
اکثر نظریههای مدیریتیْ میزان دانش انباشته را مهمترین دارایی شرکتها میدانند. اما یافتههای پژوهشی جدید نشان میدهد که مهمترین عامل پیشبرد کارها در بزرگترین شرکتهای جهان چیز دیگری است: حماقت جمعی. در این روند، افراد باهوش بهسرعت در مییابند که هوشمندانهترین کار احمقبودن است. آنهایی هم که مدام با پیشنهادهای نوآورانه به استفاده از هوششان اصرار بورزند کنار گذاشته میشوند. خسارات چنین سیستمی چه خواهد بود؟
ایان — هر تابستان هزاران نفر، از بهترین و بااستعدادترین دانشآموختگان، به نیروی کار اضافه میشوند. هوش خام و بالاتر از میانگین آنها، قبل از ورود به بازار کار، سالها در بهترین دانشگاههای جهان ساختهوپرداخته شده و شکل میگیرد. پس از پشتسرگذاشتن تحصیلاتِ گزینشیِ مقدماتی و فارغشدن از تحصیلات تکمیلیِ رقابتی، این نیروهای تازهکار امیدوارند که شغل آینده فرصت کافی را برای بهکارگیری استعداد ذهنیشان در اختیار آنها قرار دهد. اما واقعیت پیشِ رویشان غافلگیری ناخوشایندی است.
چیزی نمیگذرد که جوانهای باهوشِ اضافهشده به نیروی کار درمییابند اگرچه هوش بالا دلیل انتخابشان بوده، قرار نیست از آن استفاده کنند. کارهای روزمرهای که به آنها سپرده میشود بهنظرشان احمقانه میآید. در این شرایط، اگر هم ناخواسته اشتباه کرده و از هوششان استفاده کنند، با غرولندهای همکاران و هشدار نرم رؤسایشان روبهرو خواهند شد. چند سال تجربه به آنها خواهد آموخت که هرکس بیشتر به این بیفکری گروهی تن دهد بیشتر پیشرفت میکند.
یکی از شرکتهای مشهوری که من و مَتس اَلوسون در کتاب پارادوکس حماقت(۱) (۲۰۱۶) بررسی کردیم فقطوفقط بهترین و بااستعدادترین افراد را استخدام …