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۱.۹از ۲۴ رأی
۱٫۹
(۲۴)
شرایط اضطراری و الزامات زیست مخفی و نیز عدم اطلاع او از همه آنچه که در پیرامونش به‌خصوص در زندان‌ها می‌گذشت از جمله دلایلی هستند تا بخشی از نوشته‌هایش با واقعیت‌های جاری در همان دوره همخوانی نداشته باشند
احسان رضاپور
تعریف می‌کرد که بیشتر افراد قضا و قدری هستند، حتی در ناحیه مین گذاری شده بی‌آنکه مهلت دهند نواحی مین گذاری شده بررسی شود، با این اعتقاد که اگر خدا بخواهد خواهیم مرد، اگر نخواهد نه، به این نواحی قدم می‌گذاشتند و به ناگزیر نابود می‌شدند.
احسان رضاپور
اگه خوب فکر کنی می‌بینی تو در صورتی که از روی وجدان اقدام کنی نباید این دختره را بدبختش کنی ... چون این مغایر با اون وجدانیه که تو ادعاشو می‌کنی. تو میخوای مبارزه مسلحانه کنی اون یک دختر عادیست، همرزم تو، همسنگر تو بود باز چیزی، اما آخه اون اهل این حرفا که نیس. اون میخواد زندگی کنه، بچه دار بشه، راحت باشه، خلاصه با وضع تو که جور درنمیاد. تو فوقش شش ماه دیگر می‌تونی با او باشی. بعد بری به کوه اون وقت تکلیف اون چی میشه؟ تو اگه راس راستی اونو دوست داری نباید اونو بگیری، چون چند ماه دیگه با شکم برآمده بفرستیش زیر دست جلادان ساواک که چی بشه، این با کدوم وجدانی که تو میگی جور در میاد.
احسان رضاپور
من نیز با یک فولکس به کرمان می‌روم تا برنامه منظمی به منظور شناسایی کوه‌های دهکردی و محمد آباد مسکون انجام دهیم و زمینه را برای تاسیس یک آموزشگاه جنگ چریکی فراهم نمائیم. یک قبضه برنو ۲۲ صدم بلند خریداری می‌کنیم و در همان کوه‌ها در انباری که ساخته‌ایم پنهان می‌سازیم. تیم شهر به شناسائی عده‌ای از مزدوران رژیم می‌پردازد و برایشان پرونده عکس‌دار همراه با آدرس منازل‌شان تهیه می‌کند.
caspian.kalagun
تو میخوای مبارزه مسلحانه کنی اون یک دختر عادیست، همرزم تو، همسنگر تو بود باز چیزی، اما آخه اون اهل این حرفا که نیس. اون میخواد زندگی کنه، بچه دار بشه، راحت باشه، خلاصه با وضع تو که جور درنمیاد. تو فوقش شش ماه دیگر می‌تونی با او باشی. بعد بری به کوه اون وقت تکلیف اون چی میشه؟ تو اگه راس راستی اونو دوست داری نباید اونو بگیری، چون چند ماه دیگه با شکم برآمده بفرستیش زیر دست جلادان ساواک که چی بشه، این با کدوم وجدانی که تو میگی جور در میاد.
caspian.kalagun
این اولین و آخرین ملاقات من با نیری بود. جوانی بلند قامت و خوش سیما و بسیار ساده دل و مهربان بود و من با دیدن او از خود می‌پرسیدم:" آیا به راستی او مشکلات کاری را که شروع کرده است می‌داند؟ یا فقط شور و شوق انقلابی، انگیزهٔ او در اقدام به پذیرفتن این راه شده است؟".
caspian.kalagun
در سفر قبلی که با یک کامیون به این نواحی آمده بودیم راننده دائم الخمر کامیون بطری عرق خود را در زیر شن‌های رودخانه‌ای که در این دره جاری بود پنهان کرده بود و موقعی که از آنجا می‌گذشتیم پیاده شده و بطری خود را برداشت. علت پنهان کردن بطری این بود که آن روزها مصادف با عاشورا بود و او نمی‌خواست بطری عرقش را به آبادی ببرد. آدم عجیبی بود، اهالی محل می‌گفتند او تنها راننده‌ای است که جرات می‌کند در جاده ماسوله کامیون براند و الحق چنین بود. چون او مانند یک بندباز ماهر در جاده‌ای که پهنایش از پهنای چرخ‌های کامیون چندان بیشتر نبود با مهارت و بدون پس و پیش کردن یا ذره‌ای انحراف کامیون رانندگی می‌کرد و همیشه هم مست بود.
caspian.kalagun
رفقا سرود «ای رفیقان» را با صدای بلند می‌خواندند و در فضای خاموش جاده آوای امید و پیروزی می‌پراکندند و من سرمست و شادمان ماشین می‌راندم. ولی طبق عادت همیشگی‌ام از این سرمستی چیزی بروز نمی‌دادم و آن را پنهان می‌کردم.
caspian.kalagun

حجم

۷۱۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

حجم

۷۱۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

قیمت:
۷۷,۰۰۰
تومان