نظرات کاربران درباره کتاب صوتی بی دوز و کلک

روابط مادر و فرزندی همیشه عالی و بی نقص نیست همیشه والدین به یک چشم به فرزندان خود نگاه نمی کنند دنیای واقعی جنبه هایی متفاوت تر و گاه ظالم تر از آنچه در داستان های خوش بینانه بیان می شوند دارند که اگرچه تلخند ولی چون واقعیت ها را بیان می کنند دلنشین و روح نواز هستند. گوش دادن به این کتاب می تواند تا حدی شما را با این جنبه ها آشنا کند.

اصلا توصیه نمی‌کنم. چیزی به دانستنی‌هاتون اضافه نخواهد شد. یه قصه‌ی معمولی. من همه‌اش منتظر بودم اتفاق جالبی بیفته، اما هیچ نتیجه‌ای نداشت. حتی پایان باز خوبی هم نداشت.

گویندگی آقای عقیلی پور واقعا خوبه. هر داستانی با گویندگی ایشون باشه گوش میدم. تصویر جلد کتاب دوست داشتنی و متناسب با مضمون بود. اما خود داستان ،داستان عجیبی بود.فکر میکنم هممون یه حس مشترک داشتیم بعد خوندن کتاب:((خب بعدش چی شد الان؟؟)) من میگم شاید بین آنیتا و شخصیت اصلی رابطه ای عاطفی وجود داشته که توی ترجمه نمیشد بیانش کرد یعنی سعی هم شد! مثلا اون جایی که دوست داشت شوهرش یا آنیتا لمسش کنن و خیلی جاها آنیتا رو هم ردیف همسرش پائولو میدونست. حتی خیلی جاها هم به نظرش پائولو نمیتونست آرومش کنه و با چهره ی مرموز آنیتا آروم میشد. این ها میتونن نشانه باشن.

خوب بود اگر یک چیزی به آدم اضافه می کرد...خب همه می دونن روابط مادرفرزندی یا خواهر برادری و ... همیشه گرم نیست.در حقیقت مشخصه که رازآلودگی خاصی بین هر دیدار انسانی وجود داره که همه تجربه کردیم...و ای کاش توی این داستان دلیل تغییر شخصیت اصلی رو می‌گفت!چرا بعد گریه در اون پارک حالش خوب شد؟ چرا انگار از چیزی رها شده بود؟؟؟؟ اصلا لپ کلام داستان چی بود؟ فقط رازآلودگی روابط و پیچیدگی انسان ها ؟ خسته نباشن...

خیلی معمولی،اصلا جذابیت نداشت

ماجرا از زبان یه خانمیه که برای مادرش دنبال پرستاره و اتفاقات بعدشو بیان میکنه ،یه داستان خیلی ساده بدون هیجان و .....،انگاری یه برش کوچک از یک زندگی بود

بی سر و ته ترین کتابی که خوندم اصلا به نتیجه ای نرسید مخصوصا اخرش که اصلا معلوم نشد چی شد... همش حس کردم اخرش باید چیز جالبی داشته باشه .اگه میدونستم تهش اینطوری وقت نمیذاشتم براش اسپویل نه شما فهمیدی دختره چرا یهو رفت نه اینکه مادره چرا فکر میکرد دخترش دوستش نداره نه اینکه اصلا چرا اخرش گفت دنبالم نکن(درحالی که باهم مشکلی نداشتن قبلش) مگر اینکه سانسور شده باشه که بعید میدونم

اگه دوست نداری مجبور نیستی بیای من تنهایی هم خیلی راحتم مامان از قصد خودش رو به بیماری زده بود تنبلی بیکاری مامان رو تغییر داده بود شده بود یه آدم دیگه،آب زیر کاه یه توطئه گرخرده فرمایش کن که برای پیش برد نقشه هایش از ننه من غریبم بازی هایش نهایت استفاده رو میبرد چقدر این مامان برام آشنا بود همیشه رابطه مادر وفرزندی نمیتونه خوب باشه کتاب مادران سمی رو هم بهتون پیشنهاد میکنم گوش کنید تا این قصه رو بیشتر درک کنید هرچند که من دارم توش زندگی میکنم

پایان خاصی نداشت.حالا من گفتم انیتا مامانشو کشته یا پولا رو برده.ولی هیچی نشد که

کی چی اصلا

خلاصه داستانی که طاقچه نوشته به نظرم دقیقا خلاصه کامل کتاب هستش، با اینکه به نظر متن ساده ای میومد ولی نمی دونم چرا ذهنم رو درگیر خودش کرده، و توضیح خاصی هم براش ندارم متاسفانه. پرصاد

پایان کتاب گنگ و باز ماند

جالب نبود و چیز خاصی نداشت.

کلیت متن عالی بود، این که واقعیت‌های رفتار یه مادر با دو بچه رو بدون اغراق و مقدس کردن گفته بود جدید بود، چیزی که در ادبیات ایران به چشم نمی‌خوره! اما انتهای داستان خیلی گنگ تموم شد و من به شخصه از فیلم و داستان‌های پایان باز خوشم نمیاد! اگر کسی دوست داره مناسبه براش!

داستانش سرانجام نداشت و خیلی خیلی ابهام داشت. من که خوشم نیومد. ولی راوی عالی بود

مزخرف محض

خسته کننده

خیلی خیلی معمولی خیلی معمولی

حیف وقت واقعااااا..😏

توصیف متفاوت از روابط مادر و فرزند