
وقتی در نوار جستوجوی گوگل عبارت «مادر یعنی» را تایپ کنید، بلافاصله چنین کلمههایی برای تکمیل جستوجویتان پدیدار میشود: «مادر یعنی مهر»، «مادر یعنی ازخودگذشتگی» یا «مادر یعنی عشق واقعی». این تعبیرها تصویر عمومی ما از مادر را ساختهاند، نگاهی اسطورهای که گاهی باعث میشود جنبههای دیگر این نقش پنهان بماند. مادری وظیفهای درهمبرهم است که خستگی و افسردگی هم بخشی از آن است. آنها آدمهایی از پوست و گوشتاند که باید نیازها و نقصانهایشان را هم دید.
واشنگتن پست — درگیر سوارکردن دو پسر -بگوییم «پرانرژی»ام- به ماشین بودم که مردی که در حال تماشای ما بود گفت «نمیدانم شما مادرها چطور از پس این کارها برمیآیید».
«مادر بهتر از همه میداند». این را از هر کسی شنیدهام، معلمها، دکترها، پدر و مادرهای دیگر.
«مادربودن از سختترین کارهای ممکن است». این جمله را در مطلبی خواندم که اخیراً دست به دست میشد.
این اظهارنظرها شاید از منابع مختلفی بیایند و در بافتهای متفاوتی بیان شده باشند اما همگی نیت خیر دارند: تأیید، قدردانی یا صرفاً توجهنشاندادن به تلاشها و نقش من در مقام مادر. اما، علیرغم این اهداف پسندیده، اینجور حرفها تصویری آرمانی و غیرواقعی از «مادر مظلوم» ارائه میدهند.
همانطور که خیلیها اشاره کردهاند، گویا در فرهنگ معاصر این انتظار وجود دارد که همۀ مادرها تماموقت توی خانه …