دانلود و خرید کتاب صوتی اعترافات غلامان
معرفی کتاب صوتی اعترافات غلامان
کتاب صوتی اعترافات غلامان: داستان دوران ولایتعهدی امام رضا به قلم حمیدرضا شاهآبادی زندگی امام هشتم شیعیان را از دیدگاهی تازه برای کودکان و نوجوانان روایت میکند.
درباره کتاب صوتی اعترافات غلامان
این کتاب داستان دوران ولایتعهدی امام رضا (ع) و اعترافات ۳۰ غلام سیاه مامون در مرو است. غلامان آنچه را که در سالهای ولایتعهدی امام رضا (ع) بر آنها گذشته، روایت میکنند و این سوال را برای خواننده مطرح میکنند که آیا برای غلامان هم روز جزایی هست یا نه؟
الماس، یکی از این غلامان به همراه رجاء، ابن ابی ضحاک ماموریت مییابند که به مدینه بروند و علی بن موسی (ع) را برای پذیرش ولیعهدی که در حقیقت تلهای برای به شهادت رسانیدن ایشان بود، به مرو بیاورند.
آنها غلامانی بودند که فقط اطاعت میکردند. علی بن موسی (ع) بعد از پذیرش دعوت مامون، سر مزار جدشان رسول اکرم (ص) میروند و بعد با غلامان راهی مرو میشوند، در حالی که آگاهی داشتند که این آخرین وداع ایشان با جدشان است، زیرا میدانستند که در غربت به شهادت خواهند رسید.
شنیدن کتاب صوتی اعترافات غلامان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن این کتاب را به علاقهمندان به تاریخ اسلام و داستانهای مذهبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اعترافات غلامان
من آدمهای بسیار دیدهام. مردمان قدرتمندی را دیدهام که دیدارشان مو بر تن هر کس راست میکند؛ افسران، صاحبمنصبان، وزیران، جلادان و زندانبانان، کسانی که خاطره دیدارشان در یاد میماند، اما به خدا سوگند تا آن روز کسی را ندیده بودم که دیدارش اینگونه دیگران را مبهوت کند.
علیبنموسی با قد بلند و شانههای پهن و ستبرش هیبت کوهی را یافته بود. پیرهن سفید سادهای به تن داشت. دستار نخی سفیدی به سر بسته بود که یک سر آن را روی سینه و سر دیگرش را روی شانه انداخته بود. موهای سیاه بلندش از دو سو روی شانه ریخته بود. چشمانش میدرخشید و لبهای باریکش با لبخندی از هم گشوده شده بود. لبههای شلوار سفیدش را بالا زده بود و ساق های باریکش به یک جفت صندل چوبی ختم میشد.
جمعیت با دیدن ولیعهد خلیفه بهتزده و ساکت ایستاده بود. صدایی جز بالزدن کبوتران به گوش نمیرسید؛ اما این سکوت دیری نپایید. علیبنموسی چوبدستیاش را بالا گرفت و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و انگار که بخواهد به سلام کبوتران بالای سرش پاسخ دهد، فریاد کشید: «الله اکبر!» و یکباره تمام جمعیت از ته دل فریاد کشید: «الله اکبر!»
علیبنموسی دوباره تکرار کرد: «الله اکبر!» و جمعیت یک بار دیگر جواب او را داد. پس از آن علیبنموسی پا از آستان در بیرون گذاشت. نوک چوبدستیاش را به زمین زد و راه افتاد. پشت سر او غلام سیاه و لاغری که پای راستش لنگ میزد و بهسختی راه میرفت، با عجله از خانه بیرون آمد و خودش را به او رساند. انگار نمیخواست از او دور بماند.
زمان
۳ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۲۰۴٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۳ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۲۰۴٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
کتاب خوبی بود و داستانی یکپارچه که هر قسمت از زبان غلامی بیان شده, این شیوه ی نگارش رو ندیده بودم و به نظرم جالب و خاص بود..... خسته نباشید... گوینده هم خوب بیان میکرد,,هر غلام را با لحن بخصوص,
بسیار عالی. خیلی لذت بردم. نویسندگی بسیار عالی، طوری که انگار خودت اونجایی و شاهد وقایع هستی. ممنونم ازتون
خدا قوت کتاب خیلی خوبی بود از هر جهت .انشالله که کتابهای تاریخی دیگر را هم بصورت داسنان صوتی منتشر کنید.
فوق العاده است.
کتاب خیلی خوبی بود
خیلی خوب بود, من لذت بردم. Sehr gut danke ,ich habe viel Spaß gehabt
مباحث تاریخی .. واقعا احتیاج به روایت داستان وار دارد .که نویسنده به خوبی ادا کرده
کتاب صوتی فوق العاده خوبی بود و گویندگی قوی داشت
خیلی خوب بود👌🏻
عا.... خوبه