بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من آن توام! | طاقچه
تصویر جلد کتاب من آن توام!

بریده‌هایی از کتاب من آن توام!

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۱ رأی
۴٫۳
(۱۱)
ـ نه آن‌قدَر نزدیکی، که دلم به تو بیارامَد و نه آن‌قدَرها دور که ریسمانِ امیدم را بگسَلم! بگذار اول اشک‌هایم را پاک کنم، بعد تو را ... ای نمی‌دانم کِه!
alireza_salarii
شاید از مکرهای خداوند یکی هم این است که به ابر و باد و مه و خورشید و فلک امر می‌کند و آن‌قدر معشوقه‌ها و الهه‌هایت را پیشِ چشمت پرپر می‌کنند تا دل بِکَنی! تا ناگزیرت کنند از نظّارهٔ معشوقِ یگانه!
pegah
می‌گویند چگونه اغلب اوقات در نشاط و انبساط هستی؟ تاجِ لا اله الّا الله بر سر دارم!
Towhida
روزهایِ اولِ چلّه‌نشینی، گاهی سیمِ تنبور گسسته می‌شود، گاهی نخِ تسبیح. فقط ای کاش بندِ دلْ پاره نشود! دشوار است جمع کردنش!
pegah
به پیشگاه او، که همگی ناز است، جز نیاز چه می‌توان بُرد؟
pegah
بیا تا در گوشت چیزی بگویم که رغبتِ تو به مرگ بسیارتر گردد. می‌دانی چرا در حین خاک‌سپاری زمزمه می‌کنیم: سبحان الحی الذی لایموت؟ فقیهان خیال می‌کنند این عبارتِ جلیل را خطاب به خداوند می‌گوییم! حاشا به غیرتشان! خدای تعالی عظیم‌تر از آن است که نامِ او را در مرگ یاد کنند! حَیِّ لایموت خطاب ما به همین مُردهٔ روبه‌روست؛ یعنی چنان زنده شدی که دیگر هرگز نخواهی مُرد.
🎸🍃تبسم🍃🎸
حجِ خانهٔ خلیل آسان است و حجِ حَرمِ جلیلْ دشوار ...
pegah
وقتی عاشقِ کسی می‌شوی شیفتهٔ پاره‌هایی نامکشوف و پنهان از وجود خود شده‌ای که تا هنوز بروز و ظهور نیافته‌اند. باید اعتراف کنم که من عشق را در حضور مولانا تجربه کردم؛ اما نه عاشقِ مولانا، بلکه عاشق خود شدم. با دیدار مولانا به فعلیّت رسیدم؛ چشم در چشم او، آینه‌ای برابرِ خویش نهادم و امرِ نامتناهی، در فاصلهٔ بین دو عاشق، در بازیِ دو آینهٔ موازی پدیدار شد.
pegah
گفتنْ جان کندن است و شنیدنْ جان پروردن!
pegah
برف پیری بر سر و رویم نشسته بود. باید در مصافِ این بادِ تند از چراغِ عمرم، که روی در خاموشی دارد، چراغ دیگری بگیرانم!
pegah
دلتنگیْ شأنِ ناگزیرِ عاشقان است؛ اما هر که با تمامیتِ خویش در وحدت باشد دیگر دنبالِ کسی نمی‌گردد.
pegah
از تناقض‌هایِ دل پُشتم شکست! ... امشب حتی نرمایِ بالشِ زیر سرم مرا یادِ پرنده‌های کُشته‌شده می‌اندازد. آن اشارهٔ مرموز، آن دلتنگیِ بی‌دلیل، دوباره از راه رسیده تا جراحتی سطحی را در من عمق ببخشد؛
pegah
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن ترکِ من خرابِ شبگردِ مبتلا کن
baraniam
ما فقط آن چیزی را می‌شنویم که بخواهیم! شنواتریم از سمت و سویی که به سودمان باشد!
pegah
کافران را دوست دارم، زیرا دعویِ دوستی نمی‌کنند. ای مسلمان‌بُرونانِ کافراندرون!
pegah
یگانه داشته‌ای که باید هدیه کنیم و حضرتِ خداوند آن را ندارد «نیاز» است
pegah
من به فراق باور ندارم! فراق کدام است؟ محبوبِ من در نیم‌دایرهٔ دیدارْ ایستادهٔ ابدی است!
Towhida
موج‌های آبِ چشم و خون دل برآمده و راه را بر کلمات بسته‌اند. کشتی‌های عظیم در این طوفان تخته‌تخته شکسته‌اند ...
🎸🍃تبسم🍃🎸
در عبور از شمسِ مولانا شمسِ خودت را می‌بینی و همین سِرّ درونِ تو خواهد شد!
ارام
وعظ پُرطنین و فاخِرت را شنیدم، سرشار از احادیث و اقوال دیگران؛ اما حرف‌های خودت کو؟ این همه گفتی؛ اما نگفتی که خودت کیستی؟
مرضیه
بر فرازِ کوه که بنشینی، همهٔ کوه با توست. آنکه با توحید درآمیخت تنهایی را به گونه‌ای دیگر شناخت. در قاموس او، تنهایی لبریز شدن است از همهٔ آنچه هست، و سرایِ او می‌شود تنهایی!
-مسافر!
در عبور از شمسِ مولانا شمسِ خودت را می‌بینی و همین سِرّ درونِ تو خواهد شد!
ارام
رهرو باید صاحب استقامت باشد و بی‌توقف! روندهْ راه می‌بیند یا، بنا به احوالِ خویش، راهی می‌سازد. و نخستین گام گُم شدن در راه است! گم‌شدگیْ اتفاق است در ابتدا؛ ولی پیدا شدن در این گمراهی حقیقتِ طریق است.
ارام
بیا تا در گوشت چیزی بگویم که رغبتِ تو به مرگ بسیارتر گردد. می‌دانی چرا در حین خاک‌سپاری زمزمه می‌کنیم: سبحان الحی الذی لایموت؟ فقیهان خیال می‌کنند این عبارتِ جلیل را خطاب به خداوند می‌گوییم! حاشا به غیرتشان! خدای تعالی عظیم‌تر از آن است که نامِ او را در مرگ یاد کنند! حَیِّ لایموت خطاب ما به همین مُردهٔ روبه‌روست؛ یعنی چنان زنده شدی که دیگر هرگز نخواهی مُرد. و نامهٔ خداوند به مُردهٔ عاشق چنین آغاز می‌شود: مِنَ الحَیّ الَّذی لایَموت، اِلَی الحَیّ الّذی لایَموت ...
•Pinaar•

حجم

۶۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۶۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان