بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیایش | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیایش

بریده‌هایی از کتاب نیایش

نویسنده:علی شریعتی
امتیاز:
۴.۳از ۶ رأی
۴٫۳
(۶)
بی‌شک بهترین طریقه ارتباط با خدا انجام دادن کامل خواست اوست
S
خدایا! مدّت عمر مرا با عفو خود به پایان بر و آرزویم را در امید رحمتت به تحقق رسان و راه‌هایم را برای رسیدن به سرمنزل خشنودی‌ات هموار ساز و عملم را در همه احوالم نیکو گردان.
S
خدایا! آنچه را که می‌طلبم به قدرت خود برآور و از آنچه می‌ترسم مرا به جوار عزّت خود پناه ده. ۲۶) خدایا! بر محمّد و آلش رحمت فرست و آبرویم را به توانگری نگاه دار و منزلتم را به تنگدستی پست مکن که از روزی‌خوارانت روزی طلبم و از اشرار خلقت خواهش عطا کنم؛ تا به ستایش آنکه به من عطا کند و به نکوهش آنکه منع کند مبتلا گردم، در صورتی که متصدّی حقیقیِ عطا تویی، نه ایشان.
S
نیایش، در مرحله عالی‌ترش، از سطح درخواست و عرض حال فراتر می‌رود. انسان در برابر خداوندگار هستی نشان می‌دهد که او را دوست دارد، نعمات او را سپاس می‌گزارد و آماده است تا خواست او را، هر چه باشد، انجام دهد.
S
مسلم به نظر می‌رسد که در صورت تساوی قدرت مغزی و علمی میان دو نفر، سجایا و خصایل اخلاقی آنکه حتی به صورت بسیار معمولی و متوسطی نیایش می‌کند تکامل یافته‌تر از آن دیگری است.
S
دعای بیستم از صحیفه سجادیه نیایش، در طلب اخلاق ستوده و افعال پسندیده ۱) خدایا! بر محمد و آلش رحمت بفرست و ایمان مرا به کامل‌ترین مراتب ایمان برسان و یقینم را فاضل‌ترین درجات یقین‌ساز و نیتم را به بهترین نیت‌ها و عملم را به بهترین اعمال ترفیع ده.
S
نیایش پرواز روح است به سوی خدا
مادربزرگ علی💝
طبیب نیز هنگامی که بیماری را دید که دست به دامان دعا و توسل شده‌است، می‌تواند خرسند باشد؛ چه، آرامشی که نیایش به ارمغان آورده‌است کمک شایانی در مداوای وی به شمار می‌آید. در اینجا نیایش را نباید با مرفین هم‌ردیف دانست؛ زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدیده آورده‌است به طور کامل و صحیحی در فعالیت‌های مغزی انسان یک نوع شکفتگی، انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریک می‌کند.
S
بیمارانی بوده‌اند که تقریبا به طور آنی از دردهایی چون خوره، سرطان و عفونت کلیه و زخم‌های مزمن و سل ریوی، استخوانی و پریتونئال شفا یافته‌اند. چگونگی این‌گونه شفا یافتن‌ها تقریبا همواره یکسان است: یک درد بسیار شدید و بعد احساس شفا یافتن. در چند دقیقه و حداکثر تا چند ساعت آثار بیماری محو می‌شود و جراحات و صدمات جسمی و آناتومیک آن نیز التیام می‌یابد. این معجزه با چنان سرعتی سلامت را به بیمار باز می‌دهد که هرگز حتی امروز، جراحان و فیزیولوژیست‌ها در طول تجربیاتشان مشاهد نکرده‌اند. برای این‌که این پدیده‌ها بروز کند نیازی نیست که حتما خود بیمار نیایش کند. اطفال کوچکی که هنوز قدرت حرف زدن نداشته‌اند و همچنین مردم بی‌عقیده نیز در لورد شفا یافته‌اند، لیکن در کنار آنها کسی نیایش می‌کرده‌است.
S
انسان به میزان برخورداری‌هایی که در زندگی دارد، انسان نیست، بلکه درست به اندازه نیازهایی که در خویش احساس می‌کند انسان است. سطح تعالی و درجه کمال هر انسانی را با درجه تعالی و کمال نیازهایی که دارد و کمبودهایی که در خود احساس می‌کند دقیقا می‌توان اندازه‌گیری کرد. یعنی هر کسی به میزانی انسان‌تر است که نیازهای کامل‌تر، متعالی‌تر و متکامل‌تر دارد. آدم‌های اندک، نیازهای اندک دارند و انسان‌های بزرگ نیازهای بزرگ. اینجاست معنی این حقیقت دقیق که: آنان که غنی‌ترند، محتاج‌ترند.
mohammad
بوده‌است) برای ما خیلی جالب است، به‌خصوص که او نویسنده فیلسوف و روحانی نیست و در مقام یک فیزیولوژیست، انسان‌شناس و متخصص علوم گوناگون طبیعی در باره انسان و همچنین برنده جایزه نوبل در پیوند رگ‌هاست. وی بر اساس مطالعات و تجربیات مستقیمی که روی بیمارانش، از گروه‌ها و تیپ‌های مختلف داشته، تا جایی می‌رسد که این حکم را به عنوان یک حکم علمی (نه به عنوان تبلیغ دینی) صادر می‌کند که «نیایش همچون دم زدن و خوردن و آشامیدن، از نیازهای ژرفی است که از عمق سرشت و فطرت طبیعی انسان سر می‌زند؛ خوردن، نمو کردن، تکثیر نسل و نیایش، چهار بُعد اساسی روح انسان هستند» و به جایی می‌رسد که می‌گوید: «هیچ ملتی در تاریخ و هیچ تمدنی در گذشته به زوال قطعی فرو نرفت، مگر آنکه پیش از آن، سنت نیایش در میان آن قوم ضعیف شده بود» .
S
انسان همچنان که به آب و اکسیژن نیازمند است به خدا نیز محتاج است. احساس عرفانی (در ردیف قدرت مکاشفه، احساس اخلاقی، احساس جمال و نور عقل) به شخصیت بشری، شکفتگی و انبساط پرمعنا و کاملی می‌بخشد. شک نیست که توفیق در زندگی به رشد کامل هر یک از فعالیت‌های فیزیولوژیکی، عقلی، روانی و معنوی ما بستگی دارد. روح، نیمیش عقل است و نیم دیگرش احساس است.
S
پیش از آنکه به خارج بروم، تصادفا در ایران که بودم، به طرز تفکر الکسیس کارل فیلسوف و عالم بزرگ فرانسوی آشنایی بیش و کم داشتم و اشتیاق فراوان برای شناختش. در اروپا هم اولین کتابی را که به دنبالش می‌گشتم کتاب نیایش بود که یکی از کارهای علمی و فکری الکسیس کارل است و بالاخره آن را پیدا کردم. الکسیس کارل کسی است که دو جایزه نوبل برده. او این دو جایزه نوبل را در موضوعات فلسفی، یا ادبی یا تاریخی و حتی علوم انسانی نبرده، در علوم دقیق برده. یکی از این دو جایزه به خاطر پیوند رگ‌ها و شیوه بخیه‌زدن آنها بوده‌است که برای اولین بار او ابداع کرد و جایزه دیگرش به خاطر آن بود که قلب یک جوجه را بیش از ۳۵ سال در خارج از بدن جوجه در آزمایشگاهش زنده نگهداری کرد و در این مدت هر چندی یک بار، این قلب چندین برابر می‌شد و ناچار باید کوچکش می‌کردند تا این‌که نگهداری در آزمایشگاه مشکل شد. اما موفقیت او در این‌که یک عضو زنده را در خارج از اندام، در مدت ۳۵ سال زنده نگه دارد وی را شایسته گرفتن جایزه نوبل کرد.
S
این مرد نظریاتش در مورد دعا بسیار قابل اهمیت است؛ زیرا چنان‌که گفتم، فلاسفه، نویسندگان و متفکران مذهبی بسیار هستند که ارزش دعا و تأثیر دعا را مورد بررسی قرار داده‌اند، اما یک دانشمند زیست‌شناس و بافت‌شناس منحصرا از طریق بررسی‌های بیماری‌شناسی و فیزیولوژی و بالینی و آن هم از طریق تجربیات شخص خودش (تجربیات آزمایشگاهی) دعا را مورد بررسی قرار بدهد، این باارزش است، به‌خصوص از طرف کسی که دنیای امروز او را به عنوان یکی از قطب‌های برجسته تفکر علمی جدید می‌شناسد. او در این کتاب که ترجمه فارسی آن چندین سال است منتشر شده، از نظر دعا گاه به بیانی می‌رسد و گاه نتایجی را اعلام می‌کند که حتی برای ما که به تأثیر دعا اعتقاد مذهبی داریم، اعجاب‌آور است. یکی این‌که می‌گوید: آثار نیایش و سنت و رسم پرستش و دعا کردن وقتی در جامعه‌ای رو به ضعف و فراموش شدن می‌گذارد، مقدمات انحطاط و بی‌مقاومت ماندن این ملت و جامعه را فراهم می‌کند.
S
این اصطلاح «زین‌العابدین» را به طور معمول که به کار می‌بریم، هیچ احساسی از آن نداریم، هیچ فضیلتی و هیچ صفت مشخصی در این کلمه و در این لقب احساس نمی‌کنیم، در صورتی که اگر در محتوای دقیق و لطیف این معنی تجدید نظر کنیم و با یک نگاه تازه بدان بنگریم، می‌بینیم که چه صفت عالی و زیبایی است: زیباترین روح پرستنده، زیور و زینت پرستندگان. و نیز ما همیشه فضیلت‌ها، ارزش‌ها و عظمت‌های رهبرانمان را، پیشوایان بزرگ اسلامیمان را، با ارزش‌های دینی و قومی و فرهنگ بشری و نظام‌های طبقاتی می‌سنجیم، و خیال می‌کنیم که اگر با همان ملاک‌ها و صفات و ارزش‌های عالی‌ای که بزرگان قومی و تاریخی و قهرمانان خودمان را تجلیل و تعظیم و توصیف می‌کردیم و می‌کنیم، ائمه را هم توصیف می‌کنیم، آنها را خیلی تجلیل کرده‌ایم، در صورتی که اساسا دستگاه ارزش‌های اسلامی، با سیستم ارزش‌های قومی و ملی و فرهنگی کاملاً متفاوت است.
S
مثلاً ما خیال می‌کنیم که اگر بگوییم پیغمبر اسلام، سایه نداشته‌است، صفت بزرگی را از پیغمبر عنوان کرده‌ایم، در صورتی که ارزش‌های پیغمبر اسلام در زبان کسی که بهتر از هر کس دیگری می‌تواند از او سخن بگوید[ «امام جعفر صادق» ـ علیه‌السلام ـ ]این است: کان رَسولُ اللّه‌ِ یجْلِسُ جُلُوسَ الْعَبْدِ وَ یأْکلُ أَکلَ الْعَبْدِ وَ یعْلَمُ أَنَّهُ الْعَبْدُ. رسول خدا نشست و برخاست می‌کرد مثل نشست و برخاست یک بنده، غذا می‌خورد مثل غذا خوردن یک بنده و اصلاً می‌دانست که یک بنده است. این بزرگ‌ترین تجلیل، از مقام بزرگ‌ترین موجودی است که در عالم هست، با بینش و با ملاک‌های ارزشی خاصی که در فرهنگ اسلامی است، برای امام و رهبر.
S
متأسفانه ما در دوره بدی هستیم که وقتی سخن از دعا و دعا کردن می‌رود آنچه در ذهنمان تداعی می‌شود، مانع فهمیدن معنی درست دعا می‌گردد. معمولاً ما آدم‌هایی را دیده‌ایم که یا دعا می‌کنند و عمل نمی‌کنند، یا این‌که عمل می‌کنند و دعا نمی‌کنند. ما عمل نمی‌کنیم و دعا می‌کنیم که خدا ما را موفق بدارد، خدا در دنیا و آخرت سعادت دارَین را به ما عطا کند، نعمت دنیا را بدهد، نعمت عافیت را بدهد و اینها... اما از این همه هم، هیچ چیزش را نداریم، بعد می‌گوییم: پس این چه دعایی است؟ آنها را هم می‌بینیم که همه اینها را دارند، یا خیلی از این چیزها را در دنیا دارند، ولی دعا نمی‌کنند. این است که در ذهن روشنفکر تزلزلی نسبت به ارزش دعا ایجاد شده‌است. ولی ما زیباترین چهره‌ها را ندیده‌ایم که در اوج شعور، اوج آگاهی، در اوج مسئولیت، انجام مسئولیت، فداکاری و قبول مرگ، تا قله شهادت رفته‌اند و در همان حال که الهام‌بخشِ شهامت، دلیری، صبر، شمشیر زدن و شمشیر خوردن و در اوج نبوغ و شعور بودند، آری در همان حال، عاجزانه، خاشعانه نیز به خاک افتاده‌اند و در برابر معبود نیایش کرده‌اند.
S
بعضی‌ها حکایت می‌کنند که در کجا، در خیابان وال استریت، این‌قدر جنایت شده و می‌شود و خیال می‌کنند که جنایت کردن این است؛ اما نه، این بدبخت‌ها لات هستند، اینها مظهر جنایت نیستند، یک دادگستری درست کنید، اینها هم درست می‌شوند، اگر وضع اجتماعی روشن بشود، درست می‌شوند. جنایتکار، قدرت‌هایی هستند که تاریخ را می‌چرخانند، سرنوشت آینده بشر را قالب‌ریزی می‌کنند و از الآن طرح نسل فردا را می‌دهند و نبوغ‌هایی که حاکم‌اند بر سرنوشت انسان متمدن. دیده‌ام که حتی بعضی از آقایان متفکر و روشنفکر، از قول فلان رئیس‌جمهور غربی و به استناد حرف او نقل می‌کنند که در آمریکا یا در فرانسه یا در انگلستان این‌قدر جنایت شده‌است؛ در صورتی که یادشان می‌رود که فقط یک جنایت، وجود دارد و آن هم خودِ گوینده است. جنایت‌ها همه سَیئةٌ من سیئات همین آقاست! اینها مظهر یک جنایت دیگرند، اینها در جامعه متمدن به وجود می‌آیند.
S
خدایا! به من توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن بی همراه، جهاد بی سلاح، کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا، مذهب بی عوام، عظمت بی نام، خدمت بی نان، ایمان بی ریا، خوبی بی نمود، گستاخی بی خامی، مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت، دوست‌داشتن بی آنکه دوست بداند، روزی کن.
نیکو
خدایا! مرا همواره آگاه و هوشیار دار، تا پیش از شناختن درست و کامل کسی یا فکری ـ مثبت یا منفی ـ قضاوت نکنم.
کاربر ۳۷۱۳۸۷۲
خدایا! مرا هرگز مراد بی‌شعورها و محبوب نمک‌های میوه مگردان.
کاربر ۳۷۱۳۸۷۲
عیسی از راهی می‌گذشت، نابینایی در کنار راه نشسته بود، تا احساس کرد که عیسی از کنار او رد می‌شود، با غضب و شدت دامن عیسی را گرفت و کشید و با غضب و جبر و عنف خواست تا بینا شود. او دامن عیسی را رها نکرد، تا عیسی گفت ایمانت تو را شفا داد.
نون صات
یکی از شعرا و نویسندگان می‌گوید: «ای خدایان! ای خدایان! باید بر ما حسرت خورید که از لذت پرستیدن محرومید و نمی‌توانید کسی را بپرستید، این نعمتی است که خاص انسان است» .
آناهیتا
خدایا! این آیه را که بر زبان داستایوسکی رانده‌ای، بر دل‌های روشنفکران فرود آر که: «اگر خدا نباشد، همه چیز مجاز است» ، جهان، فاقد معنی و زندگی، فاقد هدف و انسان، پوچ است و انسانِ فاقدِ معنی، فاقد مسئولیت نیز هست.
نیکو
خدایا! در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی می‌کشاند، مرا، با نداشتن و نخواستن، رویین‌تن کن.
کاربر ۳۷۱۳۸۷۲
خدایا! اینها علی را تا خدا بالا می‌برند و آن‌گاه او را تا سطح کسی که از ترس، به خلاف شرع رأی می‌دهد و به زور، با خائن بیعت می‌کند، پایین می‌آورند!
نیکو
«نیایش عبارت است از تجلی دغدغه و اضطراب انسانی، زندانی مانده در خویش که به زندانی‌بودن خویش آگاهی یافته‌است و آرزوی نجات و عشق به رستگاری او را بی‌تاب کرده‌است. نیایش، تجلی روح تنها و تنهایی است» . تنها و تنهایی به آن معنی که کسی دور افتاده باشد. بنابراین، تنهایی به معنی بی‌کسی نیست، بلکه به معنای جدایی است، به معنای بی‌کسی نیست، به معنای بیاویی است و انسانی که خودش را تنها و غریب، در زندان طبیعت و در زندان تنگ‌تر خویش (که جداره‌هایش جداره‌های وجود من است) زندانی احساس می‌کند جز با ضربه انقلابی عشق و جز با حیله عشق و جز با التهاب پرستیدن و جز با خواستنی عاشقانه (دعا) راه نجات از آن را ندارد؛ چون کسی که عشق را نفهمد، اگر هم به میزانی قدرت علمی‌اش قوی بشود که زندانبان طبیعت گردد و حتی طبیعت را اسیر خودش کند، باز به اندازه یک حیوان اسیر خودش خواهد بود.
کاربر ۱۸۰۰۹۹۳
عدم رشد عضلات، اسکلت و فعالیت‌های حیاتی (نه قوای عقلی) در مردمی که صاحب نیروی عقلی هستند، همان قدر شوم و بدفرجام است که ضعف قوای عقلی و احساس اخلاقی در میان ورزشکاران و پهلوانان.
Reza
خدایا! اگر غم به سوی من لشکر انگیزد، ساز و سلاح من تویی و اگر از همه‌جا و همه‌کس محروم شوم هدف امیدم تویی و اگر حوادث و شداید بر من هجوم آورد استغاثه‌ام به توست و هر چه از دست برود عوضش و هرچه تباه شود اصلاحش نزد تو و هر چه ناپسند داری تغییرش به دست توست. پس پیش از بلا عافیت و پیش از طلب توانگری و پیش از گمراه شدن هدایت را بر من انعام کن و مرا از رنج عیب‌جویی بندگان محفوظ دار و ایمنی از عذاب روز بازپسین‌ام ارزانی دار و از رهبری کاملم برخوردار ساز.
f.fami
نیایش هر چه باشد، طولانی یا کوتاه، بیرونی یا درونی باید همچون گفتگوی طفلی باشد با پدرش: خود را آن‌چنان بنماید که هست
نیکو

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان