نظرات کاربران درباره کتاب صوتی چرک

کتاب با توجه به نامی که یدک میکشه حس چرک و انزجار رو بخوبی به خواننده منتقل میکنه ولی نه در راستای داستان که شخصیت ها ،سرگذشت ها و نامه ها بی سر و ته رها می شوند . سوالهایی که مدام زن قصه از خودش میپرسه تکراری و لوث هست . راوی هم با احترام تاثیری در بهتر شدن ماجرا نداره .در کل نپسندیدم .

هیچ جذابیتی نداره 😐نمیدونم واسه چی جایزه گرفته

اگه افسرده هستین یا زمینه شو دارید این کتابو نخونید ولی اگه مثل من براتون ژانر داستان فرقی نمیکنه و صرفا میخاید یه داستان جون دار و قوی بخونید حتما توصیه میکنم کتاب خیلی خوبی بود به شدت تحت تأثیر قرارت میده و وارد فضاش میشی و چون قصه ش فضای افسرده طوری داره ممکنه برای مدتی تحت تاثیرش باشین اگه شخصیت داستان خودمون نباشیم قطعا اون رو بارها تو اطرافمون دیدیم ولی بااینکه پایان بازی داره من فک میکنم تو پارت آخر قهرمان داستان روزنه های نوید بخش زندگی رو میبینه و نگاهش به زندگی انگار قراره عوض بشه

متن، داستان ساده و در عین حال پیچیده ای داره، بحران های عاطفی و روانی یک زن میانسال که فارغ از جنسیت میتونه نقاط مشترک زیادی با زندگی هر یک از شهروندان این جامعه مدرن داشته باشه، سرگردانی و دلتنگی برای دوران معصومیت و کودکی، و تلاش برای رهایی از این وابستگی ها. گویندگی اثر هم استاندارد و روان انجام شده و تجربه ی جالبی به خصوص برای درونگراها میتونه باشه.

نظرهارو که خوندم مردد بودم به وقت گذاشتن و شنیدن .اماشنیدن داستان باصدای الهام کردای نازنین و همچنین کنجکاویم برای قلم فلامک جنیدی هولم داد داخل داستانی که میدونم حالاها نمیتونم ازش بیرون بیام.

سلام وقت بخیر از مدل داستانهایی بود که شخص اول داستان پریشانی و سردرگمی ذهنی و فکری داره اینقدر بلاتکلیف و کسل کننده که حتی تا آخرهم ادامه ندادم

اصلا جذابیتی ندارد و سر گذشتی را روایت نمی کنه. و معلوم نمیکنه چه اتفاقی داره می افتد .

فقط گویندگی جالب بود. چیزی برای شنیدن نداره. 😐

خوب بود و خوب هم اجرا شد ، فضایی سراسر گیج کننده و خاکستری،با اینکه یه حالی بود اما دوست دارم کتابای خانم جنیدی رو، و منی که فکر میکردم فقط خودم میشمرم همه چیزو 🤦🏻‍♀️😉😂

کتاب معمولی هست ولی اصلا برای نسخه ی صوتی مناسب نیست چون سراسر تخیل و اوهامه و گیج میشید

قدرت قلم نویسنده و گویندگی فوق العاده آدم روجذب میکنه.نوشتخوارهای ذهنی شخصیت اصلی که تا پایان کتاب حتی اسمش رو هم نمیدونیم و لازم هم نیست که گفته بشه کلیت داستانه . زنی آسیب دیده و منزوی که از همه چیز و همه کس تنفر داره و هیچ چیز براش اهمیت نداره ،خودش رو در چهار چوب یک زندگی بی روح و روتین حبس کرده و حالا ماجرایی باعث تغییر در این نظم بی روح میشه.(ماجرایی که شاید فقط در ذهن خودش بوجود اومده باشه) .در پایان کتاب از ساختمان روبروپنجره خونه خودش رو میبینه و از دور به زندگی خودش نگاه میکنه و شاید خیلی چیزها براش معنای دیگری پیدا میکنه . با شنیدن داستان ،کتاب جنایات و مکافات برام تداعی شد و بیشتر از شنیدنش لذت بردم.ممنون از خانم جنیدی و البته صدای دلنشین خانم کردا.