می‌می‌رَمَت<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

می‌می‌رَمَت

مجله داستان

۷ دقیقه مطالعه

bookmark

رمان «می‌می‌رَمَت» عاشقانه‌ای‌ست که از دل‌دادگی دو جوان به یک‌دیگر می‌گوید. این اثر به‌زودی در یازده فصل از سوی «نشر شوق شرقی» منتشر می‌شود. عناوین فصول این رمان عبارت‌اند از: تابش فرشته روی لبه تاریکِ بیابانِ گم‌شدگی، زندگی زیرِ سبیلِ آب‌میوه‌گیری با حفظ‌ آبرو، رقصِ توده بی‌شکلی از مذابِ شیشه در نارنجیِ‌غروب، ضجه‌های گم‌شده در جنگل سیاهِ دره راین، مراسم کوک‌زدن به قلبی که توی دست می‌تپد، مردن در قطارِ بخت روی ریلِ گیج‌گیجه، ‌تبدیل ریگ‌های مرده حسرت به نان‌خامه‌ای، گم‌شدنِ خبری که دنیا را می‌ترکاند در پیراهنِ آبی نفتی، مراحل سنگ‌شدگی در تالار دلهره‌های ناشناخته، مرواریددوزی برای لباسِ فرشته شانه راست، طعمِ بی‌شماره باران زیرِ دندانِ پسته‌شکن. بخشی از فصل ششم رمان از دید یک معلول ذهنی تقدیم شما.

فصلی از رمان منتشرنشده

علف‌های بلند/ علـف‌های بلند/ علف‌های بلند/

ب... ب... بروم/ بروم/ تندتر/ مثل باد که می‌پیچد توی علف‌های بلند/ پشت آن درخت‌ها/ کنار کوه‌ها/ خسته بشوم/ باز هم بروم/ پا... پا... پاهام تاول بزند/ چشمم سیاهی برود/ گرسنه‌ام بشود/ خب بشود/ کتلت و برنج دارم/ بخورم/ نمی‌خورم/ می‌دوم طرف علف‌های بلند/ پیش پریا/ می‌نشینم پیش او/ چه نسیم خو... خو... خوبی/ چه هوای قشنگی/

پریا وسط علف‌های بلند/ روی ویلچر نشسته باشد و شاخه‌ای پر از گُل صورتی پیچیده …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۱۳۹ مجلهٔ همشهری (فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳) منتشر شده است.