
آتلانتیک — یکی از راههای خوبِ یادگیری روانشناسی خرابکردن دو جشن تولد است.
از من قبول کنید. من دکتری روانشناسی تجربی دارم، اما واقعاً از رشتۀ خودم سر درنمیآوردم تا اینکه در جشن تولد غریبهها شرکت کردم، چون علم به من گفته بود این کار را بکنم. و بعد از اینکه سهواً چند دورهمی را خراب کردم، بالاخره معنای حقیقی روانشناسی را فهمیدم.
این اتفاق در آتلانتا افتاد، درست پس از گردهمایی انجمن روانشناسی فردی و اجتماعی در سال ۲۰۱۸. در آنجا ایدۀ جدیدی سر زبانها افتاده بود: پژوهشها نشان داده است که صحبتکردن با غریبهها ممکن است بهنحو شگفتانگیزی نشاطآور باشد. چند سال قبلتر، دو پژوهشگر تعدادی از مسافران هرروزۀ متروی شیکاگو را متقاعد کردند با هم صحبت کنند و در ازای آن یک موز مجانی دریافت کنند؛ شرکتکنندگان گفتند، خلاف انتظارشان، اوقات خوشی داشتهاند. چندین گروه دیگر هم نتایج مشابهی را گزارش کردند. تعدادی از دوستان من دریافته بودند که غریبهها وقتی برای اولین بار یکدیگر را ملاقات میکنند خیلی از هم خوششان میآید، اما به این اهمیتی نمیدهند که طرف مقابل چقدر از آنها خوشش میآید. من هم در همایش داشتم یافتههای مرتبط خودم را گزارش میکردم: آدمها بهندرت موفق میشوند همان موقع که میخواهند گفتوگوها را تمام کنند، اما بههرحال اوقات خوشی میگذرانند (دو نفر از شرکتکنندگان در پژوهش من پس از ملاقات با هم شماره ردوبدل کردند، پس هرچه نباشد، من خدمات دوستیابی بسیار کمبازدهی هم ارائه میکردم).
پس وقتی نهایتاً در آتلانتا یک روز وقت اضافی آوردم، با خودم گفتم «چرا به اینهمه پژوهش توجه نکنم و به ملاقات غریبهها نروم؟» و میدانستم چطور باید این کار را بکنم.
من عاشق بازی اتاق فرار هستم -یعنی دوست …