سوگ چیزی شبیه دویدن است
من نه در گریز از سوگ که همراهِ سوگ دویدم
۱۴ دقیقه مطالعه
پیش روانکاو مشهوری میرفتم که از من متنفر بود
آیا روانکاوان حق دارند هر طور که دلشان میخواهد دربارۀ مراجعانشان بنویسند؟
چرا دوران دبیرستان تا ابد همراهمان میماند؟
خاطرات سالهای دبیرستان، حتی چندین دهه بعد، بسیار شفاف در ذهنمان میماند
۷ دقیقه مطالعه
آیا بالاخره روزی همهچیز درست میشود؟ نه. با این واقعیت کنار بیایید
یک مجری تلویزیون، بعد از گذراندن سالی مصیبتبار، سراغ آدمهایی رفت که زندگیشان را باخته بودند
۸ دقیقه مطالعه
اگر آن شهرها را از میان نمیبردم، چه کسی اردوگاه آوارگان میساخت؟
وقتی خلبان یک بمبافکن آمریکایی از اردوگاهی سر در میآورد که قرار بود بمبارانش کند
استیو جابز، پدری که زندگی دخترش را جهنم کرد
انتشار کتاب خاطرات دختر اول استیو جابز، اسطورۀ مؤسس اپل را با چالشی بزرگ مواجه کرده است
۱۰ دقیقه مطالعه
هاروکی موراکامی: برای رسیدن به روشنایی، باید از تاریکی گذر کنید
نویسندۀ محبوب این روزهای جهان توضیح میدهد که چرا کتابهایش در زمانۀ آشوب جذابیت دارند
هتل مالیخولیا
سفر قرار است ما را سرزندهتر کند، پس چرا اتاق هتلها باعث میشوند احساس تنهایی و ناامیدی کنیم؟
۱۳ دقیقه مطالعه
دنیای پنهانی از رنج: کودکی فلسطینی به زندان میرود
مجازات پرتابکردن سنگ بهسمت تانک چقدر است؟
۱۹ دقیقه مطالعه
یک پژوهش روانشناختی خواندم و با آن دو تا جشن تولد را خراب کردم!
راهنمای چگونه حرفنزدن با غریبهها
الیف شافاک از فایدۀ رمان در عصر خشم و وحشت میگوید
رمانها سؤال مهمی از ما میپرسند: آیا تاکنون ماجرا را از چشم دیگران دیدهای؟
۱۲ دقیقه مطالعه
بالاخره کدام مهمتر است؟ ذات بچه، محیط زندگی یا تربیت والدین؟
کودکان «لوح سفید» نیستند که هرچه خواستیم درونشان بنویسیم
۱۵ دقیقه مطالعه
اگر میخواهی نویسندۀ خوبی شوی، بچهدار نشو
نویسندگان در طول عمرشان باید فقط به نوشتن تعهد داشته باشند، اما بچههایشان چه میشوند؟
۹ دقیقه مطالعه
به پدرم که فکر میکنم در آشپزخانه ایستاده و لبخند میزند
پدرم آشفته، دمدمیمزاج و درگیر الکل بود ولی با آشپزی به ما نزدیک میشد
۱۸ دقیقه مطالعه
خیالپردازان در روز روشن: دَه گفتوگو
در آغوش نرم خیالهایم خوشبختتر بودم
۳۵ دقیقه مطالعه
میان نخواستن مرگ و نخواستن زندگی، جایی کوچک هست که بتوان ایستاد
هرچه میخواستم داشتم و چیزی نبود که بهتر شود، جز افسردگی جانفرسایم
زبانم را که پیدا کردم، صدای مادرم گم شد
تازه مجری رادیو شده بودم که فهمیدم مادرم به سرطان زبان مبتلا شده
نوجوانی و هیولای توطئهباوری
دختری چهاردهساله بودم و نظریههای توطئه دورهام کرده بودند
۲۰ دقیقه مطالعه
شکارچی خاطرات: زندگی آدمهای معمولی چه هیجانی میتواند داشته باشد؟
تا به حال هیچ دفتر خاطراتی نخواندهام که داستانی شگفت در آن نباشد
خاطرات جنگ