دانلود و خرید کتاب صوتی خودت باش دختر

کتاب صوتی خودت باش دختر نوشته ریچل هالیس است که با ترجمه سایت جادوی باور و با صدای نازنین آذرسا در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. که در لیست پرفروش‌های آمازون و نیویورک تایمز قرار دارد. این کتاب یک پیام مهم و اصلی برای بانوان دارد: فقط خود تو مسئول آدمی هستی که می‌شوی.

درباره کتاب صوتی خودت باش دختر

کتاب صوتی خودت باش دختر که با نام صورتت را بشور دختر جان هم در ایران منتشر شده است، برای زنان و دختران نوشته شده است. شاید با خود فکر کنید «این کتاب هم مانند بقیه کتاب‌های موفقیت است و همه این کتاب‌ها یک حرف را تکرار می‌کنند، مثبت‌اندیش باش، قوی باش، تو می‌توانی و ...» اما درباره این کتاب اشتباه نکنید. این کتاب قرار نیست به شما حرف تکراری بزند. نویسنده این اثر، ریچل هالیس در مقدمه کتابش نامه‌ای سرگشاده به تمامی دختران و زنان نوشته‌ و در آن یک حقیقت را بازگو کرده است:

«کدام حقیقت؟ تو و فقط خود تو مسئول آدمی هستی که می‌شوی و همچنین مسئول میزان شادی و رضایتی که از زندگی داری. این مفهوم اصلی کتاب من است. اما اشتباه نکنید. من قرار است برای شما صدها داستان خنده‌دار، عجیب، خجالت‌آور، غم‌انگیز یا مسخره تعریف کنم که تمامشان به یک حقیقت ختم می‌شوند: زندگی تو به خودت بستگی دارد.» ریچل هالیس در کتاب خودت باش دختر با بیان سرنوشت خودش و دروغ‌هایی که در موقعیت‌های مختلف زندگی به خودش می‌گفته، می‌خواهد به زنان دنیا بگوید تا وقتی که همچنان درباره مسائل مختلف به خود دروغ بگویند و دروغ‌های دیگران درباره خودشان را باور کنند به درک معنای حقیقی زندگی و شادی و خوشبختی نخواهند رسید. پیام اصلی این کتاب برای دختران این است: «از باور کردن دروغ‌هایی که درباره‌تان گفته می‌شود دست بردارید تا تبدیل به همان کسی شوید که واقعاً هستید»

کتاب صوتی خودت باش دختر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب صوتی خودت باش دختر برای تمام دختران و زنانی که دوست دارند در زندگیشان تغییرات اساسی به وجود بیاورند و یاد بگیرند که چطور باید از زندگی لذت برد، جذاب و شنیدنی است.

درباره‌ی ریچل هالیس

ریچل هالیس، نویسنده، مدیرعامل شرکت خودش و سخنران آمریکایی است. او یک وبسایت در مورد کمک به افراد در جهت ایجاد تغییرات مثبت دارد و با مطالب و محصولات خود سعی می‌کند تا دنبال‌کنندگانش به نسخه بهتری از خودشان دست پیدا کنند. ریچل هالیس به عنوان آنتونی رابینز خانم‌ها هم شناخته می‌شود و سبک زندگی و لحن ساده و خودمانی او باعث شده تا الهام‌بخش افراد زیادی در سراسر جهان باشد. او در جهت توانمندسازی زنان فعالیت‌های زیادی انجام می‌دهد و همچنین نامش در بین لیست ۳۰ کارآفرین زیر ۳۰ سال منتشر شده است. کتاب‌های زیادی از او به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است که خودت باش دختر و شرمنده نباش دختر از آن جمله‌اند.

جملاتی از کتاب صوتی خودت باش دختر

شمار رژیم‌هایی که تاکنون گرفته‌ام از دستم در رفته است. نمی‌دانم چند دفعه تصمیم گرفتم باشگاه بروم اما زیر قولم زدم. تعداد دفعاتی که برای دو نیمه ماراتن ثبت‌نام کردم و شهریه دادم و بی‌سروصدا تظاهر کردم که زمان کلاس‌های آموزشی یادم نمی‌آید را به یاد ندارم. شاید دو دفعه. تعداد دفعاتی که با خودم عهد کردم، «از این به بعد هر روز صبح قبل از کار یک مایل پیاده‌وری می‌کنم» و سه روز بیشتر سر عهدم نماندم، یادم نیست.

بی‌نهایت.

من هم مثل بقیهٔ زن‌ها سال‌ها چنین عادتی داشتم. ما دربارهٔ کارهایی که دوست داریم انجام بدهیم، امتحان کنیم، تمام کنیم و چیزهایی که می‌خواهیم بشویم حرف می‌زنیم، اما وقتی لحظهٔ عمل فرا می‌رسد غیبمان می‌زند.

شاید دلیل شکل گرفتن این عادت در ما این است که با مشاهدهٔ این الگو بزرگ شدیم. مجلات و برنامه‌های تلویزیونی بخش اعظمی از وقت خود را روی کارهایی که پس از زمین خوردن باید انجام دهیم متمرکز می‌کنند، در حالی که باید ماندن در مسیر را آموزش دهند. زندگی در جریان است و نقشه‌هایی که ما می‌کشیم با شکست مواجه می‌شود – اما وقتی کم قدرت شدن وعده‌های ما در زندگی به یک رویداد عادی تبدیل می‌شود، آنگاه باید خودمان را مورد بررسی قرار دهیم.

چند ماه پیش با چند نفر از دوستان صمیمی‌ام شام بیرون رفتم. آن ساعت خوش بدون آمادگی قبلی به شام تبدیل شد و آن شب بیشتر از آنچه پیش‌بینی کرده بودیم، بیرون ماندیم. بعد از اینکه بچه‌ها به خواب رفته بودند به خانه برگشتم و دِیو غرق بازی لیگ اصلی یا لیگ پیروزی سخت یا هر اسمی دیگری که روی آن می‌گذارند بود. دو سال آخر زندگی مشترک‌مان هر شب این بازی بیسبال را انجام می‌داد (و هیچ پیشرفت واقعی در آن نداشت). دیو را بوسیدم و بغل کردم و دربارهٔ روزی که گذرانده بود کمی حرف زدیم، سپس به زیرزمین رفتم و با تِرِدمیلی که آنجا به نوعی پنهان شده بود چند مایل تمرین کردم. مدرک این کارم را در اسنپ‌چت گذاشتم و بعداً یکی از دوستانم آن را دید و برایم پیغام گذاشت. نوشته بود بعد از شام ورزش کردی؟ چرا؟

در جواب نوشتم، بله، چون برای این کار برنامه‌ریزی کرده بودم و نمی‌خواستم آن را به هم بزنم.

نمی‌توانستی آن را به فردا موکول کنی؟ او واقعاً حیرت کرده بود.

نه، چون به خودم قول دادم و هرگز آن را نمی‌شکنم.

در جوابم نوشت، آخ! من اولین کسی هستم که زیر قولش می‌زند.

او تنها نیست. من هم همیشه زیر قولم می‌زدم تا زمانی که فهمیدم برای خلف وعده نکردن نسبت به دیگران چقدر سخت تلاش می‌کنم ولی زود زیر قولم به خودم می‌زنم. فردا ورزش می‌کنم به به این زودی‌ها ورزش نمی‌کنم تبدیل شد – چون راستش را بخواهید، اگر واقعاً برای آن کار ارزش قائل بودید، آنگاه همان موقع که گفتید آن را انجام می‌دادید. اگر دوستی داشتید که مدام در قبال شما بی‌مسئولیتی می‌کرد، چه؟ اگر هر بار که برنامه می‌ریختید، تصمیم می‌گرفت که نیاید چه؟ اگر بهانه‌های غیرموجه می‌آورد که مثلاً «واقعاً دلم می‌خواهد شما را ببینم، اما این برنامهٔ تلویزیونی خیلی خوب است»، چه؟

یا اگر یکی از همکارهای شما مدام کار جدیدی را شروع می‌کرد، چه؟ هر سه دوشنبه یک رژیم جدید یا هدف جدید برای خودش معین می‌کرد و دو هفته بعد آن را نیمه‌کاره رها می‌کرد، چه؟ به او زنگ می‌زدید و می‌گفتید، «هِی پَم، فکر کردم مشغول رژیم هول ۳۰ هستی؟» در حالی که پَم در اتاق استراحت نشسته و پیتزای گوشت می‌خورد و به شما می‌گوید که داشته ورزش می‌کرده. اگرچه او از این کار حس خوبی پیدا کرده بوده و دو هفته به برنامه‌اش پایبند مانده بوده، اما نتوانست در جشن تولد پسرش در برابر کیک مقاومت کند و سپس فهمید که این کار هیچ فایده‌ای ندارد. حالا همان مقداری که کم کرده بود با چند پوند اضافه برگشته است.