تا ۸۰٪ تخفیف خرید اشتراک ۴۶هزار کتاب | با هم برای کتابخانه‌ها در ۱۰سالگی طاقچه

کتاب دختری با قلب اژدها

نویسنده:استفانی برجس

مترجم:ساره پیمان

انتشارات:انتشارات پرتقال

دسته‌بندی:

امتیاز:

۴.۲از ۱۸ رأیخواندن نظرات

۴٫۲

(۱۸)

خواندن نظرات

معرفی کتاب دختری با قلب اژدها

کتاب دختری با قلب اژدها نوشته استفانی برجس و ترجمه ساره پیمان است. کتاب دختری با قلب اژدها را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب دختری با قلب اژدها

سیکی که دختری یتیم است، چند سال پیش بدون هیچ پولی وارد شهری شد که به دلیل داشتن شکلات‌های فوق العاده خوشمزه معروف بود و یک چیز جالب دیگر هم داشت. نگهبان‌های این شهر اژدها بودند. حالا سیلکی در بهترین کارخانه شکلات‌سازی این شهر کار می‌کند و بهترین دوستش هم یکی از همان اژدهاها است. البته این یک راز است که فقط سیلکی می‌داند و آن اژدها. روزی از روزها خانواده سلطنتی پری‌های اسرارآمیز و خطرناک می‌گویند که قصد دارند به شهر بیایند. سیلکی اصلا به این پری‌ها اعتماد ندارد اما مسئول این است که حقایقی را درباره انها کشف کند. او باید خوب حواسش را جمع کند تا کسی از رازش باخبر نشود.

خواندن کتاب دختری با قلب اژدها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

گروه سنی ۷ تا ۱۲ سال مخاطبان این کتاب‌اند.

درباره استفانی برجس

استفانی برجس نویسنده کودک و نوجوان است که تا به حال کتاب‌های کت، غیرقابل توصیف، ماسک و سایه‌ها و اژدها با قلب شکلات را منتشر کرده است. او برای بزرگسالان هم کتاب‌های طنز و عاشقانه می‌نویسد.

اژدهایی با قلب شکلاتی

استفانی برجِس

جزیره دکتر لیبریس

کریس گرابنستاین

کتاب گردها و شرکا؛ جلد اول

آنا جیمز

ویلا، جنگجوی کوچک بیشه

رابرت بیتی

قصر شگفت انگیز؛ جلد اول

جسیکا دی جرج

در سرزمین پری ها (جلد اول)

کیکی تورپ

پیتر نیمبل و چشم های شگفت انگیزش

جاناتان آکسییر

قصر شگفت انگیز؛ جلد دوم

قصر شگفت انگیز؛ جلد سوم

جسیکا دی جورج

انتقام جادو؛ جلد اول

جیمز رایلی

لالانی دختر دریاهای دور

ارین انترادا کلی

کتاب وحشی

خوان بیورو

دوباره با برادران گریم؛ جلد دوم

اَدم گیدویتز

پس از جهان لرزه؛ جلد اول

اسکارلت تامس

قصر شگفت انگیز؛ جلد پنجم

جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید!

اوبرت اسکای

اژدهایی با قلب شکلاتی

استفانی برجِس

نظرات کاربران

مشاهده همه (۱۲)

𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️

۱۴۰۰/۰۶/۱۲

عالیه💜 خیلی هیجان داشت داشتم سکته میکردم😐😂

💜

۱۳۹۹/۱۲/۲۱

چند سال پیش سیلکی که دخترکی یتیم بود، با جیب خالی وارد شهری شد که به خاطر شکلات‌های فوق‌العاده‌اش معروف بود؛ و البته این‌که نگهبان‌هایش یک مشت اژدها بودند. اما حالا سیلکی برای بهترین شکلات‌ساز‌های شهر کار می‌کرد و بهترین

- بیشتر

Aamin

۱۴۰۰/۰۱/۲۲

واقعا عالی و جذاب، اولش فکر می کردم زیاد جذاب نیست، اما بعد...... این کتاب خیلیییییییییی عالیه. من نسخه چاپی رو دارم، خیلی خوشم اومد. سیلک انگار خود منه، عاشق دردسر و ماجراجویی. سیلکی و اونتورین، دوست اژدهای سیلکی، کلی ماجرا دارن حتما بخونین، برای

- بیشتر

seal 1010

۱۴۰۰/۰۹/۲۹

بهتریییننن😍💖💖 خییلی هیجانی و قشنگه🌊 حتما بخونید، اولش کمی حوصله سر بر بود تقریبا ولی وقتی داستان پیش رفت خیلی جذاب و عالیی شد✨🌈

کاربر 2229744

۱۴۰۰/۰۳/۲۱

کتاب دوست داشتنی بود من خیلی ازش خوشم اومد انگار خود منه عاشق دردسر و ماجراجویی

Sara

۱۴۰۰/۰۲/۳۱

کتاب خوبی بود . همون اژدهایی با قلب شکلاتی بود که از زبان سیلکی گفته میشد. درکل بد نبود

میم‌ بانو

۱۴۰۳/۰۶/۲۲

دوستانم بالاخره این را به من یاد دادند که من مجبور نیستم تنهایی با همه مشکلات در بیوفتم

yekgane

۱۴۰۳/۰۵/۲۲

سلام. کتاب خیلی خوبیه ولی برای اینکه بهتر بفهمیدش باید اول اژدهایی با قلب شکلاتی رو بخونید 💖💖💖💖💜💖💖💖💖💜💖💖💖💖💖💖💖💜💜💜💖💖💜💜💜💖💖💖💖💖💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💖💖💖💖💖💜💜💜💜💜💜💜💜💖💖💖💖💖💖💖💜💜💜💜💜💜💖💖💖💖💖💖💖💖💖💜💜💜💜💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💜💜💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💜💖💖💖💖💖💖💖🧷📎🧷📎 📎 ♥️ 🧷 📎🧷.

roshana

۱۴۰۲/۱۲/۲۹

محشششششششششششششششششششره.❤ این جلد۲ اژدهایی با قلب شکلاتیه و اگه بخوام روراست باشم اولی رو بیشتر دوست داشتم.❤ ولی اینم عالیه.💋💞 هر دو رو بخونید.🐉

❤︎🄼🄰🄴🄳🄴❤︎

۱۴۰۱/۰۵/۰۴

کتاب خیلی خوبیه ولی باید قبل از خوندن این کتاب، کتاب (اژدهایی با قلب شکلاتی) رو بخونید وگرنه داستان اینو متوجه نمیشید

بریده‌هایی از کتاب

مشاهده همه (۱۷)

من قهرمان داستان خودم بودم و داستانم را خودم پیش می‌برم.

suzume

جاهایی هست که باید رفت و کارهایی هست که باید کرد.»

suzume

اگر شهامت داشته باشی که قصهٔ خودت را بگویی، می‌توانی دنیا را از نو بسازی.

suzume

آخ. هر چه می‌کشیم از دست این سیاست است!

کاربر ۲۲۲۹۷۴۴

در آنجا می‌توانستم بسیار راحت‌تر از اتاق بی‌هوای خودم که در طبقهٔ بالا قرار داشت بخوابم! می‌توانستم خودم را روی زمین کنار بهترین دوستم جمع کنم، و در میان مهربانی و شکلات و همهٔ کسانی باشم که در دنیا من، سیلکی را دوست داشتند؛ نه اینکه خودم را به داستان زیرکانه‌ای بسپارم که از خودم ساخته بودم تا بقیهٔ آدم‌ها دوستم داشته باشند... آن‌وقت دیگر فقط به خواب نمی‌روم. بلکه جوری استراحت می‌کنم که سال‌ها پیش می‌کردم؛ مثل آخرین باری که واقعاً احساس امنیت کردم...

mahzooni

قلب شکلاتی درست وسط منطقهٔ تاجرهای ثروتمند قرار داشت و تا چشم کار می‌کرد این محله پُر از ساختمان‌های آبی و صورتی روشن و کالسکه‌های گران‌قیمت بود. در یک روز پاییزی خنک و مطبوع مثل امروز اینجا باید منظرهٔ خوشایندی داشته باشد، اما وقت نداشتم بایستم و از تماشایش لذت ببرم.

شهرزاد بانو😇

من خودم بود، همان که بودم، و از حالا به بعد دیگر زور نمی‌زدم تا وانمود کنم که کس دیگری هستم.

حسین علیزاده

چه کس دیگری در تمام زندگی‌ام چنین چیزی به من می‌گوید؟

کاربر ۲۲۲۹۷۴۴

اما من دیگر آن بچهٔ زبان‌بسته و ضعیف نبودم. نه نبودم. من قهرمان داستان خودم بودم و داستانم را خودم پیش می‌برم.

میم‌ بانو

اگر شهامت داشته باشی که قصهٔ خودت را بگویی، می‌توانی دنیا را از نو بسازی.

میم‌ بانو

یادم رفته بود که درآغوش‌گرفته‌شدن چه احساسی دارد، چنان آغوشی که انگار دُردانهٔ عزیز دل مادرت باشی.

حسین علیزاده

اما من از حقیقت دیگری هم اطمینان دارم: اگر شهامت داشته باشی که قصهٔ خودت را بگویی، می‌توانی دنیا را از نو بسازی.

daisy

وقتی به نگاه براق و عمیقش خیره شدم، نتوانستم جلوی لرزه‌ای را بگیرم که موقع قورت دادن آب دهانم به جانم افتاد. چشم‌های شاه کازیمیر همیشه زیادی می‌دیدند. حالا هم که داشت به من نگاه می‌کرد، می‌توانستم قسم بخورم که داشت ته‌وتوی من را وارسی می‌کرد و از همهٔ پنهان‌کاری‌های هفتهٔ گذشته‌ام سردرمی‌آورد.

A.zainab

اگر در مدت اقامتم توی این قصر یک چیز یاد گرفته باشم دقیقاً این است که من واقعاً که و چه هستم: بعد از همهٔ این ماجراها فهمیدم که من نه یک جاسوس که یک قصه‌گو هستم. و این چیزی است که هیچ‌وقت هیچ‌کس نمی‌توانست آن را از من بدزدد. مهم نیست که آن شخص چقدر قدرتمند یا جادویی باشد.

A.zainab

«بسه!» یکهو میز سرد را محکم با دو دستم گرفتم و به او زل زدم. متنفر بودم از اینکه هرگز نمی‌توانستم کنارش آرامشم را حفظ کنم. متنفر بودم از اینکه نمی‌توانستم آن روزگار دور را فراموش کنم که برادر بزرگم نه با این نارضایتیِ خشمناک بلکه با عشق به من نگاه می‌کرد... همان‌موقع که دلیجان ما در دل تاریکی روانهٔ شهر جدیدمان بود و من برای آن‌که در امان باشم دست او را رها نمی‌کردم. از کلمات او که مانند زهر بر پوستم می‌نشست و از جوش‌وخروشی که توی سینه‌ام به راه می‌انداخت بیشتر از همه متنفر بودم.

A.zainab

این قولی بود که نمی‌شد آن را شکست؛ درست مثل اینکه آن را روی سنگی حک کرده باشند. جهانی کامل آن‌سوی لب رودخانه وجود داشت؛ جهانی رنگارنگ و هیجان‌انگیز؛ جایی که انگار هیچ‌کس تا به حال در آن ترس به دلش راه نداده. همه‌اش را می‌خواستم. نه، از این هم بیشتر: به آن نیاز داشتم. شاید دیتر فکر می‌کرد که کل دنیا بر پاشنهٔ دکان کوچک ما می‌چرخد، اما من رویاهای بزرگ‌تری داشتم. من داشتم آماده می‌شدم تا مسئول داستان خود باشم، حتی با اینکه برادر بزرگ‌ترم هرگز نمی‌توانست آن را درک کند... و قلب شکلاتی نمی‌توانست تهِ رویای من باشد.

A.zainab

اژدها تنها موجودی نیست که از برنده شدن در میدان نبرد لذت می‌برد.

A.zainab

حجم

۲۳۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

حجم

۲۳۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

قیمت:

۹۳,۰۰۰

تومان