بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفر به انتهای شب | طاقچه
تصویر جلد کتاب سفر به انتهای شب

بریده‌هایی از کتاب سفر به انتهای شب

انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۷۹ رأی
۳٫۶
(۷۹)
بهتر است خیال برت ندارد، آدم‌ها چیزی برای گفتن ندارند. واقعیت این است که هرکس فقط از دردهای شخصی خودش با دیگری حرف می‌زند.
کاربر ۱۹۲۲۸۴۰
هرگز فورآ بدبختی کسی را باور نکنید. بپرسید که می‌تواند بخوابد یا نه؟... اگر جواب مثبت باشد، همه چیز روبراه است. همین کافی است.
حدیث
تنهایی آدم را آماده مردن می‌کند.
حدیث
آنهایی که از عدالت حرف می‌زنند، به نظرم از بقیه دیوانه‌ها دیوانه‌ترند!...
کاربر ۱۹۲۲۸۴۰
زندگی حتی قبل از اینکه ما برای همیشه ترکش کنیم، ترکمان می‌کند. یک روز تصمیم می‌گیری که از چیزهایی که روزگاری بیشترین دلبستگی رابه‌اشان داشتی، لحظه به لحظه کمتر حرف بزنی. و وقتی که این کار لازم می‌شود مسلمآ تلاش زیادی هم می‌برد. از شنیدن حرف‌های خودت عقت می‌گیرد... کم حرف می‌زنی... دست می‌کشی... سی سال شده که حرف زده‌ای... دیگر دلت نمی‌خواهد حق با تو باشد. دیگر حتی هوس نگهداری جای کوچکی که بین لذت‌ها برای خودت کنار گذاشته بودی از بین می‌رود... از خودت بیزار می‌شوی... از این به بعد کافی است غذایی بخوری، گرمایی برای خودت دست و پا کنی و روی راهی که به هیچ منتهی می‌شود تا می‌توانی بخوابی.
nastar-esm
مهم این است که آدم‌ها سفره دلشان را پیش هم باز کنند. همیشه عقل دو نفر بهتر از یک نفر کار می‌کند.
mt
زندگی همین است، روشنایی خفیفی که در تاریکی شب خاموش می‌شود.
nastar-esm
«باردامو، اجداد ما به خوبی خودمان بودند، ازشان بد نگو!» ـ حق داری! آرتور! در این یک مورد حق داری! کینه‌ای، رام، بی‌عصمت، درب و داغان، ترسو و نامرد، حقا که به خوبی خودمان بودند!
matbuat
دل و جرأت و دانش می‌خواهد که آدم بیشتر از دیگران پیشروی کند...
I.F
بدتر از همه این است که از خودت می‌پرسی فردا چطور قدرتی پیدا می‌کنی که دوباره همان کاری را که دیروز کرده‌ای و از مدت‌ها پیش هم غیر از آن کار نکرده‌ای، ادامه بدهی، از کجا قدرتش را پیدا می‌کنی که این کارهای پوچ، این هزاران هزار نقشه را که به هیچ کجا نمی‌رسند، این تقلاها برای بیرون آمدن از فلاکت خردکننده، تلاش‌هایی را که همیشه مرده‌زاد به دنیا می‌آیند، پیش ببری، و این همه به خاطر اینکه یک بار دیگر به خودت ثابت کنی که سرنوشت لاعلاج است، که هر شب باید پای دیوارت و زیر دلشوره فردا که هر بار شکننده‌تر و کثیف‌تر از روز پیش است، سقوط کنی.
nastar-esm
سرکوب آفتابه‌دزدها در همه کشورها صورت می‌گیرد، آن هم با شدت عمل، نه فقط به عنوان وسیله دفاعی اجتماع، بلکه عمدتآ به عنوان گوشزدی جدی به همه بدبخت‌ها که سر جای خودشان بنشینند و طبقه خودشان را بشناسند
محسن
جنگ بعضی‌ها را سوزانده بود و بعضی دیگر را گرم کرده بود، درست مثل آتش که می‌تواند شکنجه یا گرما بدهد، بسته به اینکه تویش نشسته باشی یا روبرویش.
elnaz.book
منتظرش ماندم، یک شب، تمام فردای آن شب، یک سال... دیگر سراغم نیامد که نیامد.
pejman
من دیگر فکر هیچ چیز نیستم، هیچ چیز!... فقط به نمردن فکر می‌کنم... همین بسم است... به خودم می‌گویم که هر روزی که بگذرانم، یک روز بیشتر زنده مانده‌ام!
f.z
وقتی که بزرگان این عالم عاشق چشم و ابروتان باشند، معنی‌اش این است که می‌خواهند گوشت‌تان را در جنگ‌شان کباب کنند
nastar-esm
هرگز فورآ بدبختی کسی را باور نکنید. بپرسید که می‌تواند بخوابد یا نه؟... اگر جواب مثبت باشد، همه چیز روبراه است. همین کافی است. من دیگر هرگز نمی‌توانستم خواب راحت داشته باشم. انگار عادت اعتماد داشتن را از دست داده بودم، اعتماد واقعآ عظیمی که داشتنش برای خوابیدن وسط آدم‌ها لازم است.
nastar-esm
عاشق شدن کاری ندارد، سر پا ماندن است که کار است.
I.F
بله! می‌گویند قرن سرعت است! ولی کو؟ تغییرات بزرگی رخ داده! ولی چطوری؟ راستش هیچ چیز تغییر نکرده. طبق معمول همه قربان صدقه هم می‌روند، فقط همین. این هم که تازگی ندارد.
matbuat
جوانی واقعی یعنی دوست داشتن همه بدون استثناء، این تنها چیزی است که جوان و شاداب است. خوب، حالا شما چند نفر را می‌شناسید که آنقدر جوان باشند که این طور رفتار کنند؟... من که نمی‌شناسم!... هر جا که بگویی چیزی نمی‌بینم غیر از حماقت‌های دود زده و کهنه که در تن‌های کم و بیش تر و تازه در حال گندیدن است، و هر چه این مرض بیشتر بگندد و جوان‌ها را بیشتر آزار بدهد، همان اندازه ادعاشان بیشتر است که جوان‌ترند! ولی درست نیست، همه‌اش جفنگ است، مثل جوانی دمل‌ها که چرک از درون آزارشان می‌دهد و بادشان می‌کند.»
حدیث
وقتی کسی قوه تخیل نداشته باشد، مردن برایش مهم نیست، اما وقتی داشته باشد ثقیل است. این از عقیده من. هرگز تا آن وقت این همه چیز را یکجا یاد نگرفته بودم. سرهنگ هرگز تخیل درست و حسابی نداشت. تمام بدبختی این آدم از همین جا ناشی می‌شد. بدبختی ما هم همین‌طور. آیا من تنها کسی بودم که در تمام این یگان معنی مرگ را درک کرده بودم؟
محسن
کشیش مدت‌هاست که دیگر به خدایش فکر نمی‌کند، در حالی که خادم کلیسا هنوز سر ایمانش ایستاده!...
بادصبا
بخشیدن جزئی از شهامت نیست، ما زیاد از حد بخشنده‌ایم! هیچ فایده‌ای هم ندارد، قبلا امتحان شده.
کاربر ۱۲۶۸۶۷۱
احتضار به خودی خود کافی نیست. باید در عین مردن کیف هم کرد، با آخرین نفس‌ها هم باید کیف کرد، حتی وقتی به ته زندگی می‌رسی و اوره شریان‌هات را پر کرده... آدم‌های در حال مرگ چون به اندازه کافی کیف نمی‌کنند، زار می‌زنند... بیشتر می‌خواهند... اعتراض می‌کنند. این کمدی فلاکت است که می‌خواهد از زندگی تا خود مرگ ادامه پیدا کند.
کاربر ۱۲۶۸۶۷۱
وقتی که جوان باشی و چیزی ندانی هر غمی را با غم عشق اشتباه می‌کنی...
I.F
برای اینکه به سر آدم کودن عقل برگردد، باید که اتفاقات زیادی پیش آمده باشد، اتفاقاتی کاملا بی‌رحمانه.
z.rahbar
مهم این است که آدم‌ها سفره دلشان را پیش هم باز کنند. همیشه عقل دو نفر بهتر از یک نفر کار می‌کند.
mt
مگر تا حالا زن عاشق ندیده‌ای؟ زن که عاشق شد دیوانه می‌شود، همین و همین! دیوانه!
حدیث
وقتی که کار دنیا وارونه می‌شود و چون می‌پرسی چرا باید کشته شوی، دیوانه‌ات می‌دانند، معلوم است که دیوانه بودن آسان می‌شود.
محسن
دیوانه چیزی نیست جز افکار معمولی انسانی که توی سری دربست محبوس مانده باشد.
nastar-esm
جنایت‌ها توی این دنیا به حساب نمی‌آیند... مدت‌هاست که همه ولش کرده‌اند. اشتباه است که به حساب می‌آید
f.z

حجم

۵۵۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۶۰ صفحه

حجم

۵۵۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۶۰ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان