نظرات کاربران درباره کتاب صوتی ترجمان دردها

کتاب چند داستان مختلف در مورد افرادی که هندی هستند ولی در کشور دیگری زندگی میکنند را روایت میکند من دوست داشتم داستانهای روان و زیبایی داشت داستان ترجمان دردها قشنگ بود

#ترجمان_دردها کتابی با چند داستانِ پر درد از مهاجرانِ شرقیِ ساکن غرب. داستان‌های درون کاوانه و با جزییات دقیقی که هرچند کوتاه‌اند، اما خیلی سریع خواننده را با فضای خود همراه می‌کنند. نویسنده کتاب، #جومپا_لاهیری، که خود از پدر و مادر بنگالی، در لندن زاده شده و اکنون ساکنِ امریکاست در این کتاب به زیبایی، سرگردانی و چالش‌های هویتی مهاجرین را توصیف کرده. داستان‌هایی از رفاه و آرامشِ در غربت که با تلخیِ گزنده‌ی سرگردانی و رفت و برگشت بین هویت‌ها همراه است. در این جدال‌ها البته راه چاره بالاخره پیدا می‌شود که معمولا همان بازگشت به هویت وطنی و در اصل، شرقی است. با شنیدن این کتاب، موضوع تفاوت‌های عمیق فرهنگ شرقی و فرهنگ غربی، برایم خیلی پر رنگ شد. همه‌ی داستان‌هایش رادوست داشتم اما دو تا از آن‌ها را ویژه‌تر؛ داستان «وقتی آقای پیرزاده به خانه ما می‌آمد» ؛ که درون‌مایه‌ی آن نزدیکی افراد متفاوت از یک فرهنگ، به یکدیگر، در غربت بود. به خصوص که این داستانک به موضوع استقلال پاکستان هم اشاره داشت. و داستان «سومین و آخرین قاره» ؛ که از زبان مردی است که بعد از مدتی همسرش در غربت به او پیوسته است. همسری که هیچ ارتباط جدی‌ای با او ندارد و حالا قرار است ارتباطشان در غربت شکل بگیرد. آن هم با لباس‌ها و خال هندی زنش. بخشی از‌ کتاب: "روی ماه، یک پرچم آمریکا هست! محشر نیست؟ بگو محشره"

در کل کتابی است که داستان چند خانواده هندی را روایت می‌کند که مهاجرت کرده اند. همه ی داستان ها تراژدی هستند و فروپاشی خانواده های مهاجر را روایت می‌کنند جز داستان آخر که به نظرم تنها داستان پرمفهوم و جذاب این کتاب بود.

خیلی تعریف این کتاب رو شنیدم اما هنوز کانل گوش نکردم

اطلاعات اندکی درباره بخشی از فرهنگ و آداب هندوستان یاد گرفتم اما داستان‌ها کشش خاصی نداشتند. در مجموع کتاب برجسته و خاصی نبود.

شما دوست گرامی کتاب بخون صداتو ضبط کن ببین چطور می‌خونی بدون تنفس و استراحت ، اتفاقا خیلی عالی میخونه ممنون خانم سلطانی

صدای گوینده خش های زیادی دارد و آزار دهنده است خوانش خوبی ندارد