کتاب اینجا سوریه است
معرفی کتاب اینجا سوریه است
کتاب اینجا سوریه است، نوشته زهره یزدان پناه قره تپه، اولین عنوان از مجموعه آثار ناشر در رده «زنان مقاومت - فتنه شام» است و در تلاش است تا صدای زنان راوی جنگ باشد.
این اثر در تلاش است تا فصل جدیدی در چگونگی ثبت تاریخ شفاهی بگشاید؛ فصل جدیدی که میتواند «ثبت تاریخ شفاهی در موقعیت بحران» نامیده شود، هرچند به دلیل گسترده بودن دریای روایتها، بهویژه روایتهای مقاومت در سوریه، این روایتها ناتمام هستند و روایتهای این کتاب، فقط گوشهای از صدای زنان راوی جنگ در سوریه است.
درباره کتاب اینجا سوریه است
زهره یزدان پناه قرهتپه، برای نگارش کتاب اینجا سوریه است، چند مرتبه به استانها و شهرهای مختلف سوریه سفر کرد و روایتهای کتاب را به ترتیب زمانی، و در دو بخش تنظیم و تدوین کرده است. بخش اول خاطرات سفر در سال ۲۰۱۷ را دربر میگیرد که با پاییز و زمستان ۱۳۹۶ مصادف شده است و بخش دوم، وقایع سال ۲۰۱۸ است که همزمان با تابستان ۱۳۹۷ است. در هر بخش از کتاب با ۱۱ فصل و همچنینی ضمیمهها و تصاویری از وضعیت مردم و مناطق مختلف سوریه روبهرو هستیم که نگاه نویسنده را به سوریه به ما نشان میدهد. این روایتها صدای زنانی است که راوی جنگ هستند و در این میان دیده نمیشوند.
زهره یزدان پناه قره تپه در بخشی از مقدمه کتاب دلیل اصلی و انگیزه خود را از نگارش این کتاب اینطور توضیح داده است:
«پرسش اصلی در این سفر جستوجوگرانه و پژوهش برای نگارش مطالب کتاب، این بود: «جنگ تحمیل شده به مردم سوریه، چه تبعاتی بر زندگی زنان سوری با ادیان و مذاهب و قومیتهای مختلف داشته است؟ چگونه زندگی شخصی و خانوادگی این زنان، متأثر از این جنگ تحمیلی قرار گرفته است و زنان چه خاطراتی از این وضعیت دارند؟» بدون شک، یافتههای چنین پرسشی، نهتنها روایت مظلومیت زنان سوری در جنگ تحمیلی بر سوریه است، بلکه بیانگر عمق جنایتهای دشمنان سوریه و مردم آن هم خواهد بود. وقتی که نام «زن» به میان میآید، به طبع در کنارش مسئله خانواده مطرح میشود؛ یعنی همسر و فرزندان و همچنین دیگر اعضا مانند پدر، مادر، خواهر و برادر. در این جستوجو اما به علت حضور نیروهای ایرانی در سوریه، ردپای فعالیتهای آنها هم در عرصههای مختلف آشکار میشود.»
کتاب اینجا سوریه است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب اینجا سوریه است را به تمام علاقهمندان به ادبیات جنگ و همچنین کسانی که به مطالعات اجتماعی و مطالعات زنان علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اینجا سوریه است
«... افراد زخمی را جلوی چشم بچههای کوچک شلاق میزدند. بچهها که این صحنهها را میدیدند، از ترس گوشهای پناه میبردند و گریه میکردند. مسلحین ایلین را با همان بدن مجروح شلاق زدند؛ آنهم جلوی چشم بچههایش. بقیه زنهای اسیر، بچههایش را در آغوش میگرفتند و سعی میکردند با دست جلوی چشمهایشان را بگیرند. دخترهای چهارساله و دوسالهاش با وحشت و نگرانی گریه میکردند. وقتی مسلحین بیرحمانه شلاق به سروصورتمان میزدند؛ تنها کاری که میتوانستیم بکنیم این بود که دستهایمان را سپر سروصورتمان کنیم تا ضربههای کمتری بهمان بخورد.»
«... با عجله از خانه دویدم بیرون. ناباورانه دیدم در حیاط از جایش کنده شده است. یوسف را نمیدیدم؛ فقط صدایش را میشنیدم که جیغ میزد: «موشک! موشک!» دنباله صدا را که گرفتم، به خانه سمر رسیدم. کل خانه منهدم شده بود. رفتم داخل ساختمان. یوسف را دیدم در حالی که سر و پاهایش ترکش خورده، کنار جنازه بیسر سمر نشسته است... سمر سر سجاده بوده و داشته نماز میخوانده که موشک میزنند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۷۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۷۶ صفحه