بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ادبیات در مخاطره | طاقچه
تصویر جلد کتاب ادبیات در مخاطره

بریده‌هایی از کتاب ادبیات در مخاطره

انتشارات:نشر ماهی
امتیاز:
۲.۴از ۲۱ رأی
۲٫۴
(۲۱)
مسئلهٔ پیچیدهٔ توازن میان رابطهٔ اثر با جهان، که در قرن هجدهم و نوزدهم کم وبیش به آن توجه شده بود، دوباره مغفول ماند و به‌سرعت حوزهٔ ادبیات را نیز تحت تأثیر قرار داد و گسستی بی‌سابقه به وجود آورد. بدین ترتیب، درهٔ عمیقی شکل گرفت میان ادبیات عامه‌پسند (تولیداتی که مستقیمآ به زندگی روزمرهٔ خوانندگان می‌پردازند) و ادبیات فضلا (که حرفه‌ای‌ها ــ منتقدان، استادان، نویسندگان ــ آن را می‌خوانند و فقط به شگردهای تکنیکی مؤلفان توجه دارند). یک طرف موفقیت اقتصادی و طرف دیگر ویژگی‌های ناب هنری؛ گویی این دو جنبه بالذات مغایر یکدیگرند، تا بدان‌جاکه اقبال چشمگیر خوانندگان به یک اثر نشانهٔ ضعف هنری آن است و بی‌توجهی یا سکوت منتقدان را به دنبال دارد.
محمد
این‌ها که گفتم بدین معنا نیست که تدریس شیوه‌های تحلیل ادبی باید یکسره میدان را برای تدریس آثار ادبی خالی کند، بلکه هرکدام باید جای خود را داشته باشند. تدریس رویکردها، مفاهیم و روش‌ها (نیز) در دانشگاه لازم است. سرفصل دروس مدرسه، که مخاطبش عمومند و غیرمتخصصان، نباید با دانشگاه یکی باشد. مخاطب ادبیات همگانند، اما مطالعات ادبی نه. پس تدریس ادبیات بر مطالعات ادبی مقدم است. دبیر وظیفهٔ سنگینی بر دوش دارد، زیرا باید آنچه را در دانشگاه فراگرفته است به شیوه‌ای نامحسوس در درس‌هایش به کار گیرد و از تدریس مستقیم آن‌ها خودداری کند. آیا این انتظار بیجا نیست که از دبیر بخواهیم کاری را انجام دهد که استادانش هم از پس آن برنمی‌آیند؟ پس جای تعجب نیست که دبیر ادبیات همیشه به نتایج مطلوبی نمی‌رسد.
محمد
ادبیات به ما امکان می‌دهد با دیگران تعاملی نامحدود داشته باشیم و نتیجتآ بر غنایمان می‌افزاید. احساساتی بی‌بدیل برایمان به ارمغان می‌آورد که دنیای واقعی‌مان را پرمعناتر و زیباتر می‌کند. ادبیات نه یک سرگرمی ساده است و نه تفریحی مختص فضلا؛ فرصتی است پیش روی همگان تا رسالت انسانی‌شان را بهتر و شایسته‌تر محقق کنند.
محمد
خوانندهٔ غیرحرفه‌ای امروز، مثل گذشته، عمومآ آثار ادبی را نه به قصد تسلط بیش‌تر بر یک روش خوانش می‌خواند و نه به هدف استخراج اطلاعاتی در باب جامعه‌ای که آثار در آن تولید شده‌اند، بلکه او آثار را می‌خواند تا معنایی را در آن‌ها بازیابد و به لطف آن انسان و جهان را بهتر بشناسد و زیبایی‌ای را کشف کند که وجودش را غنا می‌بخشد و ابزاری می‌شود برای شناخت بهتر خویش. شناخت ادبیات غایتی فی‌نفسه نیست، بلکه یکی از شاهراه‌هایی است که به کمال فرد می‌انجامد. مسیری که امروز تدریس ادبیات در آن گام برمی‌دارد از این افق روی گردانده است
محمد
پس جای تعجب نیست که دبیرستانی‌ها یاد می‌گیرند ادبیات هیچ نسبتی با بقیهٔ جهان ندارد و فقط روابط متقابل عناصر درونی اثر را بررسی می‌کند. این موضوع بی‌تردید سهمی بسزا در بی‌علاقگی روزافزون دانش‌آموزان به رشتهٔ ادبیات داشته است. طی چند دهه، تعداد دانش‌آموزانی که رشتهٔ ادبی را انتخاب می‌کنند از ۳۳ درصد به ۱۰ درصد کاهش یافته است! به‌راستی چرا باید ادبیات خواند وقتی ادبیات همهٔ توش وتوانش را مصروف تشریح روش‌های لازم برای تحلیل ادبی می‌کند؟ دانشجویان ادبیات، در پایان مسیر، مقابل دوراهی دردناکی قرار می‌گیرند: یا استاد شوند و یا به خیل بیکاران بپیوندند.
محمد
«زندگی از هنر تقلید می‌کند، بسی بیش‌تر از آن‌که هنر از زندگی.» هنر ترجمان جهان است و به آنچه فرم ندارد فرم می‌بخشد. فقط کافی است تربیتمان کند تا وجوه مغفول جهان و موجودات پیرامونمان را کشف کنیم. ترنر مه‌آلودگی لندن را ابداع نکرده، اما اولین کسی بوده که آن را این‌گونه دیده و در تابلوهایش نشانمان داده و به یک معنا چشمانمان را گشوده است. ادبیات نیز چنین است؛ بالزاک شخصیت‌هایش را پیدا نکرده، بلکه آن‌ها را «خلق» کرده است. اما این شخصیت‌ها، پس از خلق‌شدن، پا به جامعهٔ معاصرشان گذاشته‌اند و تا به امروز نیز در کنارمان حضور دارند. جهانْ فی‌نفسه «به طرز وحشتناکی عاری از فرم» است و نقش هنر از همین‌جا آغاز می‌شود: «کار ادبیاتْ آفرینش به کمک مواد خام دنیای واقعی است؛ آفرینش دنیایی جدید که سِحرآمیزتر و پایدارتر و حقیقی‌تر از دنیایی است که چشمان عوام می‌بیند.»
محمد
گسست قاطع ادبیات و جهان در آغار قرن بیستم رخ داد. این گسست تا حدی نتیجهٔ آرای افراطی نیچه بود، زیرا او حتی وجود هرنوع واقعیت و حقیقتِ مستقل از تفسیر را هم زیر سؤال می‌برد. از این پس، دیگر نه‌تنها ادعای ادبیات مبنی بر عرضهٔ نوعی شناخت از جهان مشروعیت ندارد، بلکه گفتمان‌های فلسفی و علمی نیز در مظان همان شک و تردید قرار می‌گیرند.
محمد
وقتی موضوع ادبیات وضعیت بشر باشد، آن‌که ادبیات می‌خواند و آن را می‌فهمد به متخصص تحلیل ادبی بدل نمی‌شود، بلکه نسبت به وجود انسان معرفت می‌یابد. برای شناخت خلقیات و هیجانات انسان چه مقدمه‌ای بهتر از غرقه‌شدن در آثار نویسندگان بزرگی که هزاران سال است پیشه‌شان همین بوده؟
محمد
و درنتیجه، چه تمهیدی بهتر از این برای ورود به مشاغلی که بنیانشان بر روابط انسانی است؟ اگر چنین تصوری از ادبیات داشته باشیم و آن را در تدریس به کار بندیم، کمک ارزشمندی به دانشجویان آیندهٔ حقوق و علوم سیاسی، مددکاران اجتماعی و روان‌درمانگران، تاریخدانان و جامعه‌شناسان کرده‌ایم! چه چیز بهتر از تلمذ نزد استادان یگانه‌ای چون شکسپیر، سوفوکلس، داستایفسکی و پروست؟ آیا جز این است که پزشک آینده، برای مهارت در شغلش، از چنین استادانی بیش‌تر می‌آموزد تا از کنکورهای ریاضی سرنوشت‌سازی که امروز پیش رویش قرار دارند؟
محمد
اگر چنین غایتی را برای آموزش ادبیات در نظر بگیریم، غایتی که دیگر صرفآ در خدمت بازتولید استادان ادبیات نباشد، به‌راحتی می‌توانیم دربارهٔ فضای حاکم بر آموزش ادبیات به توافق برسیم: باید آثار ادبی را در دل گفت‌وگوی گستردهٔ میان انسان‌ها گنجاند، گفت‌وگویی که از ازل آغاز شده و هرکدام از ما سهمی اگرچه ناچیز در آن داریم.
محمد

حجم

۶۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

حجم

۶۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان