نظرات کاربران درباره کتاب صوتی بچه مردم

نشان دهنده ی واقعیت تلخ جامعه، و قرار گرفتن یک مادر در موقعیتی بسیار سخت . به نظر من اگر آن مادر دست و پا چلفتی نبود و جسارتش در نجات دادن زندگی خود و کودکش بیشتر از جسارتش در گم و گور کردن فرزندش بود آینده ی بهتری در انتظار هر دوی آنها بود. کاش قوی شدن را زنهای جامعه ی ما یاد بگیرند ، قوی شدن به هیچ وجه به معنای فمنیست شدن نیست بلکه هر انسانی برای دست و پنجه نرم کردن با مشکلات این زندگی باید قوی شود...

خیلی تلخ بود همش دارم حال اون بچه رو تصور میکنم وقتی دنبال به اصطلاح مادرش میگرده و چه حسی داره اون موقع؟ یبارم یه مستند خارجی دیدم‌ که یه بچه دو ساله تو سرما با پای برهنه داشته میرفته یه راننده اتوبوس که زن بوده میبینه بغل میکنه و گرم نگه ش میداره و تحویل پلیس میده بعد میفهمن که مادرش طفل معصوم رو رهاش کرده بود تا یک هفته حالم بد بود. بچه ها بی گناه و بی پناه ان.

حقیقتی تلخ و عبرت آموز ، بهتر این که انسانها قبل از ادواج یا طلاق بیشتر فکر کنن و به سرنوشت بچه ها بیاندیشن ، چی میشد شوهر دوم فرزند سه ساله طرف رو، امانت خدا بدونه و مثل بچه خودش بهش رسیدگی کنه ، و زندگی با آرامش و شیرینی ادامه پیدا کنه 😑😑

غم انگیز بود، نمیتونم هیچ وقت همچین مادری رو درک کنم، گور بابای همچین شوهری،،،

استقلال مالی اون خانم میتونست جلوی برده شدنشو به امید روزی که جیب همه مخصوصا خانم ها پرپول باشه.

داستان کوتاه مادری که در میان اهرم فشار همسر و ناچاری، تردید در انجام عمل و توجیهات خود ساخته راندن فرزند خردسال خوش‌زبانش مردد است! محاورات عامیانه مادر و فرزند و بیان کودکانه فرزند، در کنار صدای خوب گوینده برایم لذت‌بخش و تداعی کننده واقعیت بود. اما بنظرم کمی در مورد رفتار این مادر، اغراق شده‌است و هر چه هم تحت فشار، اما مادران این چنین تصمیم نمی‌گیرند! هر چند بعدش افسوس بخورند، ازین منظر پی‌رنگ ضعیف است، اما خب داستان کوتاه است دیگر... شنیدن آن به همه‌ قشری توصیه می‌شود بجز شاهان فخیمه! قاجار و پهلوی، همان‌هایی که فرزندان این مملکت(اراضی آذربایجان و بحرین و چند هزار کیلومتر مربع دیگر) را به اجبار شوهران بیگانه خود، از وطن مادری راندند!!!

واقعا اشکمو در آورد .بی سوادی با آدم چه ها نمی‌کنه. همانطور که اون زمان به این نتیجه رسید و این کارو کرد و از نظر ما خیلی ابلهانه است ببین ما چه کارهایی در زمان حال میکنیم به دلیل بیسوادی که الان از نظرمو ن درسته ولی آیندگان قضاوت خواهند کرد .خودمو میگم به کسی بر نخوره❤

دردناک بود. نباید به این‌ها بگیم عقب‌ماندگی فرهنگی، این تفکر اشتباه، حاصل جمع بستن «شرایط ما» در «زمان حال» + «شرایط آن‌ها» در «زمان گذشته» هست. قانونی نبوده که زن رو حمایت کنه، اگر قانونی بوده اطلاع نداشتن، اگر اطلاع داشتن و طلاق می‌گرفته دروهمسایه چی میگفتن و این ماجرا همینطور ادامه داره و به نتیجه نمی‌رسه. در همین زمان هم از این موارد زیاد داریم که احتمالا آیندگان به ما میگن عقب‌مانده، مثل حجاب اجباری یا ورود زنان به ورزشگاه یا چشم‌پوشی از آزارهای جنسی و کلی مورد دیگه.

مثل همیشه عالیه نوشته های جلال ال احمد

عجب صبری خدا دارد. ... باور اینکه زمانی مردم از فرط فقر اینقدر بیرحم بودند سخته...... هم اون شوهر اول و هم شوهر دوم و هم مادربزرگ بچه و از همه مهمتر مادر بچه,,,,,,,,,, چطور ممکنه. ما با شنیدن داستان بچه ی یک نفری که نمیشناسیم یا به قول مادرش,بچه ی یه نره خر دیگه ,انقدر ناراحت شدیم.چطور اون مادر بعدش خیال آسوده بود, در حالی که نشانه هایی را قبلش مشاهده کرد,ممکن بود ثانیه ای بعد بچه از ترس گم شدن بدود سمت خیابان و ............ شوهر دوم چطور به این زن اعتماد میکند? زنی که به بچه ی خودش رحم نمیکند?...........

از همه چیز وقیح تر ، دغدغه مادر از خدا بیخبر بود ک نتونسته کرایه تاکسی رو از شوهر دومش کش بره. نفرت برانگیزه...!

😔و بازهم مادری ک بخاطر ...بچه شو فروخت کاش میشد فحاشی کرد کاش میشد فریاد زد که چرا اما فقط اشک ریختم (حال اون بچه بعد از اینک قاقا میخره و مادرش نیستو قاقاهاش از دستش میافته گریه میکنه وهمه اون رونادیده میگیرن دیدنیه😔 چقدررررر غم انگیز بود این داستا نی ک حقیقت داره (یا بچه ای رو وارد این دنیای کثیف نکنیم یا تا تهش وایسیم به قیمیت جونمون این ک بخاطر شوهر کردنو بغل گرفتن ازشوهرشو اتیش شبانش اون طفلو وسط جنگل رها کرد لعنت...)

این داستان بقدری دردناک بود که بعد از یه ربع هنوز به سختی نفس میکشم و با تمام وجودم از تمام آدمایی که بدون حس مادری و پدری بچه دار میشن متنفر شدم چقدر بشر میتونه پست باشه حتی حیوانات هم از ما بهترن!

بسیار عالی منتها یکم غم انگیز بود ولی یه هر حال بسیارداستان زیبا و جذابی بود ممنون🦋💙

چه مادر بی رحمی😭واقعا نمیتونم باور کنم همچین زنهایی هم هستن که برای خوشبختی(کدوم خوشبختی؟!)خودشون از پاره ی تن شون میگذرن.جالبیش اینجاست این زن در کل داستان عذاب وجدان نداشت یعنی من نفهمیدم که واقعا دلش بسوزه. بچه مردم!بچه شوهر دوم نبود اما بچه زن که بود. کلمه بچه مردم چه معنی میده؟ آیا انسانیت بچه مردم و غیر مردم میشناسه؟ در کل داستان غم انگیزی بود.

خدایا... لحظه ای مارو به حال خودمون رها نکن

حالم بده همش با بغض دختر دوساله مو نگاه میکنم و باورم نمیشه یه کسی یه جایی به یه همچین دلیلی یا نه ،اصن به هررر دلیلی اینکارو بکنه

چقدر دردناک بود. چقدر دلم سوخت. چطور تونست؟ با یه داستان ساده خیلی چیزها رو مثل جهل مردم نشون داد‌. هر چند من نوعی هنوز هم جاهلم فقط کمی مدرن تر، با تصور اینکه خیلی عاقلم!

جوری که گوینده کتاب رو خونده رو دوست دارم. داستانش خیلی متفاوته و اگه کلی نگاه کنیم میبینیم همه یجایی تو زندگیمون بچمون رو همینجوری ول کردیم به امون خدا... هر شخصیتی برای خودش استعاره ای از زندگی واقعیه

داستان جوری نوشته شده بود که قشنگ میشد احساسش کرد.. چقدر شبیه واقعیت های دنیای امروزمون بود .. بچه مردم..مثل بچه مردم بهش نگاه میکردم مادر چقدر باید بتونه احساساتشو سرکوب کنه که اینطور فکر کنه .به نظر من اسم مادر رو یدک میکشن فقط یاد اون مادری افتادم که بخاطر مردی که دوسش داشته گفت بچت اضافی هست و اونم با قرص بچه رو کشت.. بعدشم عذاب وجدان میگرتشون که ای وای کاش نمیکردم.

کوتاه و تلخ واقعا باورش سخته چنین مادری هم وجود داشته باشه🥀

منتظر بودم که هرآن مسیر داستان عوض شود به عبارتی امیدوار بودم...

خیلی وحشتناک بود هنوزم دارم بهش فکر می کنم....

این داستان والبته واقعیتش ثابت میکند که همه مادران بهشت زیر پایشان نیست بلکم شاید جهنم زیر پایشان باشد موجودی که از سر هوس صاحب فرزند میشود چرا باید بهشت زیر پایش قرار بگیرد....؟؟؟؟موجودی که نه توانایی ونه شعور ونه زندگی خوبی دارد چرا باید هوس کند بچه ای را به این جهان آشفته بیارد...

این داستان نشون میده ک همه مادرها مقدس نیستند باورکردنی نیست ک یک مادر چطور بعد از رها کردن بچش میتونه نفس راحت بکشه من در طول داستان احساس میکردم داره قلب ان بچه رو تکه تکه میکنه.....در کل داستان پردازی در عین زیبایی ناراحت کننده بود

یعنی بچه بعد اینکه کشمش هاشو خرید و دید مامانش نیس چیکار کرد؟ گریه میکنه و کف خیابون نشست و عابرا بی تفاوت از کنارش گذشتن؟ بعدشم ک بزرگ شد تا اخر عمرش فک میکرد ک مامانشو یه روزی تو میدون شاه گم کرده:))))))

به نظرم خوشبختی این نیس که تن به ذلت بدی و حقیرانه زندگی کنی ، تفسیر این زنه از خوشبختی واقعا غلطه. درباره نویسنده هم بایستی بگیم که واقعا حس مادری رو داغون کرده.

سلام خیلی گریه کردم

گریم گرفت... قلم عالی.. گوینده هم حرفه ای... 🌸

نوشته های جلال آل احمد واقعا زیباست

جلال آل احمد یه نویسنده عالی بود

واقعا زیبا و غمناک بود

خیلی داستان دردناکی بود و غم انگیز تر اینکه هنوزم این رفتارها با بچه ها میشه متاسفانه ، فقط مدلش تغییر میکنه همه مادرها و پدرها به واقعیت مادر و پدر نیستن خیلی ها فقط این واژه رو یدک میکشن، درکل باید گفت مادر خوب و پدرخوب ، تمام اسیب های که بچه ها میبینن و تا اخر عمر همراهشونه از رفتارهای نسنجیده و خودخواهانه مادر و پدرشونه انسانهای که از روی خودخواهی بچه میارن و از روی خودخواهی ترکش میکنن حالا به هر نحوی😔 فکر به اینکه چی به سر امسال این بچه های رها شده در خیابون ها یا خونه اقوام میاید دیونه کنندس

نمیشه قضاوت کرد چون جای اون زن یا مرد نیستم .درسته که اون زن حق زندگی داشت ولی شوهر جدیدشم آدم درستی نبود .حتما راه دیگه ای هم بود.

به نظرم اگه این جور داستان ها نوشته بشه و فیلم و سریال های تلخ دیگه تهیه بشه ، بهتر از این که در واقعیت اتفاق بیوفته ، تو فیلم و سریال های ما همیشه در لحظه آخر یه اتفاق خوب میوفته و همچی به خوبی تموم میشه ولی اگه تلخ تموم بشه ، این تلخی از اتفاق مشابه در واقعیت جلوگیری میکنه

متن خیلی احساسی بود.

داستانش واقعا تلخ بود من اصلا دوس ندارم قضاوت کنم یا سرزنش کنم کارشو ولی چجور ب بچه خودش ک از گوشو و تن خودش بود میگف نره هر یکی دیگ؟؟؟؟؟ب نظرم اسم مادر برا اینا زیادیه

عالی و تلخ، واقعاً دلم گرفت... هرآن امیدوار بودم مسیر داستان عوض بشه.

انتظار این پایان رو نداشتم ..همین غیرقابل پیش بینی بودن جذابه

به نظرم حس مادرانه را طرد کرده

کاش گوشش نکرده بودم ... حالم بد شد

به پهنای صورت گریه کردم. منم مادرم و لحظه لحظه داستان قلبم رو به درد آورد

چقدر دردناک بود😢😢😢

داستانی ساده وپرکشش زیبنده نام نویسنده

بیان زیبای یک حقیقت زشت... فکر کنم این کامل ترین تعریف برای این داستان بتونه باشه. از دستش ندید. متن عالی، گوینده عالی

مرحبا به نویسنده معروف و عزیز و مرحبا به خانمی که این داستان رو انقدر زیبا خواندند. با احساس، با سرعتی که آزار دهنده نبود و قابل فهم بود و خسته نمیکرد.

خیلی غم انگیز بود⁦(´;︵;`)⁩

داستان قشنگ بود و صدای گوینده هم حس خوبی داشت اما هر لحظه منتظر بودم تصمیم دیگه ای بگیره فک نمیکردم اخرش اینطور بشه دلم گرفت...:(

مثل این میمونه که بهت شوک الکتریکی قوی وارد کنن. تلخ بود اما شنیدنی! چقدر زندگی ها بخاطر همین نبود عدالت خراب شدند!

همه ما مادرا رو مبری از گناه و اشتباه میدونیم واسه همین سخته هضم همچین شخصیتی سخته