
در تمام طول تاریخ، شجاعت جزئی جداییناپذیر از مردانگی بوده است. بزدل نهتنها تحقیر میشد که کتک میخورد یا حتی در دادگاه به اعدام محکوم میشد. اما اگر واقعبین باشیم، باید اذعان کنیم که شجاعت صرفاً افتخار و آوازه به بار نیاورده، بلکه کشتههای بسیار و قساوتهای بیپایان نیز از خود به یادگار گذاشته است. شجاعت میتواند به خشونت کور و انتقامجویی خودخواهانه منجر شود، و از این جهت شاید بیفایده نباشد که یک بار هم تاریخ را از منظر ترسوها ببینیم.
ایان — «یک بزدل ممکن است موجب شکست در یک نبرد شود، یک نبرد میتواند منجر به شکست در یک جنگ شود و یک جنگ میتواند باعث ازدستدادن کشور شود». این را تافتن بیمیش، دریابان و نمایندۀ محافظهکار مجلس، در سخنرانی خود در مجلس عوام در سال ۱۹۳۰ گفته است. این سخن تجلی تفکری است که احتمالاً به اندازۀ خود جنگ قدمت دارد. آدم بزدل فقط به امنیت خود اهمیت میدهد، اطلاعات را لو میدهد، خودش را هدف شلیک دشمن میکند، و از این جهت برای همرزمانش بدتر از دشمنی شجاع است. بزدل حتی وقتی فرار نکند هم میتواند صرفاً با ظاهرش ترس و وحشت بپراکند. به قول هومر در کتاب ایلیاد، چنین فردی نمیتواند یک جا بنشیند، دندانقروچه میکند و مدام رنگش عوض میشود. میگویند بزدلها، از ترس، خودشان را هم خراب میکنند.
تعجبی ندارد که سربازان در میدان نبرد، بیش از اینکه رؤیای قهرمانبودن در سر بپرورانند، از بزدلبودن نگراناند. این هم جای تعجب ندارد که چرا بزدلی را سرزنشآمیزترین رذیلت اخلاقی میدانند (آن هم نهفقط برای سربازان)؛ با وجودی که قهرمانان به شهرت و افتخار میرسند، بزدلان معمولاً محکوم به چیزی بدتر از رسواییاند: فراموشی. ویرژیل، راهنمای دانته، از بزدلان منفعل که در اتاقهای …