دانلود و خرید کتاب خاکریزهای دوره‌گرد: خاطرات علی لطفی ساسان ناطق
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب خاکریزهای دوره‌گرد: خاطرات علی لطفی

کتاب خاکریزهای دوره‌گرد: خاطرات علی لطفی

نویسنده:ساسان ناطق
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاکریزهای دوره‌گرد: خاطرات علی لطفی

ساسان ناطق(-1354)، نویسنده است و در این کتاب خاطرات علی لطفی(-1348) از رزمندگان دفاع مقدس را گردآوری کرده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «گفتم: «می‌خواهم بروم جهاد سازندگی تبریز و آموزش ببینم.» دوازده اردیبهشت ۱۳۶۵ بود و باید شرایط را برای رفتنم مهیا می‌کردم. بعد از شام پدرم تلویزیون نگاه می‌کرد؛ مادرم داشت روکش یکی از لحاف‌ها را عوض می‌کرد. نصرالله برادر کوچک‌تر از خودم، کتابی دستش گرفته بود ولی چشمش به تلویزیون بود. دو خواهر بزرگ‌تر از خودم هم با روکش لحاف ور می‌رفتند. نصرالله گفت: «بعد از آموزش کجا می‌روید؟» گفتم: «می‌رویم جبهه ولی آنجایی که می‌رویم هیچ خطری نیست.» مادرم همان طور که سوزن را نخ می‌کرد گفت: «می‌روی کشته می‌شوی.» از بابت مادرم نگران نبودم. خیلی زود می‌توانستم نظرش را عوض کنم. پدرم گفت: «چرا دروغ می‌گویی بچه! اگر نیروهای جهاد در خط مقدم خاکریز نزنند رزمنده‌ها کجا سنگر می‌گیرند؟ چرا حرف را می‌پیچانی؟» گفتم: «می‌روم حاج‌حسن را پیدا می‌کنم. مرد مؤمن و باخدایی است. او نمی‌گذارد زیاد این ور و آن ور برویم.» دو سه باری از حاج حسن صحبت کرده بودم و می‌دانستند که در بازدید از مناطق جنگی با او آشنا شده‌ام. کنار آمدن با پدرم کار سختی بود. تجربه‌های گذشته زندگی و شغل علافی و قصابی از او مرد دوران‌دیده‌ای ساخته بود. سر و کارش با خیلی‌ها افتاده بود و به این راحتی‌ها خام نمی‌شد. وقتی دیدم وضعیت مناسب نیست چیزی نگفتم».
نظری برای کتاب ثبت نشده است
صبح یکی از همان روزها وقتی وارد کلاس شدیم بچه‌ها قلاب گرفتند. یکی رفت بالا و عکس بالای تخته‌سیاه شاه را وارونه کرد. داشتند متلک می‌پراندند که معلم وارد کلاس شد. شلنگ آب کوتاهی در دستش بود. با دیدن عکس وارونه شاه رنگش پرید. گره کرواتش را سفت کرد و داد زد: «هر کی این کار را کرده بیاید جلو؟ » چشم‌غره و توپ و تشر معلم کاری از پیش نبرد و کسی از جایش تکان نخورد. با عصبانیت شلنگ آب به دست جلوی تخته سیاه قدم ‌زد. وقتی دید کسی جلو نرفت، گفت: «کتاب‌هایتان را بگذارید روی میز. »
S
۱۳۳ نفر آخر: خاطرات اسیر آزاد‌شده ایرانی شریف صابری
محسن سنچولی پردل
یکی از این روزها به بلوغ رسیدم
محمود نجیمی
سید آسایشگاه ۱۵: خاطرات اسیر آزادشدۀ ایرانی سید جمال ستاره‌دان
ساسان ناطق
غربت باران
کوروش اسکندری
بازمانده: خاطرات نورمحمد کلبادی‌نژاد
سید ولی هاشمی
یک شهر یک خانه
مریم حضرتی
مهمان صخره‌ها: خاطرات سرهنگ خلبان محمد غلامحسینی
راحله صبوری
کتیبه ای بر آسمان
میرعمادالدین فیاضی
رمل‌های تشنه
جعفر ربیعی
بلدچی؛ جلد دوم
اسماعیل سپه‌وند
اردیبهشتی دیگر؛ خاطرات فرار عبدالمجید خزائی از زندان سلیمانیه عراق
مهناز فتاحی
عبور از آخرین خاکریز (خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن)
احمد عبدالرحمن
بلدچی؛ جلد اول
اسماعیل سپه‌وند
تاکسی سرویسی برای فاو؛ خاطرات خودنوشت محمد بلوری
محمد بلوری
چه کسی قشقره‌ها را می‌کشد؟
حجت شاه‌محمدی
ساعتَ ۱:۲۵ شب به وقت بغداد: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی عادل خانی
اسماعیل امامی
آبراه هجرت (خاطرات رزمندگان اندیمشک)
عبدالرحیم چگله
کلاه قرمزی‌ها
زهره علی‌عسگری

حجم

۲۶۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

حجم

۲۶۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان